کتاب‌سوزی ایران و مصر توسط مسلمانان از نظر شهید مطهری: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۹: خط ۱۹:
مرتضی مطهری دلایل موافقان کتاب‌سوزی ایران و مصر را بیشتر از کتاب محمد معین (۱۲۹۷-۱۳۵۰ش)، ادیب و استاد دانشگاه، نقل کرده است؛<ref>مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۳۱۴-۳۱۶.</ref> از جمله:
مرتضی مطهری دلایل موافقان کتاب‌سوزی ایران و مصر را بیشتر از کتاب محمد معین (۱۲۹۷-۱۳۵۰ش)، ادیب و استاد دانشگاه، نقل کرده است؛<ref>مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۳۱۴-۳۱۶.</ref> از جمله:


* سِر جان مَلْکُم انگلیسی در تاریخ خود این قضیه را ذکر کرده است.<ref>معین، محمد، مزدیسنا و تأثیر آن در ادب فارسی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۲۶ش، دیباچه، ص۹.</ref>
#سِر جان مَلْکُم انگلیسی در تاریخ خود این قضیه را ذکر کرده است.<ref>معین، محمد، مزدیسنا و تأثیر آن در ادب فارسی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۲۶ش، دیباچه، ص۹.</ref>
* در دوران جاهلیت و مقارن ظهور اسلام مردم بیسواد بودند. مطابق نقل واقدی در مکه مقارن بعثت پیامبر(ص) فقط ۱۷ نفر از قریش باسواد بودند. آخرین شاعر بدوی عرب شاعری باسواد بود که سواد خود را پنهان می‌کرد و می‌گفت که باسوادی در میان ما بی‌ادبی شمرده می‌شود.<ref>معین، مزدیسنا و تأثیر آن در ادب فارسی، دیباچه، ص۹-۱۰.</ref>
#در دوران جاهلیت و مقارن ظهور اسلام مردم بیسواد بودند. مطابق نقل واقدی در مکه مقارن بعثت پیامبر(ص) فقط ۱۷ نفر از قریش باسواد بودند. آخرین شاعر بدوی عرب شاعری باسواد بود که سواد خود را پنهان می‌کرد و می‌گفت که باسوادی در میان ما بی‌ادبی شمرده می‌شود.<ref>معین، مزدیسنا و تأثیر آن در ادب فارسی، دیباچه، ص۹-۱۰.</ref>
* جاحظ (درگذشته ۲۵۵ق)، ادیب عرب، در کتاب البیان و التبیین که در آن‌ روزگار آموزگاری اطفال در میان عرب کاری پست بود؛ زیرا حقوق‌ آنان شصت درهم بیش نبود و این مزد در نظر آنها ناچیز بود.<ref>معین، مزدیسنا و تأثیر آن در ادب فارسی، دیباچه، ص۱۰.</ref>
#جاحظ (درگذشته ۲۵۵ق)، ادیب عرب، در کتاب البیان و التبیین که در آن‌ روزگار آموزگاری اطفال در میان عرب کاری پست بود؛ زیرا حقوق‌ آنان شصت درهم بیش نبود و این مزد در نظر آنها ناچیز بود.<ref>معین، مزدیسنا و تأثیر آن در ادب فارسی، دیباچه، ص۱۰.</ref>
* ابن‌خلدون در مقدمه‌ خود بر کتاب تاریخش می‌گوید: وقتی کشور ایران فتح شد، کتاب‌های بسیاری در آن سرزمین به‌‌دست عرب‌ها افتاد. سعد بن ابی‌وقاص به خلیفه دوم در خصوص آنها نامه نوشت و برای ترجمه آنها اجازه خواست. عمر به او نوشت که آن کتاب‌ها را در آب بیندازد؛ زیرا اگر آنچه در آنها است‌ راهنمایی است که خدا ما را بهتر از آن هدایت کرده و اگر گمراهی است، خدا ما را از شر آنها محفوظ کرده است. پس آن کتاب‌ها را در آب یا در آتش افکندند و علوم ایرانیان که در آن کتاب‌ها مدون بود از میان رفت و به دست ما نرسید. ابوالفرج بن العبری در مختصر الدول و قفطی در کتاب تاریخ الحکماء از سوختن کتاب‌های اسکندریه مصر توسط عرب سخن گفته‌اند.<ref>معین، مزدیسنا و تأثیر آن در ادب فارسی، دیباچه، ص۱۰.</ref>
#ابن‌خلدون در مقدمه‌ خود بر کتاب تاریخش می‌گوید: وقتی کشور ایران فتح شد، کتاب‌های بسیاری در آن سرزمین به‌‌دست عرب‌ها افتاد. سعد بن ابی‌وقاص به خلیفه دوم در خصوص آنها نامه نوشت و برای ترجمه آنها اجازه خواست. عمر به او نوشت که آن کتاب‌ها را در آب بیندازد؛ زیرا اگر آنچه در آنها است‌ راهنمایی است که خدا ما را بهتر از آن هدایت کرده و اگر گمراهی است، خدا ما را از شر آنها محفوظ کرده است. پس آن کتاب‌ها را در آب یا در آتش افکندند و علوم ایرانیان که در آن کتاب‌ها مدون بود از میان رفت و به دست ما نرسید. ابوالفرج بن العبری در مختصر الدول و قفطی در کتاب تاریخ الحکماء از سوختن کتاب‌های اسکندریه مصر توسط عرب سخن گفته‌اند.<ref>معین، مزدیسنا و تأثیر آن در ادب فارسی، دیباچه، ص۱۰.</ref>
* ابوریحان بیرونی در کتاب الاثار الباقیه درباره خوارزم می‌نویسد: چون قتیبه بن مسلم دوباره خوارزم را، پس از مرتدشدن اهالی، فتح کرد، نویسندگان آنان را هلاک کرد و روحانیان آنان را کشت و کتاب‌هایشان را سوزاند.<ref>معین، مزدیسنا و تأثیر آن در ادب فارسی، دیباچه، ص۱۰-۱۱.</ref>
#ابوریحان بیرونی در کتاب الاثار الباقیه درباره خوارزم می‌نویسد: چون قتیبه بن مسلم دوباره خوارزم را، پس از مرتدشدن اهالی، فتح کرد، نویسندگان آنان را هلاک کرد و روحانیان آنان را کشت و کتاب‌هایشان را سوزاند.<ref>معین، مزدیسنا و تأثیر آن در ادب فارسی، دیباچه، ص۱۰-۱۱.</ref>
* داستان کتاب‌سوزی عبدالله بن طاهر، از امرای عباسیان، در خراسان که دولتشاه سمرقندی در تذکرة الشعرا آورده است.<ref>معین، مزدیسنا و تأثیر آن در ادب فارسی، دیباچه، ص۱۱.</ref>
#داستان کتاب‌سوزی عبدالله بن طاهر، از امرای عباسیان، در خراسان که دولتشاه سمرقندی در تذکرة الشعرا آورده است.<ref>معین، مزدیسنا و تأثیر آن در ادب فارسی، دیباچه، ص۱۱.</ref>


== نقدهای شهید مطهری بر دلایل موافقان ==
== نقدهای شهید مطهری بر دلایل موافقان ==

نسخهٔ ‏۳۰ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۵۶

سؤال

آیا واقعیت دارد که مسلمانان پس از فتح مصر و ایران کتابخانه‌های غنی این دو تمدن بزرگ را سوزانده‌اند؟ شنیدم که شهید مطهری در این باره کتابی دارد؛ نظر ایشان درباره این اتفاق چیست؟

کتاب کتاب‌سوزی ایران و مصر

طرح بحث و اهمیت

بحث کتاب‌سوزی ایران و مصر توسط مسلمانان از نظر شهید مطهری از جمله مباحثی است که در ذیل مباحث ارتباط ایران و اسلام مطرح می‌شود. محتوای این موضوع تاریخی این است که مسلمانان وقتی موفق به فتح ایران شدند، کتابخانه‌های این دو تمدن را، به‌دلیل عدم آشنایی با دانش، سوزاندند. از نظر شهید مطهری، در دوران جدید، به‌طور جدی از سوی غربیان تبلیغ شده که مسلمانان پس از فتح ایران و مصر کتابخانه‌های این دو تمدن بزرگ دنیای قدیم را به آتش کشیدند.[۱]

از نظر مطهری، اگر رخداد کتاب‌سوزی در ایران مصر توسط مسلمانان واقعیت تاریخی داشته باشد، گفته خواهد شد که اسلام برای تمدن های بزرگ دنیای قدیم ماهیتی ویرانگر داشته نه سازنده؛ یا حداقل باید گفته‌ شود که اسلام هرچند سازنده تمدن و فرهنگی بزرگ بوده است، ویران‌گر تمدن‌ها و فرهنگ‌هایی بزرگی هم بوده است.[۲]

به‌گزارش مرتضی مطهری، درباره مسئله کتاب‌سوزی مسلمانان در ایران و مصر آنقدر در دوران پهلوی و تسلط اندیشه‌های باستان‌گرایی تبلیغ شده بود که برای‌ برخی از افرادی، که خود در این مورد اطلاعی نداشتند، کم‌کم انجام‌شدن این عمل از سوی مسلمانان را مسلم فرض کردند.[۳]

از نظر مطهری، پرداختن به بحث کتابسوزی ایران و مصر توسط مسلمانان و تلاش برای نشان‌دادن بی اعتباری آن بسیار مهم است؛ زیرا در جهان امروز طرح طرز برخورد پیروان یک دین در جریان‌ تاریخ با مظاهر فرهنگ و تمدن، مؤثرترین سلاح به نفع یا بر ضد آن دین است.[۴]

دلایل موافقان

مرتضی مطهری دلایل موافقان کتاب‌سوزی ایران و مصر را بیشتر از کتاب محمد معین (۱۲۹۷-۱۳۵۰ش)، ادیب و استاد دانشگاه، نقل کرده است؛[۵] از جمله:

  1. سِر جان مَلْکُم انگلیسی در تاریخ خود این قضیه را ذکر کرده است.[۶]
  2. در دوران جاهلیت و مقارن ظهور اسلام مردم بیسواد بودند. مطابق نقل واقدی در مکه مقارن بعثت پیامبر(ص) فقط ۱۷ نفر از قریش باسواد بودند. آخرین شاعر بدوی عرب شاعری باسواد بود که سواد خود را پنهان می‌کرد و می‌گفت که باسوادی در میان ما بی‌ادبی شمرده می‌شود.[۷]
  3. جاحظ (درگذشته ۲۵۵ق)، ادیب عرب، در کتاب البیان و التبیین که در آن‌ روزگار آموزگاری اطفال در میان عرب کاری پست بود؛ زیرا حقوق‌ آنان شصت درهم بیش نبود و این مزد در نظر آنها ناچیز بود.[۸]
  4. ابن‌خلدون در مقدمه‌ خود بر کتاب تاریخش می‌گوید: وقتی کشور ایران فتح شد، کتاب‌های بسیاری در آن سرزمین به‌‌دست عرب‌ها افتاد. سعد بن ابی‌وقاص به خلیفه دوم در خصوص آنها نامه نوشت و برای ترجمه آنها اجازه خواست. عمر به او نوشت که آن کتاب‌ها را در آب بیندازد؛ زیرا اگر آنچه در آنها است‌ راهنمایی است که خدا ما را بهتر از آن هدایت کرده و اگر گمراهی است، خدا ما را از شر آنها محفوظ کرده است. پس آن کتاب‌ها را در آب یا در آتش افکندند و علوم ایرانیان که در آن کتاب‌ها مدون بود از میان رفت و به دست ما نرسید. ابوالفرج بن العبری در مختصر الدول و قفطی در کتاب تاریخ الحکماء از سوختن کتاب‌های اسکندریه مصر توسط عرب سخن گفته‌اند.[۹]
  5. ابوریحان بیرونی در کتاب الاثار الباقیه درباره خوارزم می‌نویسد: چون قتیبه بن مسلم دوباره خوارزم را، پس از مرتدشدن اهالی، فتح کرد، نویسندگان آنان را هلاک کرد و روحانیان آنان را کشت و کتاب‌هایشان را سوزاند.[۱۰]
  6. داستان کتاب‌سوزی عبدالله بن طاهر، از امرای عباسیان، در خراسان که دولتشاه سمرقندی در تذکرة الشعرا آورده است.[۱۱]

نقدهای شهید مطهری بر دلایل موافقان

مرتضی مطهری دلایل موافقان کتاب‌سوزی ایران و مصر توسط مسلمانان را نقد کرده است:

منابع

  1. مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران، انتشارات صدرا، بهار ۱۳۶۸ش، ص۳۰۸.
  2. مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۳۰۸.
  3. مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۳۰۸.
  4. مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۳۵۴.
  5. مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۳۱۴-۳۱۶.
  6. معین، محمد، مزدیسنا و تأثیر آن در ادب فارسی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۲۶ش، دیباچه، ص۹.
  7. معین، مزدیسنا و تأثیر آن در ادب فارسی، دیباچه، ص۹-۱۰.
  8. معین، مزدیسنا و تأثیر آن در ادب فارسی، دیباچه، ص۱۰.
  9. معین، مزدیسنا و تأثیر آن در ادب فارسی، دیباچه، ص۱۰.
  10. معین، مزدیسنا و تأثیر آن در ادب فارسی، دیباچه، ص۱۰-۱۱.
  11. معین، مزدیسنا و تأثیر آن در ادب فارسی، دیباچه، ص۱۱.