|
|
خط ۲۵: |
خط ۲۵: |
| عصمت لطف الهی است و با وجود آن صدور گناه ممتنع و محال میشود چه اینکه انگیزه ای برای ارتکاب معاصی وجود ندارد؛ ولی در عین حال قدرت انسان بر انجام گناه محفوظ است. بر خلاف اشاعره که عصمت را قدرت بر طاعت و ناتوانی از گناه میداند. البته مرادشان از محال، محال عادی است نه محال عقلی. | | عصمت لطف الهی است و با وجود آن صدور گناه ممتنع و محال میشود چه اینکه انگیزه ای برای ارتکاب معاصی وجود ندارد؛ ولی در عین حال قدرت انسان بر انجام گناه محفوظ است. بر خلاف اشاعره که عصمت را قدرت بر طاعت و ناتوانی از گناه میداند. البته مرادشان از محال، محال عادی است نه محال عقلی. |
|
| |
|
| ==دلیل نقلی اثبات عصمت== | | ==دلیل نقلی اثبات عصمت موهبتی== |
| عصمت موهبتی از طرف خداوند، با آیات و روایات متعددی اثبات شده است: | | عصمت موهبتی از طرف خداوند، با آیات و روایات متعددی اثبات شده است: |
| * خداوند در آیه ۱۱۳ سوره نساء به پیامبر فرموده است: و اگر فضل و رحمت خدا بر تو نبود، گروهی از عشیره و قبیله خائنان تصمیم داشتند تو را [از داوری عادلانه] منحرف کنند، [این سبک مغزانِ خیالباف] جز خودشان را منحرف نمی کنند، و هیچ زیانی به تو نمی رسانند. و خدا کتاب و حکمت را بر تو نازل کرد، و آنچه را نمی دانستی به تو آموخت؛ و همواره فضل خدا بر تو بزرگ است.<ref>(سوره نساء: ۱۱۴).</ref> | | * خداوند در آیه ۱۱۳ سوره نساء به پیامبر فرموده است: و اگر فضل و رحمت خدا بر تو نبود، گروهی از عشیره و قبیله خائنان تصمیم داشتند تو را [از داوری عادلانه] منحرف کنند، [این سبک مغزانِ خیالباف] جز خودشان را منحرف نمی کنند، و هیچ زیانی به تو نمی رسانند. و خدا کتاب و حکمت را بر تو نازل کرد، و آنچه را نمی دانستی به تو آموخت؛ و همواره فضل خدا بر تو بزرگ است.<ref>(سوره نساء: ۱۱۴).</ref> |
خط ۳۲: |
خط ۳۲: |
|
| |
|
| منظور از خدادادی بودن عصمت، جبری بودن آن نیست که اختیار و اراده را از انسان معصوم سلب کند و وی را در برابر تمامی گناهان بسان مصونیت بعضی از واکسنها در مقابل بعضی از بیماریها، واکسینه و بیمه نماید؛ بلکه منشأ مصونیت در برابر گناه معرفت والا و شهود عینی معصوم نسبت به حقایق امور است که واقعیتها و آلودگیهای عینی گناهان را چون شعله جهنم سوزان مشاهده میکنند. معصومین(ع) نیز دارای امیال و کششهای مختلف انسانی هستند و در این گیر و دار با اراده و اختیار خود، راه حق و صواب را برمیگزینند. | | منظور از خدادادی بودن عصمت، جبری بودن آن نیست که اختیار و اراده را از انسان معصوم سلب کند و وی را در برابر تمامی گناهان بسان مصونیت بعضی از واکسنها در مقابل بعضی از بیماریها، واکسینه و بیمه نماید؛ بلکه منشأ مصونیت در برابر گناه معرفت والا و شهود عینی معصوم نسبت به حقایق امور است که واقعیتها و آلودگیهای عینی گناهان را چون شعله جهنم سوزان مشاهده میکنند. معصومین(ع) نیز دارای امیال و کششهای مختلف انسانی هستند و در این گیر و دار با اراده و اختیار خود، راه حق و صواب را برمیگزینند. |
|
| |
| عدالت در افاضهٔ عصمت:
| |
|
| |
| در این که افاضه عصمت به چند نفر و محرومیت دیگران چگونه با عدالت الهی که غفور و مهربان است، سازگاری دارد به دو نکته اساسی باید توجه کرد:
| |
|
| |
| ۱. اولا اعطای عصمت بر اساس ظرفیت، استعداد و شایستگی است و این هرگز نشانه تبعیض و بی عدالتی نیست منتها راز تفاوت استعدادها را باید در نظام خلقت جستجو کرد چه آن که بقای استواری نظام حکیمانه الهی به مقتضای قانون طبیعت بر اساس همین تفاوتها است؛ زیرا جامعه بسان پیکره یک انسان است. همانطور که یک فرد برای رفع نیازمندیهای خود به عضلات مختلف با بافتهای گوناگون احتیاج دارد، و جامعه نیز به سلیقهها، روحیات و استعدادهای مختلف نیازمند است تا مشکلات زندگی را کنار زده به فراسوی ترقی و تکامل پیش برود.
| |
|
| |
| ۲. ثانیاً هر مخلوقی هر چه دارد از فضل و کرم خدا است و الا هیچ موجودی از خدا طلبکار نیست تا اگر وصول نشد فریاد بی عدالتی سر بدهد و اگر احیاناً تصور تبعیض در افاضه نعمتهای الهی برای کسی پیدا شود ناشی از عدم درک صحیح حقیقت عدالت و خلط آن با مفهوم مساوات است در اسلام عدالت معتبر است نه مساوات؛ زیرا مساوات عین بی عدالتی و نوعی تبعیض است. عدالت عبارت است از قرار دادن هر چیز به جایی مناسب آن»<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۳۷.</ref>
| |
|
| |
| ۳. ثالثاً: خداوند حکیم است و هیچ کار و لطف و فضلش بدون حکمت و دلیل و رحجان نیست. اینکه خداوند عصمت را به عده محدود عطاء کرده است حتماً یک فضیلت و رجحانی در وجود آنها بوده است، و لازم نیست علت و حکمت تمام کارهای خداوند را عقل انسانها درک و کشف کند، همینکه خدای حکیم این عده را برگزیده، دلیل بر فضلیت آنهاست «و لقد اخترناهم علی علم علی العالمین»<ref>دخان/۳۲.</ref> «و انهم عندنا لمن المصطفین الاخیار»<ref>ص/۴۷.</ref> شیخ مفید میفرماید: عصمت تفضل از جانب خداوند بر کسانی است که خدا میدانست که این عده بر آن عصمت متمسک و پای بند میمانند<ref>همان، تصحیح الاعتقاد.</ref> یعنی اگر همین ملکه عصمت را به غیر معصومین میداد باز هم در سایه اختیار و قدرتی که داشتند معلوم نبود عصمت را بکار میگرفتند. سید مرتضی مسئله قابل ستایش بودن عصمت را مطرح کرده و یادآور میشود که اگرچه عصمت تفضل الهی و شامل گروهی از بندگان خاص میباشد ولی در عین حال قابل ستایش است، زیرا بندگان خدا در برابر عصمت بر دو گروهند: گروهی که بر فرض افاضه عصمت با کمال آزادی و اختیار از آن در راه ترک گناه بهره میگیرند. اما گروه دیگر بر فرض افاضهٔ عصمت بهره نمیگیرند؛ بنابراین فقط بر گروه اول افاضه میشود و این از افتخارات و فضایل آنها محسوب میشود.<ref>همان، منشور جاوید، ص۲۷، به نقل از آمالی سید مرتضی، ج۲، ص۳۴۷، و رسایل الشریف المرتضی، ج۳، ص۳۲۶.</ref>
| |
|
| |
| گذشته از اینها خداوند راه رسیدن به درجات عصمت را به روی کسی نبسته است منتها زمینه افاضه این نور الهی را ما باید فراهم کنیم، تشویق و توصیههای قرآن و پیشوایان دین گواه روشن بر این ادعا است «ان تتقوا الله یجعل لکم فرقاناً»<ref>انفال/ ۲۹.</ref> «ان اکرمکم عندالله اتقیکم»<ref>حجرات/ ۱۳.</ref> چنانکه غیر از انبیا و ائمه(ع) افراد بسیاری چون حضرت مریم، خدیجه، زینب، فاطمه معصومه در قم، ابوالفضل العباس و … به پاره ای از درجات عصمت به شهادت کرامتهای که دیده شده، رسیدهاند منتها لازمه داشتن عصمت، رسیدن به مقام الهی نیست؛ بلکه لازمه رسیدن به مقام الهی عصمت است.
| |
| {{پایان پاسخ}} | | {{پایان پاسخ}} |
|
| |
|