فروید و دین

(تغییرمسیر از دین و فروید)
سؤال

فرویدیسم چه تأثیری بر دین اسلام و دیگر ادیان و ملتها گذاشته است؟

فروید فرضیه‌هایی دارد که با دین سازگار نیست. از جمله اینکه گرایش به خدا امری فطری نیست و آن را زاییده محیط و عوامل روانی و نیازهای بشری می‌داند. یا اینکه انسان جبرگرا است. یا اصل تنازع بقا یا اصل لذت. در مقابل، تصریح او به ناخودآگاه و روان، اشاره‌ای به حقیقت روح است یا دریافت او از تعبیر خوابها نشانه‌ای است بر درک انسان از غیب.

نگاه به دین

زیگموند فروید یهودی مسلک است که ابتدا کار خود را در زمینه عصب‌شناسی و روانپزشکی در اتریش شروع کرد. فروید دین و خداگرایی را برخاسته از ذهن و جهل می‌داند و خداگرایی را امر عارضی و در مقابل فطری و سرشتی می‌داند و می‌گوید گرایش به خدا امری است که زاییده محیط است.[۱] که البته این امر باعث مکاتبه‌ها و مباحثی بین او و شاگردش یونگ شد. یونگ قسمت‌هایی از ناخودآگاه روان انسان را فطری می‌دانست که پایه انسانیت انسان را تشکیل می‌داد؛ یعنی احساس اخلاقی، احساس عبادت و پرستش، احساس علم‌دوستی و حقیقت‌خواهی، احساس زیبایی، دوستی و به‌طور کلی همه احساس‌های انسانی انسان را ارکانی در فطرت و سرشت او می‌دانست که در ناخودآگاه انسان وجود دارند.[۲]

طبق نظر او دین و اعتقاد مذهبی می‌تواند در درمان بیماری‌های روانی بسیار مفید باشند و در کل افراد معتقد، کمتر دچار مشکل‌های روانی می‌شوند و افراد مذهبی در تحمل مشکلات، فشارهای روانی و ناکامی‌ها طاقت و تحمل بیشتری دارند. از جمله افرادی که این مسئله را به‌طور گسترده مطرح می‌کنند، دکتر ویکتور فرانکل روانپزشک اتریشی است. وی کتابی در این زمینه دارد به نام انسان در جستجوی معنی که حاصل تجربه علمی و مشاهدات خود وی از وضع زندانیان در اردوهای نازی‌هاست. وی پس از آزاد شدن از زندان بحث معنی درمانی (سوگوتراپی) را برای درمان بیماران روانی افرادی که در زندگی به خلأ وجودی و پوچی رسیده‌اند مطرح می‌کند.[۳]

اختیار و جبر

یکی از نتایج بحث فروید این است که انسان را موجودی جبرگرا معرفی می‌کند (در گزینش خدا، در احترام به ارزشها و پدر یا در انتخاب فرهنگ و تن دادن به قوانین جامعه) و این امر مخالفت با دستورات وحی (فرستادن کتاب آسمانی و پیامبران الهی) است؛ یعنی اگر انسان مجبور بود دیگر دعوت کردن آنها به توحید معنی نداشت. پشیمانی از گناه، خوف از عذاب الهی و جهنم، توبه و مؤاخذه به خاطر عمل خلاف قانون حقوقی و الهی، هیچ‌کدام برای یک انسان غیرمختار و بی‌اراده مفهومی نخواهد داشت. حال اینکه ما می‌بینیم در همه ادیان انسان را دعوت به خوب بودن، توبه و بازگشت از گناه به سوی خدا می‌کنند، یعنی انسان را فردی کاملاً مختار در نظر گرفته‌اند این امر در دین اسلام بسیار واضح است که در قرآن و روایات، روش ائمه اطهار، به اختیار داشتن انسان اشاره شده است.

اصول موضوعه پذیرفته شده فروید در روش بالینی خود

۱. اصل بقاء و تنازع بقاء: یعنی برای زنده ماندن باید تلاش کرد چون منابع در طبیعت محدود است، پس جنگ بر سر زنده‌ماندن است. (این از جمله اصول «داروین» است). ۲. اصل تعادل حیاتی (از اصول «کنون») ۳. اصل لذت هدف زندگی است. ۴. اصل بقاء انرژی.[۴]

برخی از اصول موضوعه‌ای که فروید در کارهای خود لحاظ می‌کرد، مورد تأیید ادیان، مخصوصاً دین اسلام نیست، مثل اصل تنازع بقاء داروین یا اصل لذت. البته برخی اعتقاد دارند که دامن زدن به بحث‌های جبری فروید یک مسئله سیاسی برای توجیه فعالیت‌های سیاسی و ردّ مسئولیت از خود است.[۵]

حقیقت روح و شناخت غیب

فروید با تصریح به امر ناخودآگاه روان در واقع حقیقت روح را تأیید کرد. چیزی که در ادیان الهی با دلائل عقلی و نقلی اثبات شده بود، فروید با اینکه یک عصب‌شناس بود، ولی سعی داشت مشکلات روانی را در روان بیمار و «عقده‌ها» جستجو کند و این ردّی است بر ماتریالیست‌ها که سعی داشتند انسان را در همین بعد جسمانی خلاصه کنند و حالات روانی انسان را معلول فعل و انفعال‌های شیمیایی سلسله اعصاب تلقی نمایند.

از سویی دیگر فروید با بیان ناخودآگاه مسئله‌ای که نه با حواس ظاهری قابل لمس بود و نه با شهود باطنی (روان)، اعلام داشت که من آن را از تعبیر خوابها کشف کردم. شهید مطهری از این شناخت به «شناخت آیه‌ای» تعبیر می‌کنند و می‌گویند: خدای متعال به ذهن انسان خاصیتی داده‌ است که از آنچه می‌بیند و حس می‌کند به عنوان علامت و نشانه استفاده کند تا درون و باطنی که پشت آن است را کشف کند. این مسئله برای شناخت جهان غیب (آخرت) نیز قابل تعمیم و بحث است.[۶]

از جمله کارهای ماندگار فروید که در همه دنیا استفاده می‌شود بحث روانکاوی وی است که حاصل سالها زحمت و مطالعه تجربی و تحقیق و کاربالینی او است که امروزه برای درمان بیماران روانی، گشودن عقده‌ها، هیستری، اضطراب، و سایر بیماری‌های روانی استفاده می‌گردد. لازم است ذکر شود که روان‌کاوی به عنوان یک مکتب روان‌شناسی بزرگ در علم روانشناسی مطرح است.[۷]


مطالعه بیشتر

  • علی اکبر سیاسی، نظریه‌های شخصیت یا مکاتب روان‌شناسی، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوّم، ۱۳۶۷ش.

منابع

  1. پایان‌نامه، ناروئی، رشته روان‌شناسی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ص۲۲۲، با کمی تغییر.
  2. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج۱۳، ص۴۳۷.
  3. ویکتورفرانکل، انسان در جستجوی معنی، ترجمه اکبر معارفی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۸۰، ص۶۵–۶۶.
  4. خداپناهی، محمد کریم، انگیزش و هیجان، انتشارات سمت، ۱۳۷۶، ص۴۳، اقتباس.
  5. از جمله قائلین به این نظر استاد جلالی طهرانی، استاد برجسته روان‌شناسی است که خود سالها در آمریکا مشغول تحصیل این رشته بوده‌است. (م)
  6. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۳، ص۴۳۳–۴۳۹.
  7. فرهنگ معاصر روان‌شناسی و روان پزشکی، ج۱، حرف F (فروید).