trustworthy
۷٬۳۴۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←مقالات) |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
== مقالات == | == مقالات == | ||
کتاب بحثی درباره مرجعیت و روحانیت از ده مقاله تشکیل شده که هر مقاله به بحثی درباره مرجعیت، تقلید و نظام روحانیت شیعه میپردازد:<ref>مطهری، و دیگران، بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، مقدمه مرتضی مطهری، ص۴۸.</ref> | کتاب بحثی درباره مرجعیت و روحانیت از ده مقاله تشکیل شده که هر مقاله به بحثی درباره مرجعیت، [[تقلید]] و نظام روحانیت شیعه میپردازد:<ref>مطهری، و دیگران، بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، مقدمه مرتضی مطهری، ص۴۸.</ref> | ||
=== اجتهاد و تقلید در اسلام و شیعه === | === اجتهاد و تقلید در اسلام و شیعه === | ||
سید محمدحسین طباطبایی در این مقاله به این پرسش پاسخ میدهد که چرا اجتهاد و تقلید مقولهای ضروری از نظر انسانی و سپس اسلامی است. او چالشهای موجود در مورد تقلید انسان عاقل از دیگری را در این مقاله پاسخ میدهد؛ او تقلید کورکورانه را بهشدت رد میکند و آن را مغایر با قرآن و اسلام و فطرت انسانی قلمداد مینماید. او اسلام را آیینی معرفی میکند که به همه ساحات حیات انسانی توجه کرده و دستوراتی مطابق با آن ساحات صادر کرده است. از نظر او، هر انسان مکلفی موظف به پیروی از آن دستورها (شریعت) است. علامه با اشاره به کلیبودن بیانات دینی تصریح میکند که برای بهدست آوردن جزئیات احکام راهی جز پیمودن طریق استدلال وجود ندارد.<ref>درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۲۹۹–۳۰۰.</ref> | [[سید محمدحسین طباطبایی]] در این مقاله به این پرسش پاسخ میدهد که چرا [[اجتهاد]] و تقلید مقولهای ضروری از نظر انسانی و سپس اسلامی است. او چالشهای موجود در مورد تقلید انسان عاقل از دیگری را در این مقاله پاسخ میدهد؛ او تقلید کورکورانه را بهشدت رد میکند و آن را مغایر با [[قرآن]] و اسلام و فطرت انسانی قلمداد مینماید. او اسلام را آیینی معرفی میکند که به همه ساحات حیات انسانی توجه کرده و دستوراتی مطابق با آن ساحات صادر کرده است. از نظر او، هر انسان مکلفی موظف به پیروی از آن دستورها (شریعت) است. علامه با اشاره به کلیبودن بیانات دینی تصریح میکند که برای بهدست آوردن جزئیات [[احکام]] راهی جز پیمودن طریق استدلال وجود ندارد.<ref>درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۲۹۹–۳۰۰.</ref> | ||
علامه طباطبایی اجتهاد را برای همه مسلمانان غیرممکن دانسته و معتقد است تنها عده معدودی توانایی چنین استنباطی خواهند داشت و دیگران باید تقلید کنند. او موضوع اجتهاد و تقلید را از اساسیترین و عمومیترین مسائل حیاتی انسان قلمداد کرده و معتقد است که هر انسانی که پای به دایره اجتماع میگذارد، ناگزیر از تقلید و پیروی اجتهاد دیگری است و تنها در بخش کوچکی از حیات خود به اجتهاد میپردازد. او در نهایت اجتهاد و تقلید را مقولهای فطری تلقی میکند؛ البته نه تقلید بیخردانه که، از نظر او از پستترین و مذمومترین صفات انسانی است.<ref>درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۲۹۹–۳۰۰.</ref> | علامه طباطبایی اجتهاد را برای همه [[مسلمانان]] غیرممکن دانسته و معتقد است تنها عده معدودی توانایی چنین استنباطی خواهند داشت و دیگران باید تقلید کنند. او موضوع اجتهاد و تقلید را از اساسیترین و عمومیترین مسائل حیاتی انسان قلمداد کرده و معتقد است که هر انسانی که پای به دایره اجتماع میگذارد، ناگزیر از تقلید و پیروی اجتهاد دیگری است و تنها در بخش کوچکی از حیات خود به اجتهاد میپردازد. او در نهایت اجتهاد و تقلید را مقولهای فطری تلقی میکند؛ البته نه تقلید بیخردانه که، از نظر او از پستترین و مذمومترین صفات انسانی است.<ref>درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۲۹۹–۳۰۰.</ref> | ||
=== شرایط و وظایف مرجع === | === شرایط و وظایف مرجع === | ||
سید ابوالفضل موسوی مجتهد زنجانی در این مقاله، ضمن تأکید بر فطری و طبیعیبودن رجوع جاهل به عالم، نکته جدیدی بر آنچه که دیگران در مقالات خود بیان کردهاند اضافه نمیکند و صرفاً نقش عناصر و علمای آگاه در مورد مسائل دینی در شرایط جدید و نیازهای موجود را بسیار مهم قلمداد میکند.<ref>درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۲.</ref> | [[سید ابوالفضل موسوی مجتهد زنجانی]] در این مقاله، ضمن تأکید بر فطری و طبیعیبودن رجوع جاهل به عالم، نکته جدیدی بر آنچه که دیگران در مقالات خود بیان کردهاند اضافه نمیکند و صرفاً نقش عناصر و علمای آگاه در مورد مسائل دینی در شرایط جدید و نیازهای موجود را بسیار مهم قلمداد میکند.<ref>درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۲.</ref> | ||
=== اجتهاد در اسلام === | === اجتهاد در اسلام === | ||
این مقاله مرتضی مطهری در کنار مقاله «مشکل اساسی در سازمان روحانیت» نسبت به سایر مقالات این کتاب | این مقاله [[مرتضی مطهری]] در کنار [[مقاله «مشکل اساسی در سازمان روحانیت» شهید مطهری|مقاله «مشکل اساسی در سازمان روحانیت»]] نسبت به سایر مقالات این کتاب با ارزشتر قلمداد شده است.<ref>درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۲–۳۰۳.</ref> مطهری در این مقاله اجتهاد را جزء افتخارات [[فقه شیعه]] دانسته و [[اخباریگری]] را، که به رکود در موضوع اجتهاد میانجامد، جریان فکری خردستیز در عالم تشیع معرفی میکند. مطهری سپس به موضوع [[تقلید]] میپردازد، و با تقسیمبندی آن به تقلید مشروع و تقلید ممنوع، تقلید کورکورانه و سرسپردگی را در نظر اسلام رد کرده و تقلید مشروع، که تقلید از مجتهدان است، را مشروع قلمداد میکند. مطهری بحث ممنوعیت جواز تقلید از میت در فقه را از جمله مسائل بسیار مهم و اساسی فقه شیعه میداند و آن را باعث تکامل [[علوم اسلامی]] میداند.<ref>درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۳–۳۰۴.</ref> | ||
مطهری با انتقاد از وضعیت مرجعیت شیعه و ناکارآمدیهای آن را برای جهان جدید در پایان مقاله خود دو پیشنهاد مشخص برای پویایی اجتهاد مطرح میکند: یکی اینکه لزومی ندارد مردم در همه مسائل خود از یک نفر تقلید کنند و بهتر است فقه نیز مانند سایر علوم در عصر جدید تخصصی شود؛ دیگری پیشنهاد همکاری و همفکری میان فقها برای رشد علمی و انطباق با زمانه است.<ref>درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۳–۳۰۴.</ref> | مطهری با انتقاد از وضعیت [[مرجعیت شیعه]] و ناکارآمدیهای آن را برای جهان جدید در پایان مقاله خود دو پیشنهاد مشخص برای پویایی اجتهاد مطرح میکند: یکی اینکه لزومی ندارد مردم در همه مسائل خود از یک نفر تقلید کنند و بهتر است فقه نیز مانند سایر علوم در عصر جدید تخصصی شود؛ دیگری پیشنهاد همکاری و همفکری میان فقها برای رشد علمی و انطباق با زمانه است.<ref>درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۳–۳۰۴.</ref> | ||
=== ولایت و زعامت === | === ولایت و زعامت === | ||
سید محمدحسین طباطبایی در مقاله دوم خود در این کتاب ضمن بیان نظر اسلام درباره | سید محمدحسین طباطبایی در مقاله دوم خود در این کتاب ضمن بیان نظر اسلام درباره [[ولایت]]، از نظرگاه فلسفه اجتماعی اسلام، آن را در ردیف ضرورت حکومت و نظم اجتماعی قلمداد کرده و تأکید میکند که مقوله ولایت از امور فطری انسان است. گفته شده که طرح مقوله ولایت در چارچوب بررسیهای فلسفه سیاسی و اجتماعی اسلام توسط [[علامه طباطبایی]] گشودن باب نوینی است که در فضای علوم اسلامی متداول نبوده است.<ref>درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۲۹۹–۳۰۰.</ref> علامه طباطبایی در ادامه به بیان تفاوتهای نظام اجتماعی و سیاسی اسلام با نظامهای دموکراتیک و سوسیالیست میپردازد. او در نهایت تأکید میکند که [[دموکراسی]] را با هیچ منطقی نمیتوان تکامل اجتماعی و مدنی انسانیت شمرد.<ref>درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۰.</ref> | ||
علامه طباطبایی با بیان دیدگاه شیعه در مورد ولایت در عصر | علامه طباطبایی با بیان دیدگاه [[شیعه]] در مورد ولایت در [[عصر غیبت]]، پرسشهای مهمی را در مورد ولایت در عصر غیبت مطرح میسازد؛ از جمله اینکه آیا ولایت در این دوره از آن همه مسلمانان است یا مسلمانان عادل یا متعلق به [[فقیه]] است. در صورت سوم، آیا متعلق به هر فقیهی است یا فقیه اعلم. او این مسائل را جزء مسائل فقهی قلمداد کرده و به آنها جواب نمیدهد.<ref>درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۰.</ref> برخی معتقدند که این پرسشها از بیان اصل ولایت اگر مهمتر نباشد، حداقل با آنها همسان هستند.<ref>درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۰.</ref> | ||
=== انتظارات مردم از مراجع === | === انتظارات مردم از مراجع === | ||
مهدى بازرگان در مقاله خود بهدلیل روحانى نبودنش از منظرى متفاوت و بیرونى به مشکلات مرجعیت و روحانیت نگریسته است. مقاله او بهلحاظ محتوا، که دربرگیرنده انتظارات مردم از مراجع و روحانیت است، بسیار مهم تلقى شده است.<ref>درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۸-۳۰۹.</ref> بازرگان در این مقاله با پذیرش این نکته که اسلام دینى سیاسى و اجتماعى است، نتیجه مىگیرد که چنین دینى باید بتواند به پرسشهاى عصر جدید پاسخ دهد. او سازوکار اجتهاد در شیعه را جهت پاسخگویى به این پرسشها ارزیابى مىکند و از این لحاظ کارکرد مراجع و روحانیت را در عصر جدید خلاف انتظاراتى قلمداد مىکند که از آنها وجود دارد.<ref>درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۹.</ref> دیدگاههاى بازرگان در مورد دستگاه روحانیت یکى از مهمترین نقدهایى دانسته شده که در این مجموعه مقالات مطرح شده است.<ref>درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۹.</ref> بازرگان این دستگاه را به هیچ عنوان مناسب با شرایط و مقتضیات زمانه نمىداند.<ref>درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۹.</ref> | [[مهدى بازرگان]] در مقاله خود بهدلیل روحانى نبودنش از منظرى متفاوت و بیرونى به مشکلات مرجعیت و [[روحانیت]] نگریسته است. مقاله او بهلحاظ محتوا، که دربرگیرنده انتظارات مردم از مراجع و روحانیت است، بسیار مهم تلقى شده است.<ref>درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۸-۳۰۹.</ref> بازرگان در این مقاله با پذیرش این نکته که اسلام دینى سیاسى و اجتماعى است، نتیجه مىگیرد که چنین دینى باید بتواند به پرسشهاى عصر جدید پاسخ دهد. او سازوکار [[اجتهاد]] در شیعه را جهت پاسخگویى به این پرسشها ارزیابى مىکند و از این لحاظ کارکرد مراجع و روحانیت را در عصر جدید خلاف انتظاراتى قلمداد مىکند که از آنها وجود دارد.<ref>درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۹.</ref> دیدگاههاى بازرگان در مورد دستگاه روحانیت یکى از مهمترین نقدهایى دانسته شده که در این مجموعه مقالات مطرح شده است.<ref>درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۹.</ref> بازرگان این دستگاه را به هیچ عنوان مناسب با شرایط و مقتضیات زمانه نمىداند.<ref>درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۹.</ref> | ||
=== روحانیت در اسلام و در میان مسلمین === | === روحانیت در اسلام و در میان مسلمین === | ||
{{نوشتار اصلی|مقاله «روحانیت در اسلام و در میان مسلمین» شهید بهشتی}} | {{نوشتار اصلی|مقاله «روحانیت در اسلام و در میان مسلمین» شهید بهشتی}} | ||
سید محمد بهشتى در مقاله خود، ضمن توضیح سازمان روحانیت در سایر ادیان، این سؤال اساسى را مطرح مىکند که آیا اسلام طبقه روحانیت | [[سید محمد بهشتى]] در مقاله خود، ضمن توضیح سازمان روحانیت در سایر ادیان، این سؤال اساسى را مطرح مىکند که آیا اسلام طبقه روحانیت دارد؛ طبقهای که اختصاصی باشد و نگهبانى از دین وظیفه اختصاصى آن باشد و براى انجام آن مزایاى مالى و غیرمالى خاص مقرر شده باشد. پاسخ بهشتى به این سؤال منفى است؛ زیرا از نظر او در اسلام کسب علم و معارف در انحصار طبقه خاصى نیست و براى روحانیت هیچگونه امتیاز طبقاتى مقرر نشده است. از نظر بهشتی، در اسلام سِمت خاصی به نام روحانیت، نظیر آنچه در ادیان دیگر است، وجود ندارد. بهشتى با طرح [[وجوب کفایى]] تحقیق در رشتههاى مختلف علوم دینی در شرایط غیبت، ضرورت وجود روحانیت را اثبات میکند.<ref>درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۱-۳۰۲.</ref> | ||
=== مشکل اساسی در سازمان روحانیت === | === مشکل اساسی در سازمان روحانیت === | ||
{{نوشتار اصلی|مقاله «مشکل اساسی در سازمان روحانیت» شهید مطهری}} | {{نوشتار اصلی|مقاله «مشکل اساسی در سازمان روحانیت» شهید مطهری}} | ||
این مقاله مرتضی مطهری را مهمترین مقاله کتاب بحثی درباره مرجعیت و روحانیت ارزیابی کردهاند.<ref>درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۵.</ref> مطهری در این مقاله با کالبدشکافی سازمان روحانیت نابهسامانیهای آن را آشکار میکند. مطهری سازمان روحانیت را، با شرایط موجودش، متناسب با رسالتش در اصلاح اجتماع نمیداند و بهشدت از اوضاع و شرایط موجود حوزههای علمیه و نظام روحانیت انتقاد میکند. مطهری مشکلات سازمان روحانیت را آزادی بیحد و حصر استفاده از لباس روحانیت، افراط در پرداختن علومی که طلبه را از واقعبینی اجتماعی دور میکند، هضمشدن همه رشتههای حوزوی در فقه و در نهایت نظام مالی ارتزاق روحانیت میداند. مطهری مسئله اخیر را از برجستهترین مشکل سازمان روحانیت دانسته و معتقد است که این نوع ارتزاق موجب آفت عوامزدگی روحانیت میشود و آزادی لازم برای اصلاحگری را از او میگیرد.<ref>درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۵.</ref> رسول جعفریان معتقد است که مطهری بهرغم داشتن سختترین انتقادات به سازمان روحانیت یکی از سرسختترین مدافعان روحانیت است.<ref>جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی و سیاسی، ص۱۳۸.</ref> | این مقاله [[مرتضی مطهری]] را مهمترین مقاله کتاب بحثی درباره مرجعیت و روحانیت ارزیابی کردهاند.<ref>درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۵.</ref> مطهری در این مقاله با کالبدشکافی سازمان روحانیت نابهسامانیهای آن را آشکار میکند. مطهری سازمان روحانیت را، با شرایط موجودش، متناسب با رسالتش در اصلاح اجتماع نمیداند و بهشدت از اوضاع و شرایط موجود حوزههای علمیه و نظام روحانیت انتقاد میکند. مطهری مشکلات سازمان روحانیت را آزادی بیحد و حصر استفاده از لباس روحانیت، افراط در پرداختن علومی که طلبه را از واقعبینی اجتماعی دور میکند، هضمشدن همه رشتههای حوزوی در فقه و در نهایت نظام مالی ارتزاق روحانیت میداند. مطهری مسئله اخیر را از برجستهترین مشکل سازمان روحانیت دانسته و معتقد است که این نوع ارتزاق موجب آفت عوامزدگی روحانیت میشود و آزادی لازم برای اصلاحگری را از او میگیرد.<ref>درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۵.</ref> رسول جعفریان معتقد است که مطهری بهرغم داشتن سختترین انتقادات به سازمان روحانیت یکی از سرسختترین مدافعان روحانیت است.<ref>جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی و سیاسی، ص۱۳۸.</ref> | ||
=== تمرکز و عدم تمرکز در مرجعیت و فتوا === | === تمرکز و عدم تمرکز در مرجعیت و فتوا === |