پرش به محتوا

معجزات و کرامات امامان شیعه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(تمیزکاری)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:


{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
[[امامت|امامان]] شیعه دوازده نفر هستند که همه آن‌ها از طرف [[خداوند]] بوسیله [[حضرت محمد(ص)]] معرفی شده‌اند، تمامی آنان [[معصوم]] هستند و هیچ گونه خطا و اشتباهی در رفتار و اعمال آنها راه ندارد و هر کدام از آن‌ها امام و [[حجّت خدا|حجت خدا]]، بعد از پیامبر اکرم(ص) در زمین هستند. برای امامان شیعه(ع) در منابع [[شیعه]] و اهل سنت، [[کرامت]] و [[معجزه|معجزاتی]] نقل شده است. در ذیل به تعدادی از معجزات امامان شیعه اشاره می‌شود:
[[امامت|امامان]] شیعه دوازده نفر هستند که همه آن‌ها از طرف [[خداوند]] بوسیله [[حضرت محمد(ص)]] معرفی شده‌اند، تمامی آنان [[معصوم]] هستند و هیچ گونه خطا و اشتباهی در رفتار و اعمال آنها راه ندارد و هر کدام از آن‌ها امام و [[حجّت خدا|حجت خدا]]، بعد از پیامبر اکرم(ص) در زمین هستند. برای امامان شیعه(ع) در منابع [[شیعه]] و اهل سنت، [[کرامت]] و [[معجزه|معجزاتی]] نقل شده است. در ذیل به تعدادی از کرامات یا معجزات امامان اشاره می‌شود:


۱. [[امام علی(ع)]]
۱. [[امام علی(ع)]]
خط ۲۳: خط ۲۳:
۴. [[امام سجاد(ع)]]  
۴. [[امام سجاد(ع)]]  


راوی نقل می‌کند: امام سجّاد(ع) را به همراه زن‌ها از [[شام]] به سوی [[مدینه]] می‌بردند، من همراه آن حضرت بودم و از آن حضرت مواظبت می‌کردم. وقتی به مدینه وارد شدیم، حضرت زیور آلاتی برای من فرستاد و من قبول نکردم. گفتم اگر خدمتی کرده باشم به خاطر رضای خداوند بود. آنگاه حضرت سنگی سیاه و سخت را برداشت با خاتم (انگشتر) مبارک آن را مهر کرد و نقش خاتم بر آن نقش شد؛ و فرمود این را بگیر و هر جا مشکلی برایت پیش آمد، آن را بدست بگیر، مشکل شما برطرف می‌شود. قسم به خدا و کسی که [[محمد(ص)]] را مبعوث کرده است هر گاه در سرای تاریک آن را بدست می‌گرفتم آن جا روشن می‌شد و بر قفل بسته آن را می‌زدم باز می‌شد؛ و ...<ref>اصول کافی، ج۱، ص۳۶۸،۳۷۲ و ۳۷۸.</ref>
راوی نقل می‌کند: امام سجّاد(ع) را به همراه زن‌ها از [[شام]] به سوی [[مدینه]] می‌بردند، من همراه آن حضرت بودم و از آن حضرت مواظبت می‌کردم. وقتی به مدینه وارد شدیم، حضرت زیور آلاتی برای من فرستاد و من قبول نکردم. گفتم اگر خدمتی کرده باشم به خاطر رضای خداوند بود. آنگاه حضرت سنگی سیاه و سخت را برداشت با خاتم (انگشتر) مبارک آن را مهر کرد و نقش خاتم بر آن نقش شد و فرمود این را بگیر و هر جا مشکلی برایت پیش آمد، آن را به دست بگیر، مشکل شما برطرف می‌شود. راوی می‌گوید: قسم به خدا و کسی که [[محمد(ص)]] را مبعوث کرد، هرگاه در تاریکی آن را بدست می‌گرفتم آن جا روشن می‌شد و بر قفل بسته آن را می‌زدم باز می‌شد و ...<ref>اصول کافی، ج۱، ص۳۶۸،۳۷۲ و ۳۷۸.</ref>


۵. [[امام محمدباقر(ع)]]  
۵. [[امام محمدباقر(ع)]]  


از معجزات آن حضرت این بوده است که مرض پیسی و کوری مادرزاد را شفا می‌داد.<ref>اصول کافی، ج۱، ص۳۶۸،۳۷۲ و ۳۷۸.</ref>
آن حضرت در موردی مرض پیسی و کور مادرزاد را شفا داد.<ref>اصول کافی، ج۱، ص۳۶۸،۳۷۲ و ۳۷۸.</ref>


۶. [[امام جعفر صادق(ع)]]  
۶. [[امام جعفر صادق(ع)]]  


[[مفضّل بن عمر]] می‌گوید: منصور عباسی به والی مدینه دستور داد خانه جعفر ابن محمد (امام صادق(ع)) را به آتش بکشد؛ و او خانه را آتش زد، وقتی امام صادق(ع) از خانه بیرون شد، در میان آتش گام برداشته و راه می‌رفت؛ و می‌فرمود: منم پسر [[ابراهیم]] خلیل‌الله که آتش [[نمرود]] بر او سرد و سلامت گشت.<ref>قمی، منتهی الامال، انتشارات هجرت، ج۲، ص۷۷،</ref>
[[مفضّل بن عمر]] می‌گوید: منصور عباسی به والی مدینه دستور داد خانه جعفر بن محمد (امام صادق(ع)) را به آتش بکشد؛ و او خانه را آتش زد، وقتی امام صادق(ع) از خانه بیرون آمد، در میان آتش گام برداشته و راه می‌رفت و می‌فرمود: منم پسر [[ابراهیم]] خلیل‌الله که آتش [[نمرود]] بر او سرد و سلامت گشت.<ref>قمی، منتهی الامال، انتشارات هجرت، ج۲، ص۷۷،</ref>


۷. [[امام موسی کاظم(ع)]]  
۷. [[امام موسی کاظم(ع)]]  


عبدالله بن مغیره از اصحاب امام کاظم(ع) می‌گوید: روزی از [[مِنی]] گذشتیم زنی که دو پسر کنارش نشسته بودند می‌گریست. حضرت علّت گریه او را سؤال کرد، در پاسخ گفت: دو فرزند یتیمی داشتم که تنها وسیله ارتزاق آنها گاو شیردهی بود، و آن هم الآن مرده‌است. برای غریبی یتیمانم گریه می‌کنم. امام(ع) دو رکعت [[نماز]] گزارد و دعا کرد، خداوند آن گاو را زنده کرده و به آن مادر یتیم برگرداند.<ref>اصول کافی، ج۲، ص۳۹۹، ۴۰۴، ۴۲۱.</ref>
عبدالله بن مغیره از اصحاب امام کاظم(ع) می‌گوید: روزی از [[مِنی|سرزمین مِنی]] گذشتیم. زنی که دو پسر کنارش نشسته بودند، می‌گریست. حضرت علت گریه او را سؤال کرد، او گفت: دو فرزند یتیمی دارم که تنها وسیله ارتزاق آنها گاو شیردهی بود، و آن هم الآن مرده است. برای غریبی یتیمانم گریه می‌کنم. امام(ع) دو رکعت [[نماز]] گزارد و دعا کرد، خداوند آن گاو را زنده کرد.<ref>اصول کافی، ج۲، ص۳۹۹، ۴۰۴، ۴۲۱.</ref>


۸. [[امام رضا(ع)]]  
۸. [[امام رضا(ع)]]  


منصور (یکی از اصحاب امام(ع)) می‌گوید: شبی خدمت امام رضا(ع) رسیدم و او در یکی از اتاق‌های پشتی خانه اش بود، در آن جا دستش را بلند کرد، تمام خانه روشن شده مثل این که چندین نور در آن خانه گذاشته است.<ref>اصول کافی، ج۲، ص۳۹۹، ۴۰۴، ۴۲۱..</ref>  
منصور (یکی از اصحاب امام(ع)) می‌گوید: شبی خدمت امام رضا(ع) رسیدم و او در یکی از اتاق‌های پشتی خانه‌اش بود، در آن جا دستش را بلند کرد، تمام خانه روشن شد مانند این که چندین نور در آن خانه گذاشته است.<ref>اصول کافی، ج۲، ص۳۹۹، ۴۰۴، ۴۲۱..</ref>  


۹. [[امام محمد تقی(ع)]]<nowiki/>ابو هاشم جعفر می‌گوید: در [[مسجد]] مسیّب همراه امام جواد(ع) نماز گزاردم. در آن مسجد، درخت سدری بود خشک و بی برگ، حضرت آب طلبید و زیر آن درخت وضو گرفت، سپس آن درخت در همان سال زنده شد و برگ درآورده و بارور شد.<ref>اصول کافی، ج۲، ص۳۹۹، ۴۰۴، ۴۲۱..</ref>
۹. [[امام محمد تقی(ع)]]
 
ابو هاشم جعفر می‌گوید در [[مسجد]] مسیّب همراه امام جواد(ع) نماز گزاردم. در آن مسجد، درخت سدری بود خشک و بی‌برگ، حضرت آب طلبید و زیر آن درخت وضو گرفت، سپس آن درخت در همان سال برگ درآورده و بارور شد.<ref>اصول کافی، ج۲، ص۳۹۹، ۴۰۴، ۴۲۱..</ref>


۱۰. [[امام هادی(ع)]]
۱۰. [[امام هادی(ع)]]


صالح بن سعید می‌گوید: بعد از آن که متوکل عباسی آن حضرت را از [[مدینه]] آوردند، در خانه محقّر و نامناسبی جا داد. خدمت امام هادی(ع) رسیدم، عرض کردم، اینها در همه حال بدنبال خاموشی نور شما بودند، و از هیچ امری کوتاهی نکردند. تا آن جا که شما را در این سرای نامناسب جا دادند. فرمود: پسر سعید! تو هم چنین فکر می‌کنی؟ آنگاه با دستش اشاره کرد و فرمود: بنگر، من نگاه کردم، بوستانهایی دیدم سرور بخش، با میوه‌های تازه، مرغان و آهوهای زیبا، و نهرهای جوشان که چشمم خیره شد و دیده‌ام از کار افتاد، آنگاه فرمود: ما هر کجا باشیم این‌ها برای ما مهیّا است. ما در جای نامناسب ننشینیم، (ما در اوج عظمتیم).<ref>اصول کافی، ج۲، ص۴۳۳، ۴۳۸.</ref>
متوکل عباسی امام هادی را از [[مدینه]] آورد و در خانه نامناسبی ساکن کرد. یکی از اصحاب امام، خدمت ایشان رسید و از وضعیت امام ابراز ناراحتی کرد. امام فرمود: پسر سعید! تو هم چنین فکر می‌کنی؟ آنگاه با دستش اشاره کرد و فرمود: بنگر، من نگاه کردم، بوستان‌هایی دیدم با میوه‌های تازه، مرغان و آهوهای زیبا، و نهرهای جوشان که چشمم خیره شد و دیده‌ام از کار افتاد، آنگاه فرمود: ما هر کجا باشیم، این‌ها برای ما مهیا است.<ref>اصول کافی، ج۲، ص۴۳۳، ۴۳۸.</ref>


۱۱. [[امام حسن عسکری(ع)]]  
۱۱. [[امام حسن عسکری(ع)]]  
۱۱٬۹۱۳

ویرایش