|
|
خط ۶: |
خط ۶: |
| {{پاسخ}} | | {{پاسخ}} |
|
| |
|
| | در ذیقعدۀ سال ششم پیامبر (ص)، گویا بر اثر دیدن خوابی، تصمیم به زیارت خانۀ خدا گرفت و اصحاب نیز با وی همراه شدند. رهسپار مکه گردید و برای تأکید بر مقصود خویش که زیارت خانه بود و نه جنگ (طبری، ''تفسیر''، ۲۶ / ۹۶؛ ابنهشام، همانجا)، در نزدیکی مدینه در جایی موسوم به ذوالحُلیفه، جامۀ احرام پوشید و ۷۰ شتر را آمادۀ قربانی کرد.<ref>سیدی، سید محمد، «حدیبیه»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۲۰، ذیل مدخل.</ref> |
|
| |
|
| <nowiki>در سیره عملی رسول خدا(ص) بر پایه آیات فراوانی از قرآن میتوان چند روش مشخص را در دعوت مردم بازشناسی کرد. نخستین و اصیلترین شیوه بر اساس «هدایت فکری» مردم از طریق استدلال و تقویت روح تفکر و تعمق در مردم بود. پیامبر در تمام دوران (۱۳ سال) مکه با قوت از این شیوه استفاده کردند و تا آخر نیز دعوت مکرر قرآن به تأمل و تدبر و نیز توصیه به رسول خدا(ص) برای «دعوت به حکمت و موعظه» نشان آن بود که این راه ادامه دارد، و پیامبر(ص) با همین شیوه توانست تعداد زیادی را به اسلام فراخواند که از جمله آنها ایمان آوردن مردم مدینه بود.}}</nowiki><ref>جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام ـ سیره رسول خدا(ص)، قم، نشر الهادی، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش، ص۴۴۷.</ref>
| | پس از گفتوگوهایی صلحنامهای نوشتند بر این قرار که: ۱۰ سال میان مسلمانان و قریشیان صلح باشد و دشمنیهای خویش را آشکار نکنند؛ اگر کسانی از قریش که مسلمان شدهاند، بگریزند و به مسلمانان پناه برند، مسلمانان آنان را باز پس دهند؛ اما اگر از مسلمانان کسی به نزد قریش رفت، آنها او را بازنگردانند؛ مردم در همپیمانی با قریش یا مسلمانان آزاد باشند (ابنسعد، ۲ / ۹۷، ۱۰۰-۱۰۲؛ طبری، همان، ۲ / ۱۲۳). اما شرط مهمی که قریش بر آن پافشاری میکرد، آن بود که پیامبر (ص) از همانجا به مدینه بازگردد و سال دیگر برای حج به مکه آید (همانجا)؛ گویا همۀ نگرانی قریش از آن بود که اعراب بپندارند محمد (ص) بر آنان پیروز گردیده است (کلاعی، همانجا؛ حلبی، ۲ / ۶۹۴- ۶۹۵). قریش پذیرفت که سال دیگر مردم مکه ۳ روز شهر را برای مسلمانان خالی کنند (طبری، تفسیر، ۲ / ۱۹۶)، اما جای فرود آمدن کاروان را آنها تعیین کنند و مسلمانان هیچ سلاحی جز شمشیری که از ابزارهای ضروری مسافران است، با خود برنگیرند. این پیمان و نیز رفتاری که قریش با پیامبر (ص) و مسلمانان درپیشگرفت، مایۀ رنجش و تردید برخی از مسلمانان شد؛ اما پیامبر (ص) خود را مجریِ خواست پروردگار خواند و تأکید کرد که او پیامبرش را تنها نمیگذارد.<ref>سیدی، سید محمد، «حدیبیه»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۲۰، ذیل مدخل.</ref> |
|
| |
|
| اما همیشه عده ای هستند که منطق در آنها کارگر نیست، و با عقاید و رفتار فاسد و باطلی که دارند موجبات ظلم و تعدی بر دیگران شده و از راه هدایت سر باز میزنند. با شناختی که از روحیه مفسدین در تاریخ گذشته و حال در دست داریم بسیار ساده لوحانه است که گمان کنیم با سخن گفتن میتوانیم آنها را وادار کنیم تا دست از تجاوز بردارند، از دیدگاه قرآن این چنین کسانی تنها با جنگ و نه با عهد و پیمان گرفتن، دست از تجاوز و ایجاد فساد خواهند برداشت.<ref>همان، ص۴۵۵.</ref>
| | مقایسۀ شمار همراهان پیامبر (ص) در حدیبیه با شمار سپاهیان پیامبر (ص) در فتح مکه (۱۰ هزار نفر) که در کمتر از دو سال پس از آن اتفاق افتاد (ابنسعد، ۲ / ۱۳۴) نشان میدهد که آرامش پس از صلح حدیبیه سبب اصلی گسترش و نفوذ دین تازه بودهاست.<ref>سیدی، سید محمد، «حدیبیه»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۲۰، ذیل مدخل.</ref> |
| | |
| صلح جویی به معنای دوری از هر گونه شدت عمل به نحو مطلق و صد در صد، خود به معنای نقص برای دارنده آن است چرا که گاهی بدون شدت عمل و برخورد نمیتوان حقوق از دست رفته را به صاحبان حق بازگرداند و کوتاه آمدن و به نصیحت و موعظه بسنده کردن در مورد کسانی که موعظه در آنها اثری ندارد به معنای دادن آزادی عمل برای ادامه روش نادرست آنهاست.
| |
| | |
| اسلام قصد ایجاد آرامش کاذب را که در پناه سکوت، مظلوم از احقاق حق خودش بازماند، ندارد؛ بنابراین با وجود آیات بیشماری که درباره فلسفه جهاد در قرآن آمده و جنگ را برای اهداف کاملاً دینی و انسانی روا شمرده، این بی انصافی است که کسی تجویز جنگ در اسلام را برای اهداف کاملاً جنگ طلبانه بداند. مفهوم جهاد دینی، رهایی انسانها از یوغ ستم، و به دست آوردن حقوق حقه یا از بین بردن تجاوز، در کنار امر به عدم تعدی و تجاوز است.<ref>همان، ص۴۵۶.</ref>
| |
| | |
| با توضیحاتی که داده شد چنین به دست میآید که اسلام در طبیعت خود، صلح طلب و اهل مسالمت است اما هیچگاه نمیکوشد تا نظر خویش را درباره جهاد و دفاع پنهان کند و نوعی صلح غیر واقعی را پیشنهاد کند که نتیجه آن راضی شدن به ظلم و تعدی به حقوق دیگران باشد.<ref>همان.</ref>
| |
| | |
| بنابراین روش اصلی و اولیه پیامبر اسلام بلکه تمام انبیاء الهی برای دعوت بر طریق هدایت و کمال، روش مسالمت آمیز و مدارا است و نمونههای بسیاری از تاریخ زندگانی پیامبر اسلام(ص) گواه این مطلب است و آیات بسیاری در قرآن نیز بر این مطلب اشاره دارد مانند آیه ۵۹ سوره آل عمران: {{قرآن|فَبِمَا رَحْمَه مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَ لَوْ کنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِک فَاعْفُ عَنهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ …<ref>آل عمران/۱۵۹.}}</ref>؛ «رحمت خدا تو را با خلق، مهربان و خوش خوی گردانید، و اگر تندخو و سخت دل بودی مردم از پیرامون تو متفرق میشدند، پس چون امت به نادانی درباره تو بد کنند از آنان درگذر و از خدا بر آنها طلب آمرزش کن…».
| |
| | |
| اما صلح حدیبیه چنین بوده است که پیامبر(ص) بنابر مصلحت آنروز جامعه مسلمین آنرا پذیرفت چرا که پذیرش آن به معنای به وجود آمدن دوره آرامشی بود که در آن میشد با تمرکز بر تبلیغ دین و رساندن پیام الهی بر همگان قدمهای مؤثرتری در این راه برداشت اگر چه ظاهر صلح نامه به نفع کفار بود و بعضی از مسلمین نیز از آن راضی نبودند اما با گذشت زمان درستی تصمیم پیامبر بر همگان آشکار گردید و اثرات مثبت آن در جذب مردم به سوی راه حق نمایان شد.
| |
| | |
| و حتی زهری که از رجال معروف تابعین است در این مورد میگوید، فتحی عظیم تر از صلح حدیبیه صورت نگرفت، چرا که مشرکین با مسلمانان ارتباط یافتند و اسلام در قلوب آنها جایگزین شد و در عرض سه سال گروه عظیمی اسلام آوردند و جمعیت مسلمانان با آنها رو به فزونی گرفت.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، قصههای قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ هشتم، ۱۳۸۷ش، ص۶۳۳.</ref> بنابراین عمل پیامبر و اقدام به صلح در همان راستای هدایت و آگاهی بخشیدن به جامعه آنروز بوده است و نه صرفاً یک عمل مسالمت آمیز و صلح جویانه آن هم در شرایط سخت و همراه با ظلم پذیری.
| |
| | |
| اما این مطلب که چرا سیره حضرت مسیح یا بودا با پیامبر اسلام متفاوت است؛ در مورد بودا باید گفت که برخی از دین شناسان معتقدند که اساساً بودا در صدد تدوین و پایهگذاری یک دین و آیین کامل که بتواند جامعه بشری را اداره کند نبوده است تا بتواند ملاک قضاوت ما قرار گیرد.<ref>گروه عقاید، شناخت ادیان، سازمان حوزهها و مدارس خارج از کشور، چاپ دوم، ۱۳۸۳ش، ص۱۳۴.</ref>{{پایان پاسخ}}{{مطالعه بیشتر}}
| |
|
| |
|
| == مطالعه بیشتر == | | == مطالعه بیشتر == |