۱٬۴۰۷
ویرایش
(اصلاح) |
(اصلاح) |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
'''[[شیخ محمد عبده]]''' مفتی پیشین [[مصر]] که ازعلمای اهل سنت و از [[شارحان نهجالبلاغه]] است در مقدمه شرحش مینویسد: «هنگام خواندن این کتاب، چون از عبارتی به عبارت دیگر میپرداختم میدیدم که جولانگاه اندیشه و پردههای سخن تغییر میکند و دیدگاه بصیرت عوض میشود، گاه خود را در جهانی از معانی بلند مییافتم که در پوششی از زیور لفظهای رخشان و عبارتهای تابناک به زیارت جانهای پاک میآید و پیرامون دلهای روشن به طواف میایستد … گاه مییافتم که عقلی مشعشع و نورانی که هیچ شباهتی به اجسام مادی نمیرساند از عالم رفیع [[الوهیت]] جدا گشته است و به [[روح انسانی]] انتقال یافته، او را از پردههای تو در توی طبیعت بیرون آورده تا سراپرده ملکوت رفعت داده است … گاه خطیبی را میدیدم که والیان امت را مخاطب ساخته و [[راه صواب و خطا]] را به ایشان مینمایاند و دقائق سیاست را به آنان میآموزد و از پیمودن راهی که به گمراهی پایان مییابد، بر حذر میدارد.»<ref>عبده، محمد، مقدمه شرح نهجالبلاغه</ref> | '''[[شیخ محمد عبده]]''' مفتی پیشین [[مصر]] که ازعلمای اهل سنت و از [[شارحان نهجالبلاغه]] است در مقدمه شرحش مینویسد: «هنگام خواندن این کتاب، چون از عبارتی به عبارت دیگر میپرداختم میدیدم که جولانگاه اندیشه و پردههای سخن تغییر میکند و دیدگاه بصیرت عوض میشود، گاه خود را در جهانی از معانی بلند مییافتم که در پوششی از زیور لفظهای رخشان و عبارتهای تابناک به زیارت جانهای پاک میآید و پیرامون دلهای روشن به طواف میایستد … گاه مییافتم که عقلی مشعشع و نورانی که هیچ شباهتی به اجسام مادی نمیرساند از عالم رفیع [[الوهیت]] جدا گشته است و به [[روح انسانی]] انتقال یافته، او را از پردههای تو در توی طبیعت بیرون آورده تا سراپرده ملکوت رفعت داده است … گاه خطیبی را میدیدم که والیان امت را مخاطب ساخته و [[راه صواب و خطا]] را به ایشان مینمایاند و دقائق سیاست را به آنان میآموزد و از پیمودن راهی که به گمراهی پایان مییابد، بر حذر میدارد.»<ref>عبده، محمد، مقدمه شرح نهجالبلاغه</ref> | ||
'''ابن ابی الحدید معتزلی''' میگوید: {{متن عربی|امّا الفصاحه، فهو امام الفصحا، و سیّد البلغا و فی کلامه قیل: دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوقین، و منه تعلّم الناس الخطابه و الکتابه …|ترجمه=اما در فصاحت؛ پیشوای فصحا و سرور بلغا بود، به حق، سخن علی را از سخن خالق فروتر و از سخن مخلوق فراتر خواندهاند، و مردم همه دو فن خطابه و نویسندگی را از او فراگرفتهاند …}}<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، داراحیاء الکتب العربیه، ج۱، ص۲۴ و ۲۵</ref> همین کافی است که یک دهم بلکه یک بیستم آنچه مردم از سخنان علی(ع) گرد آورده و نگهداری کردهاند از سخنان هیچکدام از [[صحابه پیامبر(ص)]] با آن که فصحایی در میان آنها بوده است، نقل نکردهاند، و باز کافی است که مردی مانند جاحظ در البیان و التبیین و سایر کتاب های خویش ستایشگر او است. | '''[[ابن ابی الحدید معتزلی]]''' میگوید: {{متن عربی|امّا الفصاحه، فهو امام الفصحا، و سیّد البلغا و فی کلامه قیل: دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوقین، و منه تعلّم الناس الخطابه و الکتابه …|ترجمه=اما در فصاحت؛ پیشوای فصحا و سرور بلغا بود، به حق، سخن علی را از سخن خالق فروتر و از سخن مخلوق فراتر خواندهاند، و مردم همه دو فن خطابه و نویسندگی را از او فراگرفتهاند …}}<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، داراحیاء الکتب العربیه، ج۱، ص۲۴ و ۲۵</ref> همین کافی است که یک دهم بلکه یک بیستم آنچه مردم از سخنان علی(ع) گرد آورده و نگهداری کردهاند از سخنان هیچکدام از [[صحابه پیامبر(ص)]] با آن که فصحایی در میان آنها بوده است، نقل نکردهاند، و باز کافی است که مردی مانند جاحظ در البیان و التبیین و سایر کتاب های خویش ستایشگر او است. | ||
وی در شرح نامه امام به [[عبدالله بن عباس]]، پس از [[فتح مصر]] به دست [[سپاهیان معاویه]] به [[شهادت محمد بن ابیبکر]]، میگوید: {{متن عربی|انظر! الی الفصاحه کیف تعطی هذا الرجل قیادها و تملّکه زمامها …|ترجمه=فصاحت را ببین که چگونه افسار خود را به دست این مرد (علی) داده و مهار خود را به او سپرده است، نظم عجیب الفاظ را تماشا کن، یکی پس از دیگری میآیند و در اختیار او قرار میگیرند، مانند چشمهای که خود به خود و بدون زحمت از زمین میجوشد، سبحان الله! جوانی از عرب در شهری مانند [[مکه]] بزرگ میشود با هیچ حکیمی برخورد نکرده است، اما سخنانش در حکمت نظری بالا دست سخنان [[افلاطون]] و [[ارسطو]] قرار گرفته است، با اهل حکمت عملی معاشرت نکرده است اما از سقراط بالاتر رفته است، میان شجاعان و دلاوران تربیت نشده است زیرا مردم مکه تاجر پیشه بودند و اهل جنگ نبودند، اما شجاعترین بشری از کار درآمد که بر روی زمین راه رفته است.}}<ref>شرح نهجالبلاغه، ج۱۶، ص۱۴۵ و ۱۴۶</ref> | وی در شرح نامه امام به [[عبدالله بن عباس]]، پس از [[فتح مصر]] به دست [[سپاهیان معاویه]] به [[شهادت محمد بن ابیبکر]]، میگوید: {{متن عربی|انظر! الی الفصاحه کیف تعطی هذا الرجل قیادها و تملّکه زمامها …|ترجمه=فصاحت را ببین که چگونه افسار خود را به دست این مرد (علی) داده و مهار خود را به او سپرده است، نظم عجیب الفاظ را تماشا کن، یکی پس از دیگری میآیند و در اختیار او قرار میگیرند، مانند چشمهای که خود به خود و بدون زحمت از زمین میجوشد، سبحان الله! جوانی از عرب در شهری مانند [[مکه]] بزرگ میشود با هیچ حکیمی برخورد نکرده است، اما سخنانش در حکمت نظری بالا دست سخنان [[افلاطون]] و [[ارسطو]] قرار گرفته است، با اهل حکمت عملی معاشرت نکرده است اما از سقراط بالاتر رفته است، میان شجاعان و دلاوران تربیت نشده است زیرا مردم مکه تاجر پیشه بودند و اهل جنگ نبودند، اما شجاعترین بشری از کار درآمد که بر روی زمین راه رفته است.}}<ref>شرح نهجالبلاغه، ج۱۶، ص۱۴۵ و ۱۴۶</ref> |
ویرایش