پرش به محتوا

شکایت حضرت زهرا(س) از فقر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(ابرابزار)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=A.rezapour}}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
خط ۹: خط ۸:


== روایات ==
== روایات ==
* {{متن عربی|مَعْقِلُ بْنُ يَسَارٍ وَ أَبُو قُبَيْلٍ وَ ابْنُ إِسْحَاقَ وَ حَبِيبُ بْنُ أَبِي ثَابِتٍ وَ عِمْرَانُ بْنُ حُصَيْنٍ وَ ابْنُ غَسَّانَ وَ الْبَاقِرُ ع مَعَ اخْتِلَافِ الرِّوَايَاتِ وَ اتِّفَاقِ الْمَعْنَى أَنَّ النِّسْوَةَ قُلْنَ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ خَطَبَكِ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ فَرَدَّهُمْ أَبُوكِ وَ زَوَّجَكِ عَائِلًا فَدَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ زَوَّجْتَنِي عَائِلًا فَهَزَّ رَسُولُ اللَّهِ بِيَدِهِ مِعْصَمَهَا وَ قَالَ لَا يَا فَاطِمَةُ وَ لَكِنْ زَوَّجْتُكِ أَقْدَمَهُمْ سِلْماً وَ أَكْثَرَهُمْ عِلْماً وَ أَعْظَمَهُمْ حِلْماً أَ مَا عَلِمْتِ يَا فَاطِمَةُ أَنَّهُ أَخِي فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ فَضَحِكَتْ وَ قَالَتْ رَضِيتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي قُبَيْلٍ لَمْ أُزَوِّجْكِ حَتَّى أَمَرَنِي جَبْرَئِيلُ وَ فِي رِوَايَةِ عِمْرَانَ بْنِ الْحُصَيْنِ وَ حَبِيبِ بْنِ ثَابِتٍ أَمَا إِنِّي قَدْ زَوَّجْتُكِ خَيْرَ مَنْ أَعْلَمُ وَ فِي رِوَايَةِ ابْنِ غَسَّانَ زَوَّجْتُكِ خَيْرَهُمْ وَ فِي كِتَابِ ابْنِ شَاهِينٍ عَبْدِ الرَّزَّاقِ عَنْ مَعْمَرٍ عَنْ أَيُّوبَ عَنْ عِكْرِمَةَ قَالَ النَّبِيُ أَنْكَحْتُكِ أَحَبَّ أَهْلِي إِلَيَّ.|ترجمه=از معقل بن يسار، ابو قبيل، ابن اسحاق، حبيب بن ابى ثابت، عمران بن حصين و ابن غسان و امام باقر(ع)، به اختلاف جزئى در عبارات آمده است: زنان قريش به حضرت فاطمه گفتند:فلان و فلان خواستگار تو بودند، پدر تو آنان را رد كرد و تو را به مردى شوهر داد كه تهى دست است. هنگامى كه پيغمبر اكرم نزد دخترش آمد، فاطمه عليها السّلام سخن زنان قريش را به پدر عرض كرد. پيامبر اكرم به دست مبارك خود مچ دست فاطمه را تكان داد و به وى فرمود:نه!، اى فاطمه! بلكه تو را به شخصيتى دادم كه از لحاظ اسلام بر همه مقدّم و از نظر علم از همه اعلم و از نظر حلم از همه بزرگتر است. اى فاطمه! آيا نمى‌دانى كه على در دنيا و آخرت برادر من است؟ فاطمهٔ زهرا پس از اين سخنان خنديد و گفت:يا رسول اللّٰه! راضى شدم. و در روايت ابو قبيل آمده است:تو را به ازدواج على عليه السّلام در نياوردم مگر پس از آنكه جبرئيل در اين مورد به من فرمان داد. و در روايت عمران و حبيب آمده است كه پيامبر فرمود:تو را به بهترين كسى كه مى‌شناختم تزويج نمودم}}<ref>ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج‏۳، ص۳۴۴.</ref>
* {{متن عربی|...قَالَ لَا يَا فَاطِمَةُ وَ لَكِنْ زَوَّجْتُكِ أَقْدَمَهُمْ سِلْماً وَ أَكْثَرَهُمْ عِلْماً وَ أَعْظَمَهُمْ حِلْماً أَ مَا عَلِمْتِ يَا فَاطِمَةُ أَنَّهُ أَخِي فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ فَضَحِكَتْ وَ قَالَتْ رَضِيتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ فِي رِوَايَةِ ...|ترجمه=از معقل بن يسار، ابو قبيل، ابن اسحاق، حبيب بن ابى ثابت، عمران بن حصين و ابن غسان و امام باقر(ع)، به اختلاف جزئى در عبارات آمده است: زنان قريش به حضرت فاطمه گفتند:فلان و فلان خواستگار تو بودند، پدر تو آنان را رد كرد و تو را به مردى شوهر داد كه تهى دست است. هنگامى كه پيغمبر اكرم نزد دخترش آمد، فاطمه عليها السّلام سخن زنان قريش را به پدر عرض كرد. پيامبر اكرم به دست مبارك خود مچ دست فاطمه را تكان داد و به وى فرمود:نه!، اى فاطمه! بلكه تو را به شخصيتى دادم كه از لحاظ اسلام بر همه مقدّم و از نظر علم از همه اعلم و از نظر حلم از همه بزرگتر است. اى فاطمه! آيا نمى‌دانى كه على در دنيا و آخرت برادر من است؟ فاطمهٔ زهرا پس از اين سخنان خنديد و گفت:يا رسول اللّٰه! راضى شدم. و در روايت ابو قبيل آمده است:تو را به ازدواج على عليه السّلام در نياوردم مگر پس از آنكه جبرئيل در اين مورد به من فرمان داد. و در روايت عمران و حبيب آمده است كه پيامبر فرمود:تو را به بهترين كسى كه مى‌شناختم تزويج نمودم}}<ref>ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج‏۳، ص۳۴۴.</ref>
* {{متن عربی|نَقَلْتُ مِنْ مَنَاقِبِ الْخُوَارِزْمِیِّ … قَالَتْ قِلَّه الطُّعْمِ وَ کَثْرَه الْهَمِّ وَ شِدَّه السُّقْمِ قَالَ لَهَا أَمَا وَ اللَّهِ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ مِمَّا تَرْغَبِینَ إِلَیْهِ یَا فَاطِمَه أَمَا تَرْضَیْنَ أَنِّی زَوَّجْتُکِ خَیْرَ أُمَّتِی أَقْدَمَهُمْ سِلْماً …|ترجمه=در كتاب مناقب خوارزمى نقل مي‌كند از بريده كه رسول اللّٰه(ص) فرمود كه: يا بريده برخيز كه عيادت فاطمه(ع) مي‌رويم كه مريض است، چون در خدمت آن حضرت رفتيم فاطمه(ع) چشم مبارك را كه بر روى پدر بزرگوار گشود اشك را بر رخسار مبارك فرو بارانيد، آن حضرت فرمود كه سبب گريه چيست اى دختر نيك‌اختر من، فرمود كه: قلة الطعم و كثرة الهم و شدة السقم. كمى طعام و بسيارى غم و سختى بيمارى، آن حضرت فرمود مر او را كه: و اللّٰه كه آنچه نزد حق سبحانه و تعالى براى تو آماده است بهتر از چيزيست كه تو بآن راغبى، أى فاطمه آيا تو راضى نيستى كه ترا داده‌ام به بهترين امت خود كه أقدم ايشان است از روى سلم، و اكثر ايشان از روى علم و أفضل ايشان از روى حلم و اللّٰه كه دو پسر تو بهترين جوانان اهل بهشت‌اند،}}<ref>اربلی، علی، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، ج‏۱، ص۱۴۹.</ref>
* {{متن عربی|نَقَلْتُ مِنْ مَنَاقِبِ الْخُوَارِزْمِیِّ … قَالَتْ قِلَّه الطُّعْمِ وَ کَثْرَه الْهَمِّ وَ شِدَّه السُّقْمِ قَالَ لَهَا أَمَا وَ اللَّهِ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ مِمَّا تَرْغَبِینَ إِلَیْهِ یَا فَاطِمَه أَمَا تَرْضَیْنَ أَنِّی زَوَّجْتُکِ خَیْرَ أُمَّتِی أَقْدَمَهُمْ سِلْماً …|ترجمه=در كتاب مناقب خوارزمى نقل مي‌كند از بريده كه رسول اللّٰه(ص) فرمود كه: يا بريده برخيز كه عيادت فاطمه(ع) مي‌رويم كه مريض است، چون در خدمت آن حضرت رفتيم فاطمه(ع) چشم مبارك را كه بر روى پدر بزرگوار گشود اشك را بر رخسار مبارك فرو بارانيد، آن حضرت فرمود كه سبب گريه چيست اى دختر نيك‌اختر من، فرمود كه: قلة الطعم و كثرة الهم و شدة السقم. كمى طعام و بسيارى غم و سختى بيمارى، آن حضرت فرمود مر او را كه: و اللّٰه كه آنچه نزد حق سبحانه و تعالى براى تو آماده است بهتر از چيزيست كه تو بآن راغبى، أى فاطمه آيا تو راضى نيستى كه ترا داده‌ام به بهترين امت خود كه أقدم ايشان است از روى سلم، و اكثر ايشان از روى علم و أفضل ايشان از روى حلم و اللّٰه كه دو پسر تو بهترين جوانان اهل بهشت‌اند،}}<ref>اربلی، علی، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، ج‏۱، ص۱۴۹.</ref>


automoderated، ناظمان (CommentStreams)، trustworthy
۱۶٬۱۰۵

ویرایش