چرایی اصول دین بودن عدل: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
مگر عدل جزئی از توحید نیست؟ پس چرا به عنوان اصل مستقل در اصول دین مطرح می‌شود؟
مگر عدل جزئی از توحید نیست؟ پس چرا به عنوان اصلی مستقل در اصول دین مطرح می‌شود؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
خط ۳۸: خط ۳۸:


[[رده:جبر و اختیار]]
[[رده:جبر و اختیار]]
[[رده:]]

نسخهٔ ‏۹ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۰۰:۵۴

سؤال

مگر عدل جزئی از توحید نیست؟ پس چرا به عنوان اصلی مستقل در اصول دین مطرح می‌شود؟

اصول دین، پایه و اساس دین را تشکیل می‌دهد. عدل از زیر شاخه‌ها و زیر مجموعه‌های توحید است و از اوصاف خداوند بشمار می‌آید و البته اساساً اصول دیگر دین هم، بازگشتشان به اصل توحید است منتهی هر اصلی بیانگر بار معنایی خاص و ویژه‌ای است. اما اینکه عدل به عنوان اصلی از اصول دین در کنار توحید مطرح شد، ریشه تاریخی در علم کلام دارد.

بحث‌های کلامی از نیمه قرن اول هجری آغاز شد.[۱] معتزله یکی از گروه‌های کلامی اصلی اهل‌سنت، معتقد بودند افعال انسان ارتباطی با خداوند ندارد و انسان در افعال خیر یا شر خود، مستقل از خداوند است زیرا اگر چنین نباشد، عدالت معنایی نخواهد داشت. به جهت همین اعتقاد به این گروه عدلیه گفته می‌شد.

در مقابل این گروه اشاعره معتقد بودند لزومی ندارد خداوند از عدالت استفاده کند. اینان معتقد بودند اگر خداوند بخواهد هیچ اشکالی ندارد که یک انسان پرهیزکار را به جهنم ببرد و یک فاسق ظالم را به بهشت.

بنابراین، مبحث جبر و تفویض که اولین و اساسی‌ترین مسئله کلامی در اسلام بود، رابطه مستقیمی با مسئله عدل خداوند دارد و این مسئله عدل است که پذیرش یا عدم پذیرش آن مکتب کلامی خاص را به دنبال خواهد داشت. در نتیجه مسئله عدل به عنوان اصلی از اصول دین مطرح شد.

منابع

  1. عدل الهی، مرتضی مطهری، ص۱۷–۱۸، انتشارات صدرا؛ آموزش عقاید، محمد تقی مصباح، درس ۲۰، ص۱۹۰ و ۱۹۱.