ولی‌امر یا اولی‌الامر بودن ولی‌فقیه: تفاوت میان نسخه‌ها

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
(ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=Rezapour }}
{{در دست ویرایش|کاربر=Rezapour}}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
سؤال: آیا اطلاق ولیّ امر بر ولی فقیه درست است ؟
سؤال: آیا اطلاق ولیّ امر بر ولی فقیه درست است؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
اطلاق ولیّ امر به معنای رهبر و کسی که ولایت و سرپرستی جامعه اسلامی را بر عهده دارد، بر ولّی فقیه که بر اساس ادله عقلی و نقلی دارای این مسئولیت بوده و به عنوان نائب عام معصوم در عصر غیبت از سوی ایشان منصوب شده است، صحیح است. اما آنچه موجب تشکیک در اطلاق ولیّ امر به ولی فقیه شده است، انحصار واژه اولی الامر در آیه شریفه اطاعت<ref>«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم‏»(سوره نساء، آیه ۵۹)</ref> به معصومین(ع) است. زیرا در آیه اطاعت از اولي الامر به صورت مطلق واجب شمرده شده است و اطاعت مطلق تنها از معصوم(ع) جایز است و در مورد غیر معصوم که در معرض خطا و اشتباه است، حکم به اطاعت مطلق از ناحیه خداوند حکیم جایز نیست. بر این اساس«همه مفسران شيعه در اين زمينه اتفاق نظر دارند كه منظور از«اولوا الامر»، امامان معصوم مى‏باشند كه رهبرى مادى و معنوى جامعه اسلامى، در تمام شئون زندگى از طرف خداوند و پيامبر اکرم به آنها سپرده شده است و غير آنها را شامل نمى‏شود و البته كسانى كه از طرف آنها به مقامى منصوب شوند و پستى را در جامعه اسلامى به عهده بگيرند، با شروط معينى اطاعت آنها لازم است نه به خاطر اينكه اولوا الامرند، بلكه به خاطر اينكه نمايندگان اولوا الامر مى‏باشند.»<ref>مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران: دارالكتب الإسلاميه، ۱۳۷۴، ج۳، ص۴۳۶</ref> و روایات فراوانی نیز مصداق اولوالامر در آیه شریفه را ائمه اطهار(ع) بر شمرده اند. <ref>ر.ک:حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، قم: اسماعیلیان، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۵۰۸-۴۹۷</ref>  
اطلاق ولیّ امر به معنای رهبر و کسی که ولایت و سرپرستی جامعه اسلامی را بر عهده دارد، بر ولّی فقیه که بر اساس ادله عقلی و نقلی دارای این مسئولیت بوده و به عنوان نائب عام معصوم در عصر غیبت از سوی ایشان منصوب شده است، صحیح است. اما آنچه موجب تشکیک در اطلاق ولیّ امر به ولی فقیه شده است، انحصار واژه اولی الامر در آیه شریفه اطاعت<ref>«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم‏» (سوره نساء، آیه ۵۹)</ref> به معصومین(ع) است؛ زیرا در آیه اطاعت از اولی الامر به صورت مطلق واجب شمرده شده است و اطاعت مطلق تنها از معصوم(ع) جایز است و در مورد غیر معصوم که در معرض خطا و اشتباه است، حکم به اطاعت مطلق از ناحیه خداوند حکیم جایز نیست. بر این اساس «همه مفسران شیعه در این زمینه اتفاق نظر دارند که منظور از «اولوا الامر»، امامان معصوم می‌باشند که رهبری مادی و معنوی جامعه اسلامی، در تمام شئون زندگی از طرف خداوند و پیامبر اکرم به آنها سپرده شده است و غیر آنها را شامل نمی‌شود و البته کسانی که از طرف آنها به مقامی منصوب شوند و پستی را در جامعه اسلامی به عهده بگیرند، با شروط معینی اطاعت آنها لازم است نه به خاطر اینکه اولوا الامرند، بلکه به خاطر اینکه نمایندگان اولوا الامر می‌باشند.»<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران: دارالکتب الإسلامیه، ۱۳۷۴، ج۳، ص۴۳۶</ref> و روایات فراوانی نیز مصداق اولوالامر در آیه شریفه را ائمه اطهار(ع) برشمرده اند.<ref>ر. ک.حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، قم: اسماعیلیان، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۵۰۸–۴۹۷</ref>
 
اما انحصار مصداق اولوالامر در آیه شریفه به معصومین(ع) و شامل نشدن غیر معصوم به معنای عدم اطلاق ولی امر در جایگاه رهبری حکومت اسلامی بر اساس مبانی دینی نیست. از این جهت نباید میان این دو مسأله خلط کرد.  
اما انحصار مصداق اولوالامر در آیه شریفه به معصومین(ع) و شامل نشدن غیر معصوم به معنای عدم اطلاق ولی امر در جایگاه رهبری حکومت اسلامی بر اساس مبانی دینی نیست. از این جهت نباید میان این دو مسئله خلط کرد.
 
هم «عقل حکم مي کند که اجراي احکام دين بايد استمرار داشته باشد و مختص به زمان حضرت پيامبر(ص) و حضرت امير المؤمنين(ع) نبوده و اگر چه «اولي الامر» در آيه کريمه «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم» ظاهر در معصومين(ع) است و آنان اولي الامر بالاصاله هستند ولي در عصر غيبت ، معصوم(ع) طبق رهنمود عقل و نيز به تبع دستور خود معصومين(ع) ، نائبان ايشان و اولي الامر هستند ، اما «اولي الامر بالتبع» و نه «اولي الامر بالاصاله» و همان گونه که در عصر حضور و ظهور معصوم ، نائبان خاص ، بسياري از کارها را به عهده داشتند و مباشرت خود معصوم شرط نبود ، در عصر غيبت نيز نائبان عام ، اداره امور را به دست دارند.<ref>جوادی آملی، عبد الله، ولايت فقيه ، ولايت فقاهت و عدالت ، قم: مرکز نشر اسرا، ۱۳۸۵ ، ص۳۷۰</ref>»
هم «عقل حکم می‌کند که اجرای احکام دین باید استمرار داشته باشد و مختص به زمان حضرت پیامبر(ص) و حضرت امیر المؤمنین(ع) نبوده و اگر چه «اولی الامر» در آیه کریمه «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» ظاهر در معصومین(ع) است و آنان اولی الامر بالاصاله هستند ولی در عصر غیبت، معصوم(ع) طبق رهنمود عقل و نیز به تبع دستور خود معصومین(ع)، نائبان ایشان و اولی الامر هستند، اما «اولی الامر بالتبع» و نه «اولی الامر بالاصاله» و همان گونه که در عصر حضور و ظهور معصوم، نائبان خاص، بسیاری از کارها را به عهده داشتند و مباشرت خود معصوم شرط نبود، در عصر غیبت نیز نائبان عام، اداره امور را به دست دارند.<ref>جوادی آملی، عبد الله، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، قم: مرکز نشر اسرا، ۱۳۸۵، ص۳۷۰</ref>»
 
در روایات نیز فقیه جامع شرایط به عنوان «حاکم»<ref>«...فإنّى قد جعلته عليكم حاكماً...»( الحر العاملی ، محمد بن الحسن ، وسائل الشیعه ، بیروت ، دار احیاء التراث العربی ، بی تا ، ج۱۸،ص ۹۹)</ref> و «حجت»<ref>همان ، ج۱۸، ص۱۰۱</ref> معرفی شده اند که بیانگر جایگاه ایشان به عنوان نیابت و رهبری جامعه اسلامی است .
در روایات نیز فقیه جامع شرایط به عنوان «حاکم»<ref>«... فإنّی قد جعلته علیکم حاکماً…» (الحر العاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا، ج۱۸، ص ۹۹)</ref> و «حجت»<ref>همان، ج۱۸، ص۱۰۱</ref> معرفی شده‌اند که بیانگر جایگاه ایشان به عنوان نیابت و رهبری جامعه اسلامی است.
 
همچنین واژه «اولي الامر» در آيه ۸۳ سوره نساء<ref>«وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى‏ أُولِي الْأَمْر»</ref> به فراتر از امام معصوم(ع) تفسير شده است این دیدگاه معتقد است که با توجه به محور آیه شریفه، منظور از اولی الامر در این آیه خصوص معصومین ((ع) ) نیستند بلکه همه کسانی که قدرت تشخیص نسبت به مسائل مختلف دارند را در بر می گیرد . به عنوان نمونه حضرت آیت الله مکارم شیرازی می فرمایند:  
همچنین واژه «اولی الامر» در آیه ۸۳ سوره نساء<ref>«وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی أُولِی الْأَمْر»</ref> به فراتر از امام معصوم(ع) تفسیر شده است این دیدگاه معتقد است که با توجه به محور آیه شریفه، منظور از اولی الامر در این آیه خصوص معصومین ((ع)) نیستند بلکه همه کسانی که قدرت تشخیص نسبت به مسائل مختلف دارند را در بر می‌گیرد. به عنوان نمونه حضرت آیت الله مکارم شیرازی می‌فرمایند:
 
«منظور از اولی الامر در اينجا كسانى هستند كه قدرت تشخيص و احاطه كافى به مسائل مختلف دارند و مى‏توانند حقايق را از شايعات بى اساس و مطالب راستين را از نادرست براى مردم روشن سازند، كه در درجه اول پيغمبر ((ص) ) و ائمه اهل بيت ((ع)) جانشينان او و در درجه بعد دانشمندانى هستند كه در اين گونه مسائل صاحب نظرند.»<ref>مکارم شیرازی ، ناصر ، تفسیر نمونه ، پیشین ، ج۴، ص۳۱</ref> و آیت الله جوادی آملی نیز معتقدند « درباره مصداق (اُولِي الاَمرِ) در اين آيه بايد توجه داشت كه چون محور آيه مورد بحث، روشنگري در موضوعات خارجي و حوادث جزئي و مقطعي است و در اين‏گونه حوادث روزانه، كارشناس هوشمند، يعني ولي امر كه محور تصميم ‏سازي و ارائه دهنده راه حل است، بايد حاضر باشد تا مسلمانان با گزارش و ارجاع امور به او، از او تكليف را جويا شوند، بنابراين، در زمان حضور و ظهور معصومان‏(ع) آن ذوات قدسي نخستين مرجع‏اند ـ و بدين لحاظ مصداق قطعي و روشن نه مصداق منحصر «اُولِي الاَمرِ» در اين آيه امامان معصوم‏(عليهم‌السلام) هستند و در زمان غيبت طبق فرمان خود معصومان‏(عليهم‌السلام) عهده‏دار اين مسئوليت، نائب عادل و كارشناس فني و مدير و مدبّر، يعني فقيه جامع الشرايطي است كه در متن حكومت بوده و توان تحليل اخبار جنگ و رفتارهاي دشمن و تصميم‏سازي سياسي ـ اجتماعي و صدور فرمان نظامي براي رويارويي درست با دشمن و دفاع از دين، آبرو، جان و مال مسلمانان را داراست.»<ref>جوادی آملی ، عبد الله ، تفسیر تسنیم ، قم : مرکز نشر اسرا ، ۱۳۸۵، ج۱۹، ص۶۴۳</ref>
«منظور از اولی الامر در اینجا کسانی هستند که قدرت تشخیص و احاطه کافی به مسائل مختلف دارند و می‌توانند حقایق را از شایعات بی اساس و مطالب راستین را از نادرست برای مردم روشن سازند، که در درجه اول پیغمبر «ص)) و ائمه اهل بیت ((ع» جانشینان او و در درجه بعد دانشمندانی هستند که در این گونه مسائل صاحب نظرند.»<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، پیشین، ج۴، ص۳۱</ref> و آیت الله جوادی آملی نیز معتقدند «درباره مصداق (اُولِی الاَمرِ) در این آیه باید توجه داشت که چون محور آیه مورد بحث، روشنگری در موضوعات خارجی و حوادث جزئی و مقطعی است و در این‌گونه حوادث روزانه، کارشناس هوشمند، یعنی ولی امر که محور تصمیم سازی و ارائه دهنده راه حل است، باید حاضر باشد تا مسلمانان با گزارش و ارجاع امور به او، از او تکلیف را جویا شوند، بنابراین، در زمان حضور و ظهور معصومان‏(ع) آن ذوات قدسی نخستین مرجع‌اند ـ و بدین لحاظ مصداق قطعی و روشن نه مصداق منحصر «اُولِی الاَمرِ» در این آیه امامان معصوم‏(علیهم‌السلام) هستند و در زمان غیبت طبق فرمان خود معصومان‏(علیهم‌السلام) عهده‌دار این مسئولیت، نائب عادل و کارشناس فنی و مدیر و مدبّر، یعنی فقیه جامع‌الشرایطی است که در متن حکومت بوده و توان تحلیل اخبار جنگ و رفتارهای دشمن و تصمیم‌سازی سیاسی ـ اجتماعی و صدور فرمان نظامی برای رویارویی درست با دشمن و دفاع از دین، آبرو، جان و مال مسلمانان را داراست.»<ref>جوادی آملی، عبد الله، تفسیر تسنیم، قم: مرکز نشر اسرا، ۱۳۸۵، ج۱۹، ص۶۴۳</ref>
 
ایشان با اشاره به دیدگاه علامه طباطبایی (ره) در مورد یکی بودن مصداق اولی الامر در دو آیه معتقدند «آيه مورد بحث با آيه اطاعت ( سوره نساء آیه ۵۹) تفاوت دارد؛آنجا سخن از اطاعت خدا و رسول و اولي الامر به طور مطلق است؛ امّا اينجا سخن از اطاعت الله نيست، بلكه فقط سخن از ارجاع امور به رسول و اولي الامر است.آنجا كه سخن از اطاعت است، قرآن مجيد مرجع احكام و قوانين كلّي را خدا، پيامبر و معصومان‏(ع) مي‏شمارد ولي محور آيه مورد بحث، روشنگري در حوادث جزئي است و به حكم كلّي و قانون نياز ندارد، بلكه كارشناسي هوشمندانه مي‏خواهد، پس اولوا الامر، محور تصميم ‏سازي در حوادث مقطعي و موضوعات خارجي‏اند كه راه حل مشكلات روزانه را نشان مي‏دهند. در اين‏گونه حوادث روزانه، ولي امر بايد حاضر باشد تا مسلمانان به او گزارش دهند و تكليف را از او جويا شوند...آيه مورد بحث امامان معصوم‏(ع) را قطعاً شامل مي‏شود و در عصر حضور و ظهورِ آن ذوات قدسي نخستين مرجع، همان بزرگان معصوم‏اند و در عصر غيبت نايبان عادل و كارشناس فني و مدير و مدبّر مصاديق اين آيه‏اند، زيرا قرينه در آيه مزبور كه دليلي بر عصمت مرجع گزارش‏هاي امن و خوف دلالت كند وجود ندارد؛ اما آيه (اَطيعُوا اللهَ... ) چون با قرينه داخلي بر عصمت همراه است، هرگز غير معصوم را شامل نمي‏شود و استدلال به آن آيه براي لزوم اطاعت از فقيه جامع الشرايط در عصر غيبت براي آن است كه اولوا الامر معصوم وي را نصب فرموده است.»<ref>همان ، ج۱۹، ص۶۵۱</ref>
ایشان با اشاره به دیدگاه علامه طباطبایی (ره) در مورد یکی بودن مصداق اولی الامر در دو آیه معتقدند «آیه مورد بحث با آیه اطاعت (سوره نساء آیه ۵۹) تفاوت دارد؛ آنجا سخن از اطاعت خدا و رسول و اولی الامر به‌طور مطلق است؛ امّا اینجا سخن از اطاعت الله نیست، بلکه فقط سخن از ارجاع امور به رسول و اولی الامر است. آنجا که سخن از اطاعت است، قرآن مجید مرجع احکام و قوانین کلّی را خدا، پیامبر و معصومان‏(ع) می‌شمارد ولی محور آیه مورد بحث، روشنگری در حوادث جزئی است و به حکم کلّی و قانون نیاز ندارد، بلکه کارشناسی هوشمندانه می‌خواهد، پس اولوا الامر، محور تصمیم سازی در حوادث مقطعی و موضوعات خارجی‌اند که راه حل مشکلات روزانه را نشان می‌دهند. در این‌گونه حوادث روزانه، ولی امر باید حاضر باشد تا مسلمانان به او گزارش دهند و تکلیف را از او جویا شوند… آیه مورد بحث امامان معصوم‏(ع) را قطعاً شامل می‌شود و در عصر حضور و ظهورِ آن ذوات قدسی نخستین مرجع، همان بزرگان معصوم‌اند و در عصر غیبت نایبان عادل و کارشناس فنی و مدیر و مدبّر مصادیق این آیه‌اند، زیرا قرینه در آیه مزبور که دلیلی بر عصمت مرجع گزارش‌های امن و خوف دلالت کند وجود ندارد؛ اما آیه (اَطیعُوا اللهَ…) چون با قرینه داخلی بر عصمت همراه است، هرگز غیر معصوم را شامل نمی‌شود و استدلال به آن آیه برای لزوم اطاعت از فقیه جامع‌الشرایط در عصر غیبت برای آن است که اولوا الامر معصوم وی را نصب فرموده است.»<ref>همان، ج۱۹، ص۶۵۱</ref>
 
بنابر این، مصداق اولوا الامر در آیه شریفه اطاعت، تنها معصومین(ع) هستند و بر اساس مبانی دینی نیز مصداق اتم و اکمل اولي الامر، امامان معصوم(ع) مي باشند، اما این به معنای جایز نبودن اطلاق ولیّ امر در جایگاه رهبری حکومت اسلامی بر ولی فقیه نبوده و به حکم عقل و نقل فقیه جامع شرایط مسئولیت و منصب ولایت و رهبری جامعه اسلامی در عصر غیبت را به نیابت از امام معصوم(ع) را دارا هستند.  
بنابر این، مصداق اولوا الامر در آیه شریفه اطاعت، تنها معصومین(ع) هستند و بر اساس مبانی دینی نیز مصداق اتم و اکمل اولی الامر، امامان معصوم(ع) می‌باشند، اما این به معنای جایز نبودن اطلاق ولیّ امر در جایگاه رهبری حکومت اسلامی بر ولی فقیه نبوده و به حکم عقل و نقل فقیه جامع شرایط مسئولیت و منصب ولایت و رهبری جامعه اسلامی در عصر غیبت را به نیابت از امام معصوم(ع) را دارا هستند.
 
== منابع ==
==منابع==
{{پانویس|۲}}
<references />
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =  
  | شاخه اصلی =
  | شاخه فرعی۱ =  
  | شاخه فرعی۱ =
  | شاخه فرعی۲ =  
  | شاخه فرعی۲ =
  | شاخه فرعی۳ =  
  | شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =
  | تیترها =  
  | تیترها =
  | ویرایش =  
  | ویرایش =
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت =  
  | اولویت =
  | کیفیت =  
  | کیفیت =
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ ‏۲۷ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۲۷

سؤال

سؤال: آیا اطلاق ولیّ امر بر ولی فقیه درست است؟

اطلاق ولیّ امر به معنای رهبر و کسی که ولایت و سرپرستی جامعه اسلامی را بر عهده دارد، بر ولّی فقیه که بر اساس ادله عقلی و نقلی دارای این مسئولیت بوده و به عنوان نائب عام معصوم در عصر غیبت از سوی ایشان منصوب شده است، صحیح است. اما آنچه موجب تشکیک در اطلاق ولیّ امر به ولی فقیه شده است، انحصار واژه اولی الامر در آیه شریفه اطاعت[۱] به معصومین(ع) است؛ زیرا در آیه اطاعت از اولی الامر به صورت مطلق واجب شمرده شده است و اطاعت مطلق تنها از معصوم(ع) جایز است و در مورد غیر معصوم که در معرض خطا و اشتباه است، حکم به اطاعت مطلق از ناحیه خداوند حکیم جایز نیست. بر این اساس «همه مفسران شیعه در این زمینه اتفاق نظر دارند که منظور از «اولوا الامر»، امامان معصوم می‌باشند که رهبری مادی و معنوی جامعه اسلامی، در تمام شئون زندگی از طرف خداوند و پیامبر اکرم به آنها سپرده شده است و غیر آنها را شامل نمی‌شود و البته کسانی که از طرف آنها به مقامی منصوب شوند و پستی را در جامعه اسلامی به عهده بگیرند، با شروط معینی اطاعت آنها لازم است نه به خاطر اینکه اولوا الامرند، بلکه به خاطر اینکه نمایندگان اولوا الامر می‌باشند.»[۲] و روایات فراوانی نیز مصداق اولوالامر در آیه شریفه را ائمه اطهار(ع) برشمرده اند.[۳]

اما انحصار مصداق اولوالامر در آیه شریفه به معصومین(ع) و شامل نشدن غیر معصوم به معنای عدم اطلاق ولی امر در جایگاه رهبری حکومت اسلامی بر اساس مبانی دینی نیست. از این جهت نباید میان این دو مسئله خلط کرد.

هم «عقل حکم می‌کند که اجرای احکام دین باید استمرار داشته باشد و مختص به زمان حضرت پیامبر(ص) و حضرت امیر المؤمنین(ع) نبوده و اگر چه «اولی الامر» در آیه کریمه «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» ظاهر در معصومین(ع) است و آنان اولی الامر بالاصاله هستند ولی در عصر غیبت، معصوم(ع) طبق رهنمود عقل و نیز به تبع دستور خود معصومین(ع)، نائبان ایشان و اولی الامر هستند، اما «اولی الامر بالتبع» و نه «اولی الامر بالاصاله» و همان گونه که در عصر حضور و ظهور معصوم، نائبان خاص، بسیاری از کارها را به عهده داشتند و مباشرت خود معصوم شرط نبود، در عصر غیبت نیز نائبان عام، اداره امور را به دست دارند.[۴]»

در روایات نیز فقیه جامع شرایط به عنوان «حاکم»[۵] و «حجت»[۶] معرفی شده‌اند که بیانگر جایگاه ایشان به عنوان نیابت و رهبری جامعه اسلامی است.

همچنین واژه «اولی الامر» در آیه ۸۳ سوره نساء[۷] به فراتر از امام معصوم(ع) تفسیر شده است این دیدگاه معتقد است که با توجه به محور آیه شریفه، منظور از اولی الامر در این آیه خصوص معصومین ((ع)) نیستند بلکه همه کسانی که قدرت تشخیص نسبت به مسائل مختلف دارند را در بر می‌گیرد. به عنوان نمونه حضرت آیت الله مکارم شیرازی می‌فرمایند:

«منظور از اولی الامر در اینجا کسانی هستند که قدرت تشخیص و احاطه کافی به مسائل مختلف دارند و می‌توانند حقایق را از شایعات بی اساس و مطالب راستین را از نادرست برای مردم روشن سازند، که در درجه اول پیغمبر «ص)) و ائمه اهل بیت ((ع» جانشینان او و در درجه بعد دانشمندانی هستند که در این گونه مسائل صاحب نظرند.»[۸] و آیت الله جوادی آملی نیز معتقدند «درباره مصداق (اُولِی الاَمرِ) در این آیه باید توجه داشت که چون محور آیه مورد بحث، روشنگری در موضوعات خارجی و حوادث جزئی و مقطعی است و در این‌گونه حوادث روزانه، کارشناس هوشمند، یعنی ولی امر که محور تصمیم سازی و ارائه دهنده راه حل است، باید حاضر باشد تا مسلمانان با گزارش و ارجاع امور به او، از او تکلیف را جویا شوند، بنابراین، در زمان حضور و ظهور معصومان‏(ع) آن ذوات قدسی نخستین مرجع‌اند ـ و بدین لحاظ مصداق قطعی و روشن نه مصداق منحصر «اُولِی الاَمرِ» در این آیه امامان معصوم‏(علیهم‌السلام) هستند و در زمان غیبت طبق فرمان خود معصومان‏(علیهم‌السلام) عهده‌دار این مسئولیت، نائب عادل و کارشناس فنی و مدیر و مدبّر، یعنی فقیه جامع‌الشرایطی است که در متن حکومت بوده و توان تحلیل اخبار جنگ و رفتارهای دشمن و تصمیم‌سازی سیاسی ـ اجتماعی و صدور فرمان نظامی برای رویارویی درست با دشمن و دفاع از دین، آبرو، جان و مال مسلمانان را داراست.»[۹]

ایشان با اشاره به دیدگاه علامه طباطبایی (ره) در مورد یکی بودن مصداق اولی الامر در دو آیه معتقدند «آیه مورد بحث با آیه اطاعت (سوره نساء آیه ۵۹) تفاوت دارد؛ آنجا سخن از اطاعت خدا و رسول و اولی الامر به‌طور مطلق است؛ امّا اینجا سخن از اطاعت الله نیست، بلکه فقط سخن از ارجاع امور به رسول و اولی الامر است. آنجا که سخن از اطاعت است، قرآن مجید مرجع احکام و قوانین کلّی را خدا، پیامبر و معصومان‏(ع) می‌شمارد ولی محور آیه مورد بحث، روشنگری در حوادث جزئی است و به حکم کلّی و قانون نیاز ندارد، بلکه کارشناسی هوشمندانه می‌خواهد، پس اولوا الامر، محور تصمیم سازی در حوادث مقطعی و موضوعات خارجی‌اند که راه حل مشکلات روزانه را نشان می‌دهند. در این‌گونه حوادث روزانه، ولی امر باید حاضر باشد تا مسلمانان به او گزارش دهند و تکلیف را از او جویا شوند… آیه مورد بحث امامان معصوم‏(ع) را قطعاً شامل می‌شود و در عصر حضور و ظهورِ آن ذوات قدسی نخستین مرجع، همان بزرگان معصوم‌اند و در عصر غیبت نایبان عادل و کارشناس فنی و مدیر و مدبّر مصادیق این آیه‌اند، زیرا قرینه در آیه مزبور که دلیلی بر عصمت مرجع گزارش‌های امن و خوف دلالت کند وجود ندارد؛ اما آیه (اَطیعُوا اللهَ…) چون با قرینه داخلی بر عصمت همراه است، هرگز غیر معصوم را شامل نمی‌شود و استدلال به آن آیه برای لزوم اطاعت از فقیه جامع‌الشرایط در عصر غیبت برای آن است که اولوا الامر معصوم وی را نصب فرموده است.»[۱۰]

بنابر این، مصداق اولوا الامر در آیه شریفه اطاعت، تنها معصومین(ع) هستند و بر اساس مبانی دینی نیز مصداق اتم و اکمل اولی الامر، امامان معصوم(ع) می‌باشند، اما این به معنای جایز نبودن اطلاق ولیّ امر در جایگاه رهبری حکومت اسلامی بر ولی فقیه نبوده و به حکم عقل و نقل فقیه جامع شرایط مسئولیت و منصب ولایت و رهبری جامعه اسلامی در عصر غیبت را به نیابت از امام معصوم(ع) را دارا هستند.

منابع

  1. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم‏» (سوره نساء، آیه ۵۹)
  2. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران: دارالکتب الإسلامیه، ۱۳۷۴، ج۳، ص۴۳۶
  3. ر. ک.حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، قم: اسماعیلیان، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۵۰۸–۴۹۷
  4. جوادی آملی، عبد الله، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، قم: مرکز نشر اسرا، ۱۳۸۵، ص۳۷۰
  5. «... فإنّی قد جعلته علیکم حاکماً…» (الحر العاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا، ج۱۸، ص ۹۹)
  6. همان، ج۱۸، ص۱۰۱
  7. «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی أُولِی الْأَمْر»
  8. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، پیشین، ج۴، ص۳۱
  9. جوادی آملی، عبد الله، تفسیر تسنیم، قم: مرکز نشر اسرا، ۱۳۸۵، ج۱۹، ص۶۴۳
  10. همان، ج۱۹، ص۶۵۱