پرش به محتوا

سکر در عرفان: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۰۰۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۹ فوریهٔ ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۵: خط ۱۵:


ابوحامد غزالى در مشكاةالانوار، دعوى حلاج (اناالحق ) را كلامى عاشقانه و ناشى از سكر وصف كرده كه قائلِ آن بعد از خروج از سكر می‌فهمد كه در حال اتحاد با حق نبوده بلكه شبه اتحاد به وى دست داده است. تصوف در آن دوره از نظر مشرب، در دو مكتب عمده، یعنى مكتب خراسان (اهل سُكْر) و بغداد (اهل صَحْو)، خلاصه شده است.<ref>محمدهانى ملازاده، «حَلّاج ، حسین بن منصور»، دانشنامه جهان اسلام،‌ بنیاد دائرة المعارف اسلامی،‌ ۱۳۸۸،  ج۱۳، ذیل مدخل.</ref>
ابوحامد غزالى در مشكاةالانوار، دعوى حلاج (اناالحق ) را كلامى عاشقانه و ناشى از سكر وصف كرده كه قائلِ آن بعد از خروج از سكر می‌فهمد كه در حال اتحاد با حق نبوده بلكه شبه اتحاد به وى دست داده است. تصوف در آن دوره از نظر مشرب، در دو مكتب عمده، یعنى مكتب خراسان (اهل سُكْر) و بغداد (اهل صَحْو)، خلاصه شده است.<ref>محمدهانى ملازاده، «حَلّاج ، حسین بن منصور»، دانشنامه جهان اسلام،‌ بنیاد دائرة المعارف اسلامی،‌ ۱۳۸۸،  ج۱۳، ذیل مدخل.</ref>
هنگامى كه عشق و محبت بآخرين درجه برسد و بر قواى حيوانى و انسانى چيره گردد حالت بهت و سكر و حيرت پديد آيد و سالك را مبهوت و متحير و سرگردان ميكند. لاهيجى گويد: سكر حيرت و دهش و وله و هيمان است كه از مشاهده جمال محبوب دست ميدهد. و گفته شده است كه: مرحله بيخودى را مرحله سكر گويند كه در آن مرحله سالك را نه دين است و نه عقل و نه تقوى و نه ادراك و در مقام فنا و نيستى محو گشته و از شراب طهور مست و حيران و سر بخاك مذلت و نيستى نهاده.  در شرح باباطاهر است كه سكر حقيقى آنست كه سالك در فنا مقام گيرد.<ref>سجادی، جعفر، فرهنگ معارف اسلامى،‌ كومش‌، بی‌تا، بی‌جا، ج۲، ص۱۰۰۷.</ref>
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}
۱۵٬۱۲۵

ویرایش