automoderated، ناظمان (CommentStreams)، trustworthy
۱۶٬۱۰۸
ویرایش
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
چه دلیلی دارد که سازمان دین و حکومت ما یکی باشد و در رأس نظام سیاسی، یک نفر فقیه باشد آیا عدم مغایرت تصمیمات و رویکرد کارشناسان سیاسی با دین کفایت نمیکند؟ | چه دلیلی دارد که سازمان دین و حکومت ما یکی باشد و در رأس نظام سیاسی، یک نفر فقیه باشد آیا عدم مغایرت تصمیمات و رویکرد کارشناسان سیاسی با دین کفایت نمیکند؟ | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}}{{درگاه|حکومت دینی}} | {{پاسخ}}{{درگاه|حکومت دینی}}قرائت سیاسی از دین، حکومت را برای خداوند میداند و هر حاکمی میبایست مورد تأیید خداوند باشد. طبق این نظر تنها حکومت دینی است که میتواند جامعه را به سوی اهداف مادی و معنوی رهنمون باشد. و غیر حکومت دینی، حکومتی غیر مشروع است که نمیتواند جامعه و انسانها را به سمت اهداف متعالی برساند. از این جهت برای رسیدگی و رتق و فتق امور مردم، تنها حکومت دینی است که وجودش لازم و ضروری است. و این حکومت را هم تنها کسی میتواند رهبری و هدایت کند که مقلد نباشد و از تمام موضوعات دینی آگاه باشد که تنها از یک فقیه برمیآید. | ||
طبق قرائت سیاسی از دین، روایات و آیاتی هم وجود دارد که میشود از آن به ضرورت حکومت دینی دست یافت. | |||
== حکومت دینی، تنها حکومت مشروع == | == حکومت دینی، تنها حکومت مشروع == | ||
خط ۱۱: | خط ۱۳: | ||
بر این اساس، دین در متن سیاست قرار دارد و نه در حاشیه آن و وظیفه حاکم اسلامی عبارت است از ایجاد بستر مناسب در جهت حرکت جامعه در مسیری که خداوند متعال برای آن تعیین کرده است. و این همان چیزی است که لازم میسازد حاکم جامعه دینی یک فقیه باشد؛ زیرا زمانی ما میتوانیم بگوییم لازم نیست حاکم جامعه اسلامی فقیه باشد که دینی بودن سیاست را در حاشیه قرار دهیم. | بر این اساس، دین در متن سیاست قرار دارد و نه در حاشیه آن و وظیفه حاکم اسلامی عبارت است از ایجاد بستر مناسب در جهت حرکت جامعه در مسیری که خداوند متعال برای آن تعیین کرده است. و این همان چیزی است که لازم میسازد حاکم جامعه دینی یک فقیه باشد؛ زیرا زمانی ما میتوانیم بگوییم لازم نیست حاکم جامعه اسلامی فقیه باشد که دینی بودن سیاست را در حاشیه قرار دهیم. | ||
دیانت روح سیاست جامعه اسلامی است و این روح را کسی میتواند نگه دارد که کار کرده در دین باشد وگرنه یک مقلد نخواهد توانست در مدیریت کلان کشور موفق باشد و در عین حال جامعه را نیز در مسیر دینی نگه دارد و اصولاً اعتقاد به مدیریت تقلیدی آن هم در سطح مدیریت کلان یک جامعه عاقلانه نخواهد بود. | دیانت روح سیاست جامعه اسلامی است و این روح را کسی میتواند نگه دارد که کار کرده در دین باشد وگرنه یک مقلد نخواهد توانست در مدیریت کلان کشور موفق باشد و در عین حال جامعه را نیز در مسیر دینی نگه دارد و اصولاً اعتقاد به مدیریت تقلیدی آن هم در سطح مدیریت کلان یک جامعه عاقلانه نخواهد بود. متون دینی، شرایط و پیششرطهای رهبری و شخص متصدی این منصب را به خوبی تبیین کرده و حدود و ثغور آن را بیان کرده و این همان چیزی است که جامعیّت دین مقدس اسلام را میرساند. | ||
=== حاکمیت فقیه === | === حاکمیت فقیه === | ||
احکام و دستورات اسلام مختص به زمان خاصی نبوده و ابدی میباشد. همچنانکه [[امام صادق(ع)]] میفرماید: «حلال محمد حلال ابداً الی یوم القیامه و حرامه حرام ابداً الی یوم القیامه»<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: انتشارات اسلامیه، ج ۲، ص۱۷، ح ۲</ref> لازم است که امکان اجرای این دستورات در زمان غیبت نیز فراهم باشد و این نخواهد بود مگر با وجود رهبری شایسته و حکومتی که هدف اصلی حفظ و ترویج ارزشهای اسلامی باشد. و اوامر و نواهی حاکم اسلامی نیز در جهت اجرای احکام الهی است و این اوامر و نواهی زمینهساز همان حکم اولی و دائر بر وجوب اطاعت از اوامر و نواهی اولیالامر میباشد.<ref>جوادی آملی، عبدالله، حکومت اسلامی و ولایت فقیه قم: مرکز نشر فرهنگی رجاء، ۱۳۷۵، ص۹۲.</ref> | |||
نکته قابل توجه این است که زمانی که ولایت و رهبری از سوی پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) برای فقیه ثابت و منحصر شده باشد، جامعه اسلامی نه تنها مجاز به تغییر این اصل نخواهند بود، بلکه بر آنها واجب است، که این ولایت را بپذیرند و این ولایت در طول ولایت ائمه(ع) خواهدبود. و اصولاً سعادت یک جامعه در پذیرش ولایت و زعامت فقیه خواهد بود. و بر همین اساس امام صادق(ع) در مورد پذیرش حاکمیت فقها میفرماید: «فاذا حکم بحکمنا فلم یقبل منه فانما استخف بحکم الله و علینا رد و الراد علینا الراد علی الله»<ref>یعنی: زمانی که آنها بر اساس دستورات ما حکم کردند، و کسی حکم آنها را نپذیرد، حکم خدا را سبک شمرده و ما را قبول نکرده و کسی که حکم ما را نپذیرد خدا را قبول ندارد.</ref> در اینجاست که به خوبی روشن میشود که حاکمیت فقیه نه به معنای حاکمیت فقیه، بلکه به معنای حاکمیت فقه و دستورات الهی است.<ref>جوادی آملی، عبدالله، حکومت اسلامی و ولایت فقیه، پیشین، ص۱۱۳.</ref> پس معلوم گردید، جامعهای که بر اساس این قواعد حرکت نکند از مسیر دین منحرف خواهد شد. | نکته قابل توجه این است که زمانی که ولایت و رهبری از سوی پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) برای فقیه ثابت و منحصر شده باشد، جامعه اسلامی نه تنها مجاز به تغییر این اصل نخواهند بود، بلکه بر آنها واجب است، که این ولایت را بپذیرند و این ولایت در طول ولایت ائمه(ع) خواهدبود. و اصولاً سعادت یک جامعه در پذیرش ولایت و زعامت فقیه خواهد بود. و بر همین اساس امام صادق(ع) در مورد پذیرش حاکمیت فقها میفرماید: «فاذا حکم بحکمنا فلم یقبل منه فانما استخف بحکم الله و علینا رد و الراد علینا الراد علی الله»<ref>یعنی: زمانی که آنها بر اساس دستورات ما حکم کردند، و کسی حکم آنها را نپذیرد، حکم خدا را سبک شمرده و ما را قبول نکرده و کسی که حکم ما را نپذیرد خدا را قبول ندارد.</ref> در اینجاست که به خوبی روشن میشود که حاکمیت فقیه نه به معنای حاکمیت فقیه، بلکه به معنای حاکمیت فقه و دستورات الهی است.<ref>جوادی آملی، عبدالله، حکومت اسلامی و ولایت فقیه، پیشین، ص۱۱۳.</ref> پس معلوم گردید، جامعهای که بر اساس این قواعد حرکت نکند از مسیر دین منحرف خواهد شد. |