automoderated
۶٬۳۴۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←حدیث و ترجمه: ابرابزار، اصلاح نویسههای عربی) |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
== حدیث و ترجمه == | == حدیث و ترجمه == | ||
{{عربی|عَنْ | {{عربی|عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ قَالَ: اِسْتَدْعَی اَلرَّشِیدُ رَجُلاً یُبْطِلُ بِهِ أَمْرَ أَبِی اَلْحَسَنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ وَ یَقْطَعُهُ وَ یُخْجِلُهُ فِی اَلْمَجْلِسِ فَانْتُدِبَ لَهُ رَجُلٌ مُعَزِّمٌ فَلَمَّا أُحْضِرَتِ اَلْمَائِدَةُ عَمِلَ نَامُوساً عَلَی اَلْخُبْزِ فَکَانَ کُلَّمَا رَامَ خَادِمُ أَبِی اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ تَنَاوُلَ رَغِیفٍ مِنَ اَلْخُبْزِ طَارَ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ اِسْتَفَزَّ هَارُونَ اَلْفَرَحُ وَ اَلضَّحِکُ لِذَلِکَ فَلَمْ یَلْبَثْ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَنْ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَی أَسَدٍ مُصَوَّرٍ عَلَی بَعْضِ اَلسُّتُورِ فَقَالَ لَهُ یَا أَسَدَ اَللَّهِ خُذْ عَدُوَّ اَللَّهِ قَالَ فَوَثَبَتْ تِلْکَ اَلصُّورَةُ کَأَعْظَمِ مَا یَکُونُ مِنَ اَلسِّبَاعِ فَافْتَرَسَتْ ذَلِکَ اَلْمُعَزِّمَ فَخَرَّ هَارُونُ وَ نُدَمَاؤُهُ عَلَی وُجُوهِهِمْ - مَغْشِیّاً عَلَیْهِمْ وَ طَارَتْ عُقُولُهُمْ خَوْفاً مِنْ هَوْلِ مَا رَأَوْهُ فَلَمَّا أَفَاقُوا مِنْ ذَلِکَ بَعْدَ حِینٍ قَالَ هَارُونُ لِأَبِی اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَسْأَلُکَ بِحَقِّی عَلَیْکَ لَمَّا سَأَلْتَ اَلصُّورَةَ أَنْ تَرُدَّ اَلرَّجُلَ فَقَالَ إِنْ کَانَتْ عَصَا مُوسَی رَدَّتْ مَا اِبْتَلَعَتْهُ مِنْ حِبَالِ اَلْقَوْمِ وَ عِصِیِّهِمْ فَإِنَّ هَذِهِ اَلصُّورَةَ تَرُدُّ مَا اِبْتَلَعَتْهُ مِنْ هَذَا اَلرَّجُلِ فَکَانَ ذَلِکَ أَعْمَلَ اَلْأَشْیَاءِ فِی إِفَاقَةِ نَفْسِهِ|ترجمه=علی بن یقطین گوید: هارون الرشید دستور داد مردی برای او حاضر کنند تا امر امامت ابی الحسن موسی بن جعفر را بهوسیله او باطل کند؛ او را خاموش سازد و در مجلس شرمنده کند. یک مرد افسونگری را برای او آوردند. هنگامی که سفره غذا انداختند، آن مرد نیرنگی با قرصهای نان کرد که خادم امام(ع) هر وقت میخواست قرص نانی بردارد از جلو دستش میپرید. هارون از خنده و شادی از جا پریده بود. پس از مدت اندکی امام کاظم(ع) سر بلند کرد و به تصویر شیری که بر یکی از پردهها بود فرمود: ای شیر خدا دشمن خدا را بگیر. آن صورت از تصویر بیرون پرید و چون بزرگترین درنده آن جادوگر را بلعید. هارون و همدستانش غش کردند و برو افتادند و از ترس عقل آنها پرید. هنگامی که بههوش آمدند پس از مدتی هارون به امام(ع) گفت بهحق خودم بر تو خواهش دارم که از این صورت بخواهی آن مرد را برگرداند. فرمود اگر عصای موسی(ع) چوبدستیهای جادوگران را که بلعیده بود برگرداند، این صورت هم آنچه بلعیده برمیگرداند. این معجزه مؤثرترین وسیله کشتن آن حضرت(ع) گردید.}} | ||
==معجزه و کرامت== | ==معجزه و کرامت== |