|
|
خط ۸: |
خط ۸: |
| بسم الله الرحمن الرحیم | | بسم الله الرحمن الرحیم |
|
| |
|
| | {{سوال}} |
| قلمرو قدرت و نفوذ شیطان تا کجاست؟ | | قلمرو قدرت و نفوذ شیطان تا کجاست؟ |
| | {{پایان سوال}} |
|
| |
|
| پیشدرآمد
| | {{پاسخ}} |
|
| |
|
| وجود شیطان یکی از اسرارآمیزترین مسائل دینی است؛ ادیان الاهی و کتابهای آسمانی، از موجودی سخن میگویند که نخست در شمار فرشتگان الاهی بود و اگرچه از جنس آنها نبود اما به سبب عبادت بسیار، به رتبهٔ بالایی در میان آنها رسیده بود؛<ref>نهج البلاغه، خطبهٔ قاصعه.</ref> پس از آفرینش آدم(ع) و فرمان خداوند به سجدهٔ فرشتگان بر او، این تنها ابلیس (شیطان) است که با بهانهٔ برتری ماهوی بر آدم<ref>اعراف/۱۲</ref> و استکبارورزیدن در برابر فرمان خدا،<ref>بقره/۳۴</ref> از درگاه او و ساحت قدس رانده شد و مقامهای معنویاش به یکباره سقوط کرد؛<ref>ص/۷۷–۷۸</ref> براساس روایت قرآن کریم از این حادثه، ابلیس (شیطان) از خداوند درخواست کرد تا عمری دراز یابد و خداوند نیز، به سبب عبادات پیشینش، خواستهٔ او را اجابت کرده و تا وقتی معلوم به او مهلت داد؛<ref>همان.</ref> پس از این شیطان به عزت خداوند سوگند خورد که آدم و فرزندان او را گمراه کرده و همه را به هلاکت ابدی گرفتار کند؛<ref>اسراء/۶۲</ref> خداوند نیز به او اطمینان داد که بر بندگان مخلص و وفادار او دست نخواهد یافت<ref>همان.</ref> و هرکه دعوت شیطان را بپذیرد و در ولایت او داخل شود<ref>نحل/۱۰۰</ref> همراه او به دوزخ و کیفر ابدی درانداخته میشود؛<ref>اعراف/۱۸</ref> در طول تاریخ بشر مسألهٔ ابلیس (شیطان) و قلمرو قدرت و تدثیر او همواره مورد پرسش و جستجو بوده و هست؛ برخی از جریانهای فکری دینی و غیردینی قدرت او را بزرگ و برخی کمبها دانستهاند؛ اکنون فرصت آن نیست که به تفصیل همهٔ نظرها را مطرح کرده و به بررسی و نقد آن بپردازیم؛ در این نوشتار به دو مورد از پرسشهای مطرح شده در این باب که گاهی در قالب شبهه هم بیان میشود اشاره کرده و به تحلیل و نقد آن خواهیم پرداخت.
| | پس از آفرینش آدم(ع) و فرمان خداوند به سجدهٔ فرشتگان بر او، شیطان با بهانهٔ برتری ماهوی بر آدم<ref>اعراف/۱۲</ref> و استکبار ورزیدن در برابر فرمان خدا،<ref>بقره/۳۴</ref> از درگاه او و ساحت قدس رانده شد و مقامهای معنویاش به یکباره سقوط کرد؛<ref>ص/۷۷–۷۸</ref> ابلیس از خداوند درخواست کرد تا عمری دراز یابد و خداوند نیز، به سبب عبادات پیشینش، خواستهٔ او را اجابت کرده و تا وقتی معلوم به او مهلت داد؛<ref>همان.</ref> پس از این شیطان سوگند خورد که آدم و فرزندان او را گمراه کرده و همه را به هلاکت ابدی گرفتار کند؛<ref>اسراء/۶۲</ref> خداوند نیز به او اطمینان داد که بر بندگان مخلص و وفادار او دست نخواهد یافت<ref>همان.</ref> و هرکه دعوت شیطان را بپذیرد و در ولایت او داخل شود<ref>نحل/۱۰۰</ref> همراه او به دوزخ و کیفر ابدی درانداخته میشود؛<ref>اعراف/۱۸</ref> در طول تاریخ بشر مسألهٔ ابلیس و قلمرو قدرت و تدثیر او همواره مورد پرسش و جستجو بوده، برخی از جریانهای فکری دینی و غیر دینی قدرت او را بزرگ و برخی کمبها دانستهاند. |
|
| |
|
| چکیدهٔ پرسشها
| | ====شیطیان چیست=== |
| | | ۳. واژهٔ شیطان در ادبیات قرآنی تقریباً سه معنا دارد: یک: صفت موجودی به نام ابلیس است که ماهیتا از جنیان است، ولی در اثر عبادت خدا به مرتبهٔ فرشتگان بالا آمد و با استکبار در برابر فرمان خداوند، هبوط یافته و مورد لعنت قرار گرفت؛<ref>ابراهیم/۲۲</ref>دو: مقصود، هرموجود شریر و سرکش و طغیانگر در برابر حق و حقیقت است؛<ref>انعام/۱۱۲</ref>سه: نام دیگری برای دستهای از جنیان است؛ به خصوص جنیانی که در تسخیر سلیمان(ع) بودند؛<ref>انبیاء/۸۲</ref> |
| ۱. آیا شیطان میتواند در امور تکوینی هم دخل و تصرف کرده و مثلاً تغییراتی در وضعیت اقلیمی به وجود آورد؟ ۲. چرا وقتی شیطان به خداوند، در جریان سجده، شکایت و اعتراض کرد، از درگاه او رانده شد ولی فرشتگان دیگری که به اصل خلقت انسان اعتراض کرده بودند و میگفتند انسان در روی زمین خونریزی و کشتار میکند، از درگاه خداوند رانده نشدند؛ بلکه خداوند متعال با کمال احترام به آنها جواب کریمانه داد<ref>۰. تعدادی ازسوالات و شبهات رسیده به مرکز</ref>؟!
| |
|
| |
|
| چکیدهٔ نقد
| |
|
| |
|
| مسألهٔ شیطان، از جملهٔ مسائل عمیق و مهم در منظومه تفکر دینی است؛ واژهٔ شیطان در ادبیات قرآنی تقریباً سه معنا دارد: ابلیس، هرموجود سرکش و جنیانی که در خدمت سلیمان بودند؛ در مرتبهٔ نظام تکوین، هیچکس حتی شیطان، کافر و معصیت کار نیست؛ در نظام تکوین، شیطان، موجودی مطیع است که بر اساس مشیت و ارادهٔ خداوند کاری را انجام میدهد؛ اما براساس نظام تشریع، موجودی است که در برابر فرمان خداوند استکبار ورزید و کافر شد و چون عمر دراز طلب کرد و به او داده شد، سوگند خورد که بنی آدم را گمراه کند؛ طبق آیات قرآن و روایات اهلبیت(ع)، شیطان تنها کاری که میتواند انجام دهد این است که با استفاده از نقطهضعفهای انسان (صفات رذیله) او را به سمت بدیها و گناهان، وسوسه و تحریک کند و بیش از این قدرت دیگری ندارد؛ پس شیطان هرگز توان این را ندارد که به صورت مستقیم بر فرایندهای جاری در هستی و از جمله، فرایندهای عالم ماده، اثر گذاشته و آن را به سوی اهداف دلخواه خود تغییر دهد!
| | ====دیدیگاه شیعی==== |
| | طبق آیات قرآن و روایات اهلبیت(ع)، شیطان تنها کاری که میتواند انجام دهد این است که با استفاده از نقطه ضعفهای انسان (صفات رذیله) او را به سمت بدیها و گناهان، وسوسه و تحریک کند و بیش از این قدرت دیگری ندارد؛ پس شیطان هرگز توان این را ندارد که به صورت مستقیم بر فرایندهای جاری در هستی و از جمله، فرایندهای عالم ماده، اثر گذاشته و آن را به سوی اهداف دلخواه خود تغییر دهد! |
|
| |
|
| مقدمه
| | ۱. مسألهٔ شیطان، از جملهٔ مسائل عمیق و مهم در منظومه تفکر دینی است؛ این مسئله در کتابهای آسمانی دیگر هم مطرح شده و اصلاً یکی از پایههای مهم معرفتی در آموزههای همهٔ پیامبران بوده است؛ قرآن کریم در صد مورد، از شیطان و افعال او سخن به میان آورده است؛ تفاوت مهمی که در مسألهٔ شیطان، میان قرآن کریم و دیگر کتابهای آسمانی و مکاتب غیر الاهی وجود دارد، این است که شیطان از منظر توحیدی قرآن، خود کارگزار خداوند است و ارادهٔ او نه در عرض ارادهٔ خداوند، بلکه در طول ارادهٔ اوست؛ شیطان هیچ نقشی جز وسوسه و تحریک به سمت بدیها و گناهان ندارد و هرگونه سلطهای از جانب او بر انسانها نفی شده است؛<ref>ابراهیم/۲۲</ref> |
| | در نگاه توحیدی قرآن کریم، جهان از دو قطب خیر و شر تحقق نیافته است و هرچه از خیر و شر در عالم، وجود مییابد، برخاسته از مشیت و ارادهٔ باری تعالی است؛<ref>نساء/۷۸</ref>از سوی دیگر قرآن کریم نقشهها و طرحهای شیطان را یکسره ضعیف و کمکارآمد<ref>نساء/۷۶</ref>معرفی میکند و این ایده را تصریح میکند که تنها کسانی تحت تأثیر و در ولایت شیطان قرار میگیرند، که خود ولایت او را بپذیرند و به عبادت و اطاعت او روی آرند!<ref>نحل/۱۰۰</ref> |
|
| |
|
| تبیین دخالت شیطان در امور تکوینی | | تبیین دخالت شیطان در امور تکوینی |
|
| |
|
| ۱. مسألهٔ شیطان، از جملهٔ مسائل عمیق و مهم در منظومه تفکر دینی است؛ این مسئله در کتابهای آسمانی دیگر هم مطرح شده و اصلاً یکی از پایههای مهم معرفتی در آموزههای همهٔ پیامبران بوده است؛ قرآن کریم در صد مورد، از شیطان و افعال او سخن به میان آورده است؛ تفاوت مهمی که در مسألهٔ شیطان، میان قرآن کریم و دیگر کتابهای آسمانی و مکاتب غیر الاهی وجود دارد، این است که شیطان از منظر توحیدی قرآن، خود کارگزار خداوند است و ارادهٔ او نه در عرض ارادهٔ خداوند، بلکه در طول ارادهٔ اوست؛ شیطان هیچ نقشی جز وسوسه و تحریک به سمت بدیها و گناهان ندارد و هرگونه سلطهای از جانب او بر انسانها نفی شده است؛<ref>ابراهیم/۲۲</ref>این درحالی است که شیطان، در کتابهای مقدس دیگر، نقشی چنان پررنگ مییابد که گاهی کارهایش تنه به کارهای خدایی میزند و شیاطین قدرتهای فراوانی را برای سیطره بر هستی در اختیار خود دارند؛<ref>برای نمونه به مباحث مربوط به شیطان در عهد عتیق مراجعه کنید.</ref>در نگاه توحیدی قرآن کریم، جهان از دو قطب خیر و شر تحقق نیافته است و هرچه از خیر و شر در عالم، وجود مییابد، برخاسته از مشیت و ارادهٔ باری تعالی است؛<ref>نساء/۷۸</ref>از سوی دیگر قرآن کریم نقشهها و طرحهای شیطان را یکسره ضعیف و کمکارآمد<ref>نساء/۷۶</ref>معرفی میکند و این ایده را تصریح میکند که تنها کسانی تحت تأثیر و در ولایت شیطان قرار میگیرند، که خود ولایت او را بپذیرند و به عبادت و اطاعت او روی آرند!<ref>نحل/۱۰۰</ref>
| | ====از دیدگاه سایرین==== |
| | این درحالی است که شیطان، در کتابهای مقدس دیگر، نقشی چنان پررنگ مییابد که گاهی کارهایش تنه به کارهای خدایی میزند و شیاطین قدرتهای فراوانی را برای سیطره بر هستی در اختیار خود دارند؛<ref>برای نمونه به مباحث مربوط به شیطان در عهد عتیق مراجعه کنید.</ref> |
| ۲. | | ۲. |
| ۳. واژهٔ شیطان در ادبیات قرآنی تقریباً سه معنا دارد: یک: صفت موجودی به نام ابلیس است که ماهیتا از جنیان است، ولی در اثر عبادت خدا به مرتبهٔ فرشتگان بالا آمد و با استکبار در برابر فرمان خداوند، هبوط یافته و مورد لعنت قرار گرفت؛<ref>ابراهیم/۲۲</ref>دو: مقصود، هرموجود شریر و سرکش و طغیانگر در برابر حق و حقیقت است؛<ref>انعام/۱۱۲</ref>سه: نام دیگری برای دستهای از جنیان است؛ به خصوص جنیانی که در تسخیر سلیمان(ع) بودند؛<ref>انبیاء/۸۲</ref>
| | |
| # | | # |
| # اوامر الاهی بر دو گونه است: | | # اوامر الاهی بر دو گونه است: |
خط ۴۸: |
خط ۵۱: |
| از منظر نظام تشریع، شیطان موجودی عاقل و مختار است و مانند انسانها و دیگر جنیان، مکلف است اوامر و نواهی خداوند را اجرا کند و در صورت نافرمانی، معصیتکار و مستوجب کیفر است؛ بنابر این حدود تأثیر شیطان در زندگی بشر و زیانی که ممکن است به انسانها برساند، از حد وسوسه و دعوت به گناه و بدی فراتر نمیرود؛ این گونه نیست که وسوسههای شیطان، انسان را مجبور و وادار به انجام کاری کند؛ بلکه در حد وسوسه و دعوت و آراستن در اوهام و تخیل انسانها تأثیر میکند؛ آن هم نه در همهٔ انسانها، بلکه انسانهایی که دعوت او را بپذیرند؛<ref>جوادی آملی، تفسیر اعراف، همان.</ref>نکتهٔ مهمی که باید به آن اشاره کنیم این است که هرچند شیطان نمیتواند به صورت مستقیم و با ارادهٔ بیواسطهٔ خود بر پدیدههایی مانند محیط زیست، تأثیر بگذارد و آن را تخریب کند اما میتواند با استفاده از خصلتهایی چون حرص، طمع، اسراف، تبذیر و دیگر خصلتهای پست و حیوانی، انسانها را به سمت تصرف نادرست و غیرعاقلانه در طبیعت، تحریک کرده و با تخریب اکوسیستم و مختصات اقلیمی، شرایط اقلیمی معمول در یک منطقه از جهان یا کل کره زمین را دگرگون کرده و به سمت نابودی بکشاند؛<ref>نساء/۱۱۹</ref> امروز شاهدیم که تخریب محیط زیست و تصرفهای حریصانهٔ بشر در طبیعت، اکوسیستم جهان را به سمت نابودی سوق میدهد و شاید در آینده دور، زمین به حدی از تغییر سیستم طبیعی پیش برود که دیگر جای مناسبی برای زندگی جانداران نباشد؛ این گونه تصرفهای غیرمستقیم و با واسطه شیطان، در طبیعت و تغییرات اقلیمی، قطعاً وجود دارد ولی از سنخ تصرفات غیرارادی و تکوینی است، که اذن آن را خداوند به شیطان داده است؛ شیطان با وسوسه آدمی به حرصورزیدن و تخریب محیط زندگی خویش، موجب تغییر اقلیمی زندگی انسان میشود و انسان را برای نابودی هرچه بیشتر محیط زندگی خود تحریک میکند. | | از منظر نظام تشریع، شیطان موجودی عاقل و مختار است و مانند انسانها و دیگر جنیان، مکلف است اوامر و نواهی خداوند را اجرا کند و در صورت نافرمانی، معصیتکار و مستوجب کیفر است؛ بنابر این حدود تأثیر شیطان در زندگی بشر و زیانی که ممکن است به انسانها برساند، از حد وسوسه و دعوت به گناه و بدی فراتر نمیرود؛ این گونه نیست که وسوسههای شیطان، انسان را مجبور و وادار به انجام کاری کند؛ بلکه در حد وسوسه و دعوت و آراستن در اوهام و تخیل انسانها تأثیر میکند؛ آن هم نه در همهٔ انسانها، بلکه انسانهایی که دعوت او را بپذیرند؛<ref>جوادی آملی، تفسیر اعراف، همان.</ref>نکتهٔ مهمی که باید به آن اشاره کنیم این است که هرچند شیطان نمیتواند به صورت مستقیم و با ارادهٔ بیواسطهٔ خود بر پدیدههایی مانند محیط زیست، تأثیر بگذارد و آن را تخریب کند اما میتواند با استفاده از خصلتهایی چون حرص، طمع، اسراف، تبذیر و دیگر خصلتهای پست و حیوانی، انسانها را به سمت تصرف نادرست و غیرعاقلانه در طبیعت، تحریک کرده و با تخریب اکوسیستم و مختصات اقلیمی، شرایط اقلیمی معمول در یک منطقه از جهان یا کل کره زمین را دگرگون کرده و به سمت نابودی بکشاند؛<ref>نساء/۱۱۹</ref> امروز شاهدیم که تخریب محیط زیست و تصرفهای حریصانهٔ بشر در طبیعت، اکوسیستم جهان را به سمت نابودی سوق میدهد و شاید در آینده دور، زمین به حدی از تغییر سیستم طبیعی پیش برود که دیگر جای مناسبی برای زندگی جانداران نباشد؛ این گونه تصرفهای غیرمستقیم و با واسطه شیطان، در طبیعت و تغییرات اقلیمی، قطعاً وجود دارد ولی از سنخ تصرفات غیرارادی و تکوینی است، که اذن آن را خداوند به شیطان داده است؛ شیطان با وسوسه آدمی به حرصورزیدن و تخریب محیط زندگی خویش، موجب تغییر اقلیمی زندگی انسان میشود و انسان را برای نابودی هرچه بیشتر محیط زندگی خود تحریک میکند. |
|
| |
|
| تفاوت اعتراض فرشتگان و اعتراض شیطان
| |
|
| |
|
| در تبیین اینکه چرا خداوند، شیطان را در برابر سجده نکردن و اعتراض، از درگاهش میراند ولی فرشتگان که به اصل خلقت انسان اعتراض داشتند، رانده نمیشوند… به چند نکته باید توجه کرد:
| |
|
| |
|
| نکته اول: پرسش بر چند گونه است:
| | {{پایان پاسخ}} |
| | | {{مطالعه بیشتر}} |
| ۱- استفهامی؛ وقتی کسی از ماهیت یک موضوع یا علت رخ دادن آن میپرسد و هدفی جز فهمیدن ندارد، استفهام رخ داده است؛ استفهام یعنی در طلب فهم چیزی بودن! این گونه پرسش نه تنها نکوهیده نیست که از نگاه دین و عقل، بسیار ستوده و باارزش است؛ اساساً کلید آگاهی و تعالی علمی و عقلی انسان، همین گونه پرسشها و کنجکاویهاست؛ خداوند در قرآن کریم میفرماید: "فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون؛<ref>نحل/۴۳</ref> پس بپرسید از اهل ذکر اگر نمیدانید!" پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: من لم یصبر علی ذل التعلم ساعه بقی فی ذل الجهل ابداً؛ هر کس ساعتی ذلت پرسیدن و آموختن را تاب نیاورد، تا ابد در ذلت نادانی خواهد ماند!<ref>بحارالانوار، ج۱، ص۷۱.</ref>امام صادق(ع) فرمود: من رق وجهه رق علمه؛ هر کس از پرسیدن حیا کند، علمش نازک و نحیف خواهد بود!<ref>همان، ج۶۸، ص۳۳۱.</ref>
| | ====مطالعه بیشتر==== |
| | | # ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، علامه محمد تقی جعفری، ج۲، ص۱۶۶؛ |
| ۲- استنکاری و استکباری؛ گاهی پرسش با انگیزههایی غیر از آموختن و فهمیدن صورت میگیرد؛ پرسشگر میداند ولی در صدد انکار و بیاعتبار کردن یک گزاره است؛ سؤال میکند تا طرف مقابل یا گزارهٔ موردنظر را زیر سؤال ببرد!
| | # المیزان، محمد حسین طباطبایی، تفسیر سورههای بقره و اعراف، آیات مربوط به آدم و شیطان. |
| | |
| نکته دوم: علت تکریم فرشتگان، و مقام انسان کامل
| |
| | |
| با توجه به تفاوت دو نوع پرسش، روشن است که اعتراض و سؤال فرشتگان از قسم اول بود؛ یعنی مطلبی را نمیدانستند و برای آنها روشن نبود؛ پرسیدند تا چیزی یاد بگیرند و پس از فهمیدن، تسلیم شدند! این سؤال نه تنها استکباری نبود که مؤدبانه هم بود؛ هم در اول و هم در آخر سؤال، «تسبیح» مطرح است و به نزاهت و پیراستهبودن خداوند از کارهای غیرحکیمانه اعتراف دارند؛<ref>جوادی آملی، تفسیر اعراف، همان، جلسه ۳۰.</ref>فرشتگان بعد از فهم اینکه سجده (تواضع) در برابر انسان، سجده بر جسم او نیست، که از خاک آفریده شده، بلکه تواضع در برابر مقام انسانیت و خلیفهاللهی اوست، در برابر آدم سجده کردند و خاضعانه به فرمان الاهی گردن نهادند! بنابراین، سؤال فرشتگان نه تنها زشت نبود، بلکه ممدوح نیز بود و به همین سبب، پس از بر طرفشدن «شبهه» همهٔ آنها در برابر عظمت انسان سر تعظیم فرود آورند؛ اما پرسش شیطان، پرسشی انکاری و از سر استکبار در برابر امر خدا بود؛ شیطان صریحاً گفت که من از آدم برترم و بر او سجده نمیکنم و هنگامی که خداوند به او اعتراض کرد که چرا فرمان مرا اطاعت نکردی، به جای عذرخواهی و طلب بخشش، خداوند را موجب گمراهی خود معرفی کرد و آشکارا او را تهدید کرد که بندگانت را گمراه خواهم کرد! شیطان نگفت: من نمیدانم! بلکه گفت: میدانم ولی سجده نمیکنم! یعنی ربوبیت تو را قبول ندارم!
| |
| | |
| وقتی خداوند به او فرمود: "ما منعک الاّ تسجد …؟<ref>اعراف/۱۲</ref> چه چیز مانع سجده تو بود؟ با غرور و نخوت به مقایسهٔ نادرستی دست زد و گفت: «... قال انا خیرٌ منه خَلقتَنی من نار و خلقته من طین»<ref>اعراف/۱۲</ref> گفت من از آدم بهترم! من از آتش خلق شدهام و او از خاک!" در اعتراض شیطان دو چیز نهفته است: یکی این که من بهترم و تو پستتر از من را بر من ترجیح دادی! دوم این که من فرمان تو را برنمیدارم و سجده نمیکنم! یعنی هم عدالت و حکمت خداوند را زیر سؤال برد و هم در برابر فرمان او گردن فرازی و عصیانگری کرد!
| |
| | |
| خداوند قیاس او را ابطال کرد و فرمود: اعتراض تو از روی تکبر است؛ تو عالی و مهتر نیستی و انسان هم دانی و کهتر نیست؛ آتش هیچ گونه مزیت و ارزشی بر خاک ندارد؛ تو فقط یک بعد وجود او را دیدی و سجده را بر بدن خاکی او پنداشتی! ولی بعد دیگر او، که «نفحت فیه من روحی» است را ندیدی! حقیقت انسان، روح اوست، نه بدن خاکی او!
| |
| | |
| جهالت و تکبر و مهمتر از همه کفر شیطان، موجب شد از درگاه خداوند رانده شود و گرنه هیچکس به سبب ترک یک سجده، مستحق جهنم نمیشود؛ او خود را در برابر خداوند، صاحبنظر و مسقل پنداشت! در حالی که حق آن را نداشت که فرمان خداوند را زیر پا نهد: «لا یسئل عما یفعل و هم یسئلون»<ref>انبیاء/۲۳</ref> هیچکس نمیتواند او را مؤاخذه و از افعالش پرسوجو کند ولی سائر موجودات مختار باید در برابر کردههای خود پاسخگو باشند! ملائکه در امتحان الهی سرفرازانه قبول و به کرامت الهی دست یافتند، ولی شیطان در امتحان، ذلیلانه مردود و از درگاه الهی رانده شد!
| |
| | |
| برای مطالعه بیشتر:
| |
|
| |
|
| ۱. ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، علامه محمد تقی جعفری، ج۲، ص۱۶۶؛
| | {{پایان مطالعه بیشتر}} |
| #
| |
| # المیزان، محمد حسین طباطبایی، تفسیر سورههای بقره و اعراف، آیات مربوط به آدم و شیطان.
| |
| #
| |
| == منابع == | | == منابع == |
| {{پانویس|۲}} | | {{پانویس|۲}} |