ولی‌امر یا اولی‌الامر بودن ولی‌فقیه

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۱۰ توسط Rezapour (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{جا:ویرایش}} {{شروع متن}} {{سوال}} سؤال: آیا اطلاق ولیّ امر بر ولی فقیه درست است ؟...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

سؤال: آیا اطلاق ولیّ امر بر ولی فقیه درست است ؟

اطلاق ولیّ امر به معنای رهبر و کسی که ولایت و سرپرستی جامعه اسلامی را بر عهده دارد، بر ولّی فقیه که بر اساس ادله عقلی و نقلی دارای این مسئولیت بوده و به عنوان نائب عام معصوم در عصر غیبت از سوی ایشان منصوب شده است، صحیح است. اما آنچه موجب تشکیک در اطلاق ولیّ امر به ولی فقیه شده است، انحصار واژه اولی الامر در آیه شریفه اطاعت[۱] به معصومین(ع) است. زیرا در آیه اطاعت از اولي الامر به صورت مطلق واجب شمرده شده است و اطاعت مطلق تنها از معصوم(ع) جایز است و در مورد غیر معصوم که در معرض خطا و اشتباه است، حکم به اطاعت مطلق از ناحیه خداوند حکیم جایز نیست. بر این اساس«همه مفسران شيعه در اين زمينه اتفاق نظر دارند كه منظور از«اولوا الامر»، امامان معصوم مى‏باشند كه رهبرى مادى و معنوى جامعه اسلامى، در تمام شئون زندگى از طرف خداوند و پيامبر اکرم به آنها سپرده شده است و غير آنها را شامل نمى‏شود و البته كسانى كه از طرف آنها به مقامى منصوب شوند و پستى را در جامعه اسلامى به عهده بگيرند، با شروط معينى اطاعت آنها لازم است نه به خاطر اينكه اولوا الامرند، بلكه به خاطر اينكه نمايندگان اولوا الامر مى‏باشند.»[۲] و روایات فراوانی نیز مصداق اولوالامر در آیه شریفه را ائمه اطهار(ع) بر شمرده اند. [۳]

اما انحصار مصداق اولوالامر در آیه شریفه به معصومین(ع) و شامل نشدن غیر معصوم به معنای عدم اطلاق ولی امر در جایگاه رهبری حکومت اسلامی بر اساس مبانی دینی نیست. از این جهت نباید میان این دو مسأله خلط کرد.

هم «عقل حکم مي کند که اجراي احکام دين بايد استمرار داشته باشد و مختص به زمان حضرت پيامبر(ص) و حضرت امير المؤمنين(ع) نبوده و اگر چه «اولي الامر» در آيه کريمه «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم» ظاهر در معصومين(ع) است و آنان اولي الامر بالاصاله هستند ولي در عصر غيبت ، معصوم(ع) طبق رهنمود عقل و نيز به تبع دستور خود معصومين(ع) ، نائبان ايشان و اولي الامر هستند ، اما «اولي الامر بالتبع» و نه «اولي الامر بالاصاله» و همان گونه که در عصر حضور و ظهور معصوم ، نائبان خاص ، بسياري از کارها را به عهده داشتند و مباشرت خود معصوم شرط نبود ، در عصر غيبت نيز نائبان عام ، اداره امور را به دست دارند.[۴]»

در روایات نیز فقیه جامع شرایط به عنوان «حاکم»[۵] و «حجت»[۶] معرفی شده اند که بیانگر جایگاه ایشان به عنوان نیابت و رهبری جامعه اسلامی است .

همچنین واژه «اولي الامر» در آيه ۸۳ سوره نساء[۷] به فراتر از امام معصوم(ع) تفسير شده است این دیدگاه معتقد است که با توجه به محور آیه شریفه، منظور از اولی الامر در این آیه خصوص معصومین ((ع) ) نیستند بلکه همه کسانی که قدرت تشخیص نسبت به مسائل مختلف دارند را در بر می گیرد . به عنوان نمونه حضرت آیت الله مکارم شیرازی می فرمایند:

«منظور از اولی الامر در اينجا كسانى هستند كه قدرت تشخيص و احاطه كافى به مسائل مختلف دارند و مى‏توانند حقايق را از شايعات بى اساس و مطالب راستين را از نادرست براى مردم روشن سازند، كه در درجه اول پيغمبر ((ص) ) و ائمه اهل بيت ((ع)) جانشينان او و در درجه بعد دانشمندانى هستند كه در اين گونه مسائل صاحب نظرند.»[۸] و آیت الله جوادی آملی نیز معتقدند « درباره مصداق (اُولِي الاَمرِ) در اين آيه بايد توجه داشت كه چون محور آيه مورد بحث، روشنگري در موضوعات خارجي و حوادث جزئي و مقطعي است و در اين‏گونه حوادث روزانه، كارشناس هوشمند، يعني ولي امر كه محور تصميم ‏سازي و ارائه دهنده راه حل است، بايد حاضر باشد تا مسلمانان با گزارش و ارجاع امور به او، از او تكليف را جويا شوند، بنابراين، در زمان حضور و ظهور معصومان‏(ع) آن ذوات قدسي نخستين مرجع‏اند ـ و بدين لحاظ مصداق قطعي و روشن نه مصداق منحصر «اُولِي الاَمرِ» در اين آيه امامان معصوم‏(عليهم‌السلام) هستند و در زمان غيبت طبق فرمان خود معصومان‏(عليهم‌السلام) عهده‏دار اين مسئوليت، نائب عادل و كارشناس فني و مدير و مدبّر، يعني فقيه جامع الشرايطي است كه در متن حكومت بوده و توان تحليل اخبار جنگ و رفتارهاي دشمن و تصميم‏سازي سياسي ـ اجتماعي و صدور فرمان نظامي براي رويارويي درست با دشمن و دفاع از دين، آبرو، جان و مال مسلمانان را داراست.»[۹]

ایشان با اشاره به دیدگاه علامه طباطبایی (ره) در مورد یکی بودن مصداق اولی الامر در دو آیه معتقدند «آيه مورد بحث با آيه اطاعت ( سوره نساء آیه ۵۹) تفاوت دارد؛آنجا سخن از اطاعت خدا و رسول و اولي الامر به طور مطلق است؛ امّا اينجا سخن از اطاعت الله نيست، بلكه فقط سخن از ارجاع امور به رسول و اولي الامر است.آنجا كه سخن از اطاعت است، قرآن مجيد مرجع احكام و قوانين كلّي را خدا، پيامبر و معصومان‏(ع) مي‏شمارد ولي محور آيه مورد بحث، روشنگري در حوادث جزئي است و به حكم كلّي و قانون نياز ندارد، بلكه كارشناسي هوشمندانه مي‏خواهد، پس اولوا الامر، محور تصميم ‏سازي در حوادث مقطعي و موضوعات خارجي‏اند كه راه حل مشكلات روزانه را نشان مي‏دهند. در اين‏گونه حوادث روزانه، ولي امر بايد حاضر باشد تا مسلمانان به او گزارش دهند و تكليف را از او جويا شوند...آيه مورد بحث امامان معصوم‏(ع) را قطعاً شامل مي‏شود و در عصر حضور و ظهورِ آن ذوات قدسي نخستين مرجع، همان بزرگان معصوم‏اند و در عصر غيبت نايبان عادل و كارشناس فني و مدير و مدبّر مصاديق اين آيه‏اند، زيرا قرينه در آيه مزبور كه دليلي بر عصمت مرجع گزارش‏هاي امن و خوف دلالت كند وجود ندارد؛ اما آيه (اَطيعُوا اللهَ... ) چون با قرينه داخلي بر عصمت همراه است، هرگز غير معصوم را شامل نمي‏شود و استدلال به آن آيه براي لزوم اطاعت از فقيه جامع الشرايط در عصر غيبت براي آن است كه اولوا الامر معصوم وي را نصب فرموده است.»[۱۰]

بنابر این، مصداق اولوا الامر در آیه شریفه اطاعت، تنها معصومین(ع) هستند و بر اساس مبانی دینی نیز مصداق اتم و اکمل اولي الامر، امامان معصوم(ع) مي باشند، اما این به معنای جایز نبودن اطلاق ولیّ امر در جایگاه رهبری حکومت اسلامی بر ولی فقیه نبوده و به حکم عقل و نقل فقیه جامع شرایط مسئولیت و منصب ولایت و رهبری جامعه اسلامی در عصر غیبت را به نیابت از امام معصوم(ع) را دارا هستند.


منابع

  1. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم‏»(سوره نساء، آیه ۵۹)
  2. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران: دارالكتب الإسلاميه، ۱۳۷۴، ج۳، ص۴۳۶
  3. ر.ک:حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، قم: اسماعیلیان، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۵۰۸-۴۹۷
  4. جوادی آملی، عبد الله، ولايت فقيه ، ولايت فقاهت و عدالت ، قم: مرکز نشر اسرا، ۱۳۸۵ ، ص۳۷۰
  5. «...فإنّى قد جعلته عليكم حاكماً...»( الحر العاملی ، محمد بن الحسن ، وسائل الشیعه ، بیروت ، دار احیاء التراث العربی ، بی تا ، ج۱۸،ص ۹۹)
  6. همان ، ج۱۸، ص۱۰۱
  7. «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى‏ أُولِي الْأَمْر»
  8. مکارم شیرازی ، ناصر ، تفسیر نمونه ، پیشین ، ج۴، ص۳۱
  9. جوادی آملی ، عبد الله ، تفسیر تسنیم ، قم : مرکز نشر اسرا ، ۱۳۸۵، ج۱۹، ص۶۴۳
  10. همان ، ج۱۹، ص۶۵۱