automoderated، دیوانسالاران، مدیران
۷٬۲۳۰
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «پى آمدهاى اعتقاد به عصمت آيا اعتقاد به عصمت پيامبران و امامان تأثيرى منفى...» ایجاد کرد) |
جز (ابرابزار) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
پی آمدهای اعتقاد به عصمت | |||
| آیا اعتقاد به عصمت پیامبران و امامان تأثیری منفی بر زندگی فردی و اجتماعی ما نمیگذارد؟ | ||
| برخی از کسانی که عصمت معصومان را پذیرفتنی نمییابند، پی آمدهایی منفی برای این باور برشمرده و از این راه به مبارزه با آن پرداختهاند. گروهی چنین پنداشتهاند که شخص معصوم را نمیتوان الگوی دیگران و برتر از آنان به شمار آورد؛ بلکه آنچه شأن و منزلت پیامبر را بالا میبرد، زندگی غیر معصومانهٔ او است که «نشان گر آن است که در جهاد اکبر و مبارزه با نفس امّاره موفق بوده و در غالب اوقات، راه و هدف درست را شناخته و از آن پی روی کرده است». برخی دیگر، پدیدهٔ عصمت را سبب رونق بازار دو رویی و ظاهر آرایی دانسته، تلاش میکنند با اثبات این نکته که «گناه در طرح خلقت آدمی مندرج است» وجدان گناه آلودگان را آسوده سازند و بدین وسیله، به گمان خود، آنان را از مقدس مآبی و زهد فروشی بر حذر دارند: | ||
مفهومی مطلق از عصمت را در نظر بگیرید و آن گاه توجه کنید که از یک سو فشار روحی از درون، معتقدان را ملزم میدارد که متناسب با آن مفهوم مطلق از عصمت عمل کنند؛ و از سوی دیگر، از بیرون، مرتب و با همان چشمانداز مطلق از عصمت، کنترل میشوند… طبعاً معتقدان با همهٔ محدودیتها و نسبیّتهای انسانی خویش، نمیتوانند خود را عملاً و باطناً و در واقع امر با این انتظارات سخت کیشانهٔ مذهبی از درون و بیرون وفق دهند؛ پس با این تعارضات روح آزار و دل ستیز و ذهن سوز چه کنند؟ گویا تنها چاره ای که در اینجا میماند، ریا و تکلّف و تصنّع است و بازار دو رویی و تزویر و مقدّس مآبی و ظاهرآرایی و زهدنمایی گرم میشود. | |||
از بُعد | از بُعد سیاسی این تحلیل که بر دخالت حکومت در امور دینی مردم میتازد و به ظاهر، حتی جلوگیری از فسق و فجور علنی را نیز روح آزار و دل ستیز میخواند، میگذریم و در پاسخ به این سخنان چند نکته را یادآور میشویم: | ||
# دست یابی پیامبران و امامان به کمالات ویژه ای چون عصمت، گزافی و بیدلیل نبوده است و در شایستگیهای اکتسابی آنان ریشه دارد؛ بنابراین، عصمت پیامبران و امامان از گناه، افزون بر فواید دیگر، در بُعد عملی از انسان دستگیری میکند و نمونهٔ کاملی را از کسانی که از بند شیطان رسته و به خدا پیوستهاند فراروی آدمیان قرار میدهد (چنانکه عصمت در دریافت و ابلاغ وحی نیز در بعد علمی به یاری آدمی میشتابد و معرفت حقیقی و سعادت واقعی را دست یافتنی میسازد). مقصود قرآن کریم از نقل حکایاتی چون داستان حضرت یوسف نیز همین درس آموزیها است؛ یعنی بیان این حقیقت که حتّی در عنفوان جوانی و با فراهم بودن زمینههای گناه نیز میتوان با یاری جستن از خدا از چنگال نفس بدفرما رهایی یافت. | |||
# نباید معصومان را چون ماشین خودکاری بپنداریم که بدون سنگ اندازیهای شیطان، راه درست را در پیش میگیرند و فارغ از هر گونه مانعی، در طریق مقصود ره میسپرند؛ بلکه آنان نیز درگیر با شیطان اند؛ هر چند همواره در این جهاد اکبر پیروز مِیْدان اند. | |||
# رهبران دینی، گرچه مردم را به پی روی از معصومان فرا میخوانند و از آنان میخواهند که پیامبران و امامان را الگوی خویش سازند، امّا همواره بر این نکته تأکید میورزند که هیچگاه به مقام معصومان نمیتوان رسید. از این رو، جانب داری از اندیشهٔ عصمت، فشاری درونی یا برونی بر مؤمنان وارد نمیسازد و روح و جان آنان را نمیآزارد. معصومان در همهٔ کمالات انسانی پیش تاز دیگرانند و کسی به آنان نزدیک تر است که در این راه گام بیش تری بردارد؛ هر چند هیچگاه نباید اندیشهٔ هم آوردی با آنان را در سر پروراند؛ چنانکه پیشوای متقیان، امیرمؤمنان (علیه السلام) در بارهٔ زهد و ساده زیستی خویش میفرماید: | |||
آگاه باش | آگاه باش که هر پی رویی را پیشوایی است که پی وی را پوید و از نور دانش او روشنی جوید. بدان که پیشوای شما از دنیای خود به دو جامهٔ فرسوده بسنده کرده و دو قرص نان را خوردنی خویش نموده است. بدانید که شما چنین نتوانید کرد، لیکن مرا یاری کنید به پارسایی و در پارسایی کوشیدن و پاکدامنی و درستی ورزیدن. |