automoderated
۶٬۳۴۱
ویرایش
(←حدیث و ترجمه: ابرابزار، اصلاح نویسههای عربی) |
|||
خط ۸: | خط ۸: | ||
این معجزه را شیخ صدوق در کتاب آمالی با سلسله سند معتبر و مستند نقل کرده است که همه راویتگران آن، ثقه و از بزرگان شیعه میباشند و همانگونه که معجزه حضرت موسی از نظر عقلی قابل پذیرش میباشد و ساحران هم آن را قبول کرده و به آن حضرت ایمان آوردهاند، از جانشینان رسول خدا نیز اینگونه معجزهها عقل پذیر است. | این معجزه را شیخ صدوق در کتاب آمالی با سلسله سند معتبر و مستند نقل کرده است که همه راویتگران آن، ثقه و از بزرگان شیعه میباشند و همانگونه که معجزه حضرت موسی از نظر عقلی قابل پذیرش میباشد و ساحران هم آن را قبول کرده و به آن حضرت ایمان آوردهاند، از جانشینان رسول خدا نیز اینگونه معجزهها عقل پذیر است. | ||
== حدیث و ترجمه == | ==حدیث و ترجمه== | ||
{{عربی|عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ قَالَ: اِسْتَدْعَی اَلرَّشِیدُ رَجُلاً یُبْطِلُ بِهِ أَمْرَ أَبِی اَلْحَسَنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ وَ یَقْطَعُهُ وَ یُخْجِلُهُ فِی اَلْمَجْلِسِ فَانْتُدِبَ لَهُ رَجُلٌ مُعَزِّمٌ فَلَمَّا أُحْضِرَتِ اَلْمَائِدَةُ عَمِلَ نَامُوساً عَلَی اَلْخُبْزِ فَکَانَ کُلَّمَا رَامَ خَادِمُ أَبِی اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ تَنَاوُلَ رَغِیفٍ مِنَ اَلْخُبْزِ طَارَ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ اِسْتَفَزَّ هَارُونَ اَلْفَرَحُ وَ اَلضَّحِکُ لِذَلِکَ فَلَمْ یَلْبَثْ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَنْ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَی أَسَدٍ مُصَوَّرٍ عَلَی بَعْضِ اَلسُّتُورِ فَقَالَ لَهُ یَا أَسَدَ اَللَّهِ خُذْ عَدُوَّ اَللَّهِ قَالَ فَوَثَبَتْ تِلْکَ اَلصُّورَةُ کَأَعْظَمِ مَا یَکُونُ مِنَ اَلسِّبَاعِ فَافْتَرَسَتْ ذَلِکَ اَلْمُعَزِّمَ فَخَرَّ هَارُونُ وَ نُدَمَاؤُهُ عَلَی وُجُوهِهِمْ - مَغْشِیّاً عَلَیْهِمْ وَ طَارَتْ عُقُولُهُمْ خَوْفاً مِنْ هَوْلِ مَا رَأَوْهُ فَلَمَّا أَفَاقُوا مِنْ ذَلِکَ بَعْدَ حِینٍ قَالَ هَارُونُ لِأَبِی اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَسْأَلُکَ بِحَقِّی عَلَیْکَ لَمَّا سَأَلْتَ اَلصُّورَةَ أَنْ تَرُدَّ اَلرَّجُلَ فَقَالَ إِنْ کَانَتْ عَصَا مُوسَی رَدَّتْ مَا اِبْتَلَعَتْهُ مِنْ حِبَالِ اَلْقَوْمِ وَ عِصِیِّهِمْ فَإِنَّ هَذِهِ اَلصُّورَةَ تَرُدُّ مَا اِبْتَلَعَتْهُ مِنْ هَذَا اَلرَّجُلِ فَکَانَ ذَلِکَ أَعْمَلَ اَلْأَشْیَاءِ فِی إِفَاقَةِ نَفْسِهِ|ترجمه=علی بن یقطین گوید: هارون الرشید دستور داد مردی برای او حاضر کنند تا امر امامت ابی الحسن موسی بن جعفر را بهوسیله او باطل کند؛ او را خاموش سازد و در مجلس شرمنده کند. یک مرد افسونگری را برای او آوردند. هنگامی که سفره غذا انداختند، آن مرد نیرنگی با قرصهای نان کرد که خادم امام(ع) هر وقت میخواست قرص نانی بردارد از جلو دستش میپرید. هارون از خنده و شادی از جا پریده بود. پس از مدت اندکی امام کاظم(ع) سر بلند کرد و به تصویر شیری که بر یکی از پردهها بود فرمود: ای شیر خدا دشمن خدا را بگیر. آن صورت از تصویر بیرون پرید و چون بزرگترین درنده آن جادوگر را بلعید. هارون و همدستانش غش کردند و برو افتادند و از ترس عقل آنها پرید. هنگامی که بههوش آمدند پس از مدتی هارون به امام(ع) گفت بهحق خودم بر تو خواهش دارم که از این صورت بخواهی آن مرد را برگرداند. فرمود اگر عصای موسی(ع) چوبدستیهای جادوگران را که بلعیده بود برگرداند، این صورت هم آنچه بلعیده برمیگرداند. این معجزه مؤثرترین وسیله کشتن آن حضرت(ع) گردید.}} | {{عربی|عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ قَالَ: اِسْتَدْعَی اَلرَّشِیدُ رَجُلاً یُبْطِلُ بِهِ أَمْرَ أَبِی اَلْحَسَنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ وَ یَقْطَعُهُ وَ یُخْجِلُهُ فِی اَلْمَجْلِسِ فَانْتُدِبَ لَهُ رَجُلٌ مُعَزِّمٌ فَلَمَّا أُحْضِرَتِ اَلْمَائِدَةُ عَمِلَ نَامُوساً عَلَی اَلْخُبْزِ فَکَانَ کُلَّمَا رَامَ خَادِمُ أَبِی اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ تَنَاوُلَ رَغِیفٍ مِنَ اَلْخُبْزِ طَارَ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ اِسْتَفَزَّ هَارُونَ اَلْفَرَحُ وَ اَلضَّحِکُ لِذَلِکَ فَلَمْ یَلْبَثْ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَنْ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَی أَسَدٍ مُصَوَّرٍ عَلَی بَعْضِ اَلسُّتُورِ فَقَالَ لَهُ یَا أَسَدَ اَللَّهِ خُذْ عَدُوَّ اَللَّهِ قَالَ فَوَثَبَتْ تِلْکَ اَلصُّورَةُ کَأَعْظَمِ مَا یَکُونُ مِنَ اَلسِّبَاعِ فَافْتَرَسَتْ ذَلِکَ اَلْمُعَزِّمَ فَخَرَّ هَارُونُ وَ نُدَمَاؤُهُ عَلَی وُجُوهِهِمْ - مَغْشِیّاً عَلَیْهِمْ وَ طَارَتْ عُقُولُهُمْ خَوْفاً مِنْ هَوْلِ مَا رَأَوْهُ فَلَمَّا أَفَاقُوا مِنْ ذَلِکَ بَعْدَ حِینٍ قَالَ هَارُونُ لِأَبِی اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَسْأَلُکَ بِحَقِّی عَلَیْکَ لَمَّا سَأَلْتَ اَلصُّورَةَ أَنْ تَرُدَّ اَلرَّجُلَ فَقَالَ إِنْ کَانَتْ عَصَا مُوسَی رَدَّتْ مَا اِبْتَلَعَتْهُ مِنْ حِبَالِ اَلْقَوْمِ وَ عِصِیِّهِمْ فَإِنَّ هَذِهِ اَلصُّورَةَ تَرُدُّ مَا اِبْتَلَعَتْهُ مِنْ هَذَا اَلرَّجُلِ فَکَانَ ذَلِکَ أَعْمَلَ اَلْأَشْیَاءِ فِی إِفَاقَةِ نَفْسِهِ|ترجمه=علی بن یقطین گوید: هارون الرشید دستور داد مردی برای او حاضر کنند تا امر امامت ابی الحسن موسی بن جعفر را بهوسیله او باطل کند؛ او را خاموش سازد و در مجلس شرمنده کند. یک مرد افسونگری را برای او آوردند. هنگامی که سفره غذا انداختند، آن مرد نیرنگی با قرصهای نان کرد که خادم امام(ع) هر وقت میخواست قرص نانی بردارد از جلو دستش میپرید. هارون از خنده و شادی از جا پریده بود. پس از مدت اندکی امام کاظم(ع) سر بلند کرد و به تصویر شیری که بر یکی از پردهها بود فرمود: ای شیر خدا دشمن خدا را بگیر. آن صورت از تصویر بیرون پرید و چون بزرگترین درنده آن جادوگر را بلعید. هارون و همدستانش غش کردند و برو افتادند و از ترس عقل آنها پرید. هنگامی که بههوش آمدند پس از مدتی هارون به امام(ع) گفت بهحق خودم بر تو خواهش دارم که از این صورت بخواهی آن مرد را برگرداند. فرمود اگر عصای موسی(ع) چوبدستیهای جادوگران را که بلعیده بود برگرداند، این صورت هم آنچه بلعیده برمیگرداند. این معجزه مؤثرترین وسیله کشتن آن حضرت(ع) گردید.}}»<ref>شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ترجمه محمدباقر کمرهای، تهران، کتابچی، ۱۳۷۶ش، ج۱، ص۱۴۸.</ref> | ||
== سند == | |||
<br /> | |||
==معجزه و کرامت== | ==معجزه و کرامت== | ||
معجزه یکی از نشانههای راستگویی و الهی بودن پیامبران و اهل بیت عصمت و طهارت میباشد، چنانچه ابوبصیر نقل میکند که از امام صادق –علیه السّلام- پرسیدم: چرا خداوند به پیامبران و شما ائمه معجزه عطا نموده؟! فرمود: «برای آنکه دلیل بر صدق و راستی گفتار ایشان باشد و معجزه نشانهای است که خداوند عطا نمیکند مگر به پیامبران و حجّتهای خود، تا شناخته گردد و تمیز داده شود درستی گفتار راستگو و دروغ دروغگو (که به دروغ ادّعای پیامبری یا امامت میکند)».<ref>ابن بابویه، محمد، علل الشرائع، ترجمه: مسترحمی، تهران، کتاب فروشی مصطفوی، چاپ ششم، ۱۳۶۶، ص۲۶۴.</ref> | معجزه یکی از نشانههای راستگویی و الهی بودن پیامبران و اهل بیت عصمت و طهارت میباشد، چنانچه ابوبصیر نقل میکند که از امام صادق –علیه السّلام- پرسیدم: چرا خداوند به پیامبران و شما ائمه معجزه عطا نموده؟! فرمود: «برای آنکه دلیل بر صدق و راستی گفتار ایشان باشد و معجزه نشانهای است که خداوند عطا نمیکند مگر به پیامبران و حجّتهای خود، تا شناخته گردد و تمیز داده شود درستی گفتار راستگو و دروغ دروغگو (که به دروغ ادّعای پیامبری یا امامت میکند)».<ref>ابن بابویه، محمد، علل الشرائع، ترجمه: مسترحمی، تهران، کتاب فروشی مصطفوی، چاپ ششم، ۱۳۶۶، ص۲۶۴.</ref> |