نظریه کسب: تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{ویرایش}} {{سوال}} نظريه کسب در اهل سنت (اشاعره) را توضيح داده و نقده...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{ویرایش}}
{{سوال}}
{{سوال}}
نظريه کسب در اهل سنت (اشاعره) را توضيح داده و نقدهاي وارد بر آن را بيان کنيد.
نظریه کسب در اهل سنت (اشاعره) را توضیح داده و نقدهای وارد بر آن را بیان کنید.
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
يکي از مسائل بسيار مهمي که در مباحث کلامي از ديرباز مورد توجه بوده است مسئله جبر و اختيار است و پرسش اصلي در اين بحث آن است که آيا انسان در اعمال و رفتار خود مختار است يعني آيا رفتار انسان بر اساس آگاهي، قدرت و اراده او انجام مي پذيرد به گونه اي که بتواند به ترک آن نيز اقدام کند؟ يا اينکه انسان در رفتارهاي خود هيچ اختيار ندارد و هر چه انجام مي دهد جبري است؟ در پاسخ اين پرسش همواره دو رأي کلي وجود داشته است: گروهي طرفدار جبرند و هيچ يک از اعمال انسان را اختياري نمي دانند و گروهي ديگر از اختيار انسان جانبداري کرده و او را در رفتارهاي خود مختار مي دانند هر چند که در تبيين و تفسير جبر و اختيار مکاتب کلامي مختلفي به وجود آمده است که تفصيل مطلب را به فرصتي ديگر واگذار مي کنيم.
{{درگاه|واژه‌ها}}
'''نظریه کَسْب''' را ابوالحسن اشعری بنیان‌گذار اشاعره از فرقه‌های کلامی اهل سنت مطرح کرد. براساس این نظریه خداوند پدید آورنده و خالق افعال، و انسان کسب‌کننده آن است. علت طرح این نظریه آن است که اشعری‌ها معتقدند افعال انسان فقط به قدرت خداوند تحقق می‌یابد. اما با جبر نیز مخالف بوده و آن‌را مردود می‌دانند.


با حفظ اين مقدمه در جواب اين سئوال مي گوئيم که نظريه کسب را اکثر متکلمان اشاعره و ماتريدي مذهب اهل سنت مطرح کرده اند و معتقدند که خداي متعال پديد آورنده و خالق افعال است و انسان کسب کننده آن است و علت طرح اين نظريه آن است که اينها از طرفي معتقدند که افعال انسان فقط به قدرت خداوند تحقق مي يابد و قدرت و اختيار انسان در تحقق افعال او هيچ گونه تأثير ندارد و از طرف ديگر لازمه چنين اعتقادي جبر محض است در حالي که اينها نظريه جبر محض را مردود مي دانند و اصل اراده و اختيار در انسان را قبول دارند لذا براي رهايي از اين تنگنا نظريه کسب را مطرح نموده اند.<ref>رباني گلپايگاني، علي، کلام تطبيقي، قم، مرکز جهاني علوم اسلامي، چاپ اول، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۲۳۶.</ref> و از آنجا که نظريه کسب نامفهوم و نامأنوس با اذهان بود هر يک از علماي آنها به تفسير نظريه کسب پرداخته اند که حاصل آن تفاسير گوناگون از کسب است که عمده آنان سه تفسير است که بدانها اشاره و سپس آنها را نقد مي کنيم:
متکلمان اشاعره، تبیین‌های مختلفی از این نظریه ارائه کرده‌اند. براساس یکی از این نظریات کسب عبارت است از تأثیر قدرت حادث انسان در انجام فعل. براساس این تفسیر، زمانی که انسان در صدد انجام فعل بر می‌آید خداوند قدرتی را در او ایجاد می‌کند و این قدرت حادث، در وقوع فعل مؤثر است.


۱. در يک تفسير، کسب عبارت است از :تأثير قدرت حادث انسان در انجام فعل» بر اساس اين تفسير، وقتي انسان در صدد انجام فعل بر مي آيد خداوند قدرتي را در او احداث مي کند و اين قدرت حادث، در وقوع فعل مزبور مؤثر است.
علاوه بر متکلمان عدلیه (شیعه و معتزله) که نظریه کسب را قبول نداشته و آن‌را همان جبر می‌دانند، حتی برخی علمای اشاعره نیز این نظریه را قبول نداشته و آن را در نتیجه  با جبر یکسان می‌دانند.


از اين تفسير بدست مي آيد که قائلين به آن براي قدرت و اراده انسان در تحقق فعل، نوعي تأثير قائلند هر چند که در چگونگي تأثيرگذاري آن وجوه مختلفي گفته شده است.<ref>همان، ص۲۳۷.</ref>
== معرفی ==
نظریه کسب را ابوالحسن اشعری بنیان‌گذار اشاعره از فرقه‌های کلامی اهل سنت مطرح کرد. متکلمان این فرقه کلامی تبیین‌های مختلفی از این نظریه ارائه کرده‌اند. براساس این نظریه خداوند پدید آورنده و خالق افعال، و انسان کسب‌کننده آن است. علت طرح این نظریه آن است که اینها از طرفی معتقدند که افعال انسان فقط به قدرت خداوند تحقق می‌یابد و قدرت و اختیار انسان در تحقق افعال او هیچ گونه تأثیر ندارد. از طرف دیگر لازمه چنین اعتقادی جبر است در حالی که اینها نظریه جبر محض را مردود می‌دانند و اصل اراده و اختیار در انسان را قبول دارند. در نتیجه برای رهایی از این تنگنا نظریه کسب را مطرح نموده‌اند.<ref>ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۲۳۶.</ref>  


نقد: اشکال اين تفسير آن است که جايگاه قدرت حادث انسان را درست مشخص نکرده است و اگر مرادشان اين باشد که قدرت انسان در عرض قدرت خداوند قرار دارد اين مستلزم امري محال است و آن اجتماع دو قدرت بر مقدور واحد است که بالبداهه امري محال است و اگر مرادشان اين باشد که قدرت انسان در طول قدرت خدا است لازمه اش آن است که انسان نيز در وقوع فعل خويش موثر باشد و اين مدعاي طرفداران أختيار است.<ref>سعيدي مهر، محمد، آموزش کلام اسلامي، قم، انتشارات طه، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش، ج۱، ص۳۴۲.</ref>
متکلمان اشعری مذهب معتقدند برای اثبات توحید در خالقیت خداوند و رهایی از جبر محض باید به نظریه کسب معتقد شد. اینان معتقدند هر فعلی که از انسان صادر می‌شود مشتمل بر دو جهت است: خلق و کسب، خلق از طرف خداوند و کسب از طرف انسان است و ملاک طاعت و عصیان، همان کسب است نه خلق.


۲. در تفسير ديگري گفته اند مقصود از کسب، آن است که خداوند همزمان با حدوث اراده و قدرت انسان براي انجام فعل، فعل مزبور را ايجاد مي کند بدون آن که اراده و قدرت انسان تأثيري در وقوع آن داشته باشد، براساس اين تفسير، تقارن فعل با قدرت و اراده انسان را کسب مي گويند.<ref>شيرواني، علي، ترجمه و شرح کشف المراد، قم، انتشارات دارالعلم، چاپ سوم، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۱۰۲ ـ ۱۰۳.</ref> و طبق اين تفسير قدرت و اراده انسان در تحقق فعل هيچ تأثيري ندارد بلکه قدرت بر مثلا آب خوردن و مقدور که همان آب خوردن است هر دو به قدرت خداوند ايجاد مي شوند و تنها نسبت قدرت انسان با فعل، نسبت و مقارنت زماني است و اين تقارن ميان قدرت و فعل که کسب ناميده مي شود مبناي تکليف و کيفر و پاداش انسان به شمار مي رود.
البته برخی از محققان اشاعره، نظریه کسب را نقد کرده و آن را تعبیری جدید از جبر دانسته‌اند:


نقد: اولا صرف تقارن اراده انسان با تحقق فعلي که مخلوق خداوند است مصحّح استناد فعل به انسان و مسئوليت او در قبال آن نمي گردد،<ref>آموزش کلام اسلامي، ج۱، ص۳۴۲.</ref> ثانيا اين تفسير از کسب، به هيچ وجه پاسخ گوي مشکل جبر محض در افعال نيست زيرا اثبات قدرت فاقد تأثير با نفي آن، (قدرت، که جبر محض است) از نظر نتيجه، يکسان است<ref>کلام تطبيقي، ج۱، ص۲۳۷.</ref> و نتيجه هر دو اين مي باشد که قدرت انسان در تحقق افعال هيچ تأثيري ندارد، در حالي که خود شما جبر محض را قبول نداريد.
* فخر رازی از متکلمان اشعری مذهب به نارسایی نظریه کسب اعتراف کرده و درمورد آن گفته است: «إنّ الکسب اسم بلا مسمی؛<ref>رازی، فخرالدین، کتاب المحصل، قاهره، دارالتراث، چاپ اول، ۱۴۱۱ق، ص۴۷۰.</ref> نظریه کسب اسمی بدون مسمی و محتوا است».
* شیخ محمود شلتوت در نقد این نظریه گفته است: تفسیر کسب به این معنی نه با معنای لغوی کسب سازگار است و نه با کاربردهای قرآنی آن.<ref>سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ دوم، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۱۵۳.</ref>
* احمد امین مصری می‌گوید: «فهو شکل جدید فی التعبیر عن الجبر؛ نظریه کسب تعبیری جدید از نظریه جبر است».<ref>ربانی گلپایگانی، علی، الکلام المقارن، قم، دفتر نماینده ولی فقیه در امور اهل سنت بلوچستان، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ص۲۰۷.</ref>


۳. بعضي ديگر در تفسير کسب گفته اند که کسب عبارت است از اينکه: ذات فعل به قدرت الهي واقع مي شود و اما اين که آن فعل، طاعت باشد يا معصيت به وسيله قدرت بنده تعيين مي شود، يعني اصل وجود فعل از خداست و صفت و تعيين آن از بنده است و آنچه از خداوند صدور مي يابد بي رنگ و بي شکل است و اين انسان است که به آن رنگ و شکل مي دهد،<ref>ترجمه و شرح کشف المراد، ج۱، ص۱۰۳.</ref> به عبارت ديگر اينها قائلند که هر فعلي داراي دو جنبه است:؛ ۱. وجود فعل ۲. عنواني که زايد بر وجود آن است، و قدرت انسان صرفا در جنبه دوم مؤثر است و به لحاظ همين تأثير، شايسته کيفر يا پاداش مي گردد، بنابراين وجود افعال، مخلوق خداوند است ولي عناوين آن، مانند نماز خواندن، خوردن، آشاميدن، و... ناشي از قدرت حادث در انسان است بنابر اين تفسير، مقصود از کسب آن است که قدرت انسان صرفا در تحقق عناوين افعال خود مؤثر است.
بنابراین نه تنها از نظر متکلمان عدلیه (شیعه و معتزله) نظریه کسب مورد قبول نیست حتی عده ای از علمای اشاعره نیز این نظریه را قبول ندارند و آن را با جبر در نتیجه یکسان می‌دانند و جبر نیز با اصل عدل الهی و تکلیف و توابع آن ناسازگار است.


نقد: در اين تفسير اين که آيا عناوين افعال مثل نماز خواندن، دروغ گفتن و... اموري وجودي هستند يا اعتباري، مشخص نشده است و در هر صورت نمي تواند مشکل جبر محض را حل کند چرا که اگر مرادتان اين باشد که اين عناوين اموري وجودي اند مي گوئيم که طبق تفسير شما (اشاعره) از توحيد در خالقيت، تمام افعال مخلوق خداونداند و انسان نمي تواند چيزي را به وجود بياورد پس قدرت انسان تأثيري در تحقق اين عناوين ندارد که اين همان جبر مي شود که شما به خاطر رهايي از آن نظريه کسب را مطرح کرده ايد و اگر مرادتان اين باشد که اين عناوين،اموري ذهني و اعتباري هستند در اين صورت مي گوئيم که لازمه اش آن است که نظريه کسب امري وهمي و غير واقعي باشد<ref>آموزش کلام اسلامي، ج۱، ص۳۴۲.</ref> که باز هم مشکل جبر به حال خود باقي مي ماند چرا که نمي توان مشکل امر وجودي (جبر) را با امري اعتباري (کسب) حل کرد.
== معنای اول ==
کسب عبارت است از تأثیر قدرت حادث انسان در انجام فعل. براساس این تفسیر، زمانی که انسان در صدد انجام فعل بر می‌آید خداوند قدرتی را در او ایجاد می‌کند و این قدرت حادث، در وقوع فعل مؤثر است. قائلان این تفسیر، برای قدرت و اراده انسان در تحقق فعل، نوعی تأثیر قائل هستند. هر چند که در چگونگی تأثیرگذاری آن وجوه مختلفی گفته شده است.<ref>ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۲۳۷.</ref>


نتيجه بحث اینکه:نظريه کسب را متکلمان اشعري و ماتريدي مذهب اهل سنت قبول دارند و معتقدند که براي اثبات توحيد در خالقيت خداوند و رهايي از جبر محض بايد به نظريه کسب معتقد شد و گفته اند که خداوند متعال خالق افعال است و انسان کاسب آن است و ملاک طاعت و عصيان همان کسب است نه خلق، در نتيجه هر فعلي که از انسان مريد صادر مي شود مشتمل بر دو جهت است: خلق و کسب، خلق از طرف خداوند است و کسب از طرف انسان است و در اينکه تفسير کسب چيست؟ بين علماي آنان اختلاف نظر است و تفسير هاي گوناگوني را از کسب مطرح کرده اند که سه مورد از آنها را که مشهور است اشاره و نقد کرديم. نکته اي که در اين ميان حائز اهميت است اين است که هيچکدام از اين تفسيرها نتوانست مشکل جبر در افعال انسان را حل کند در حالي که اشاعره براي رهايي از جبر محض به اين نظريه پناه آورده بودند لذا عده اي از محققين اشاعره نظريه کسب را نقد کرده و آن را تعبيري جديد از جبر دانسته اند از جمله:
نقد: اشکال این تفسیر آن است که جایگاه قدرت حادث انسان، درست مشخص نشده است و اگر مراد این باشد که قدرت انسان در عرض قدرت خداوند قرار دارد این مستلزم امری محال است و آن اجتماع دو قدرت بر مقدور واحد است و اگر مراد این باشد که قدرت انسان در طول قدرت خداوند است لازمه اش آن است که انسان نیز در وقوع فعل خویش مؤثر باشد و این مدعای طرفداران أختیار است.<ref>سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، قم، انتشارات طه، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش، ج۱، ص۳۴۲.</ref>


۱. فخر الدين رازي از متکلمان اشعري مذهب به نارسايي نظريه کسب اعتراف کرده و درمورد آن گفته است: إنّ الکسب اسم بلا مسمي،<ref>رازي، فخرالدين، کتاب المحصل، قاهره، دارالتراث ، چاپ اول، ۱۴۱۱ق، ص۴۷۰.</ref> يعني نظريه کسب اسمي بدون مسمي و محتوا است.
== معنای دوم ==
خداوند همزمان با حدوث اراده و قدرت انسان برای انجام فعل، فعل را ایجاد می‌کند بدون آن‌که اراده و قدرت انسان تأثیری در وقوع آن داشته باشد. براساس این تفسیر، تقارن فعل با قدرت و اراده انسان را کسب می‌گویند.<ref>شیروانی، علی، ترجمه و شرح کشف المراد، قم، انتشارات دارالعلم، چاپ سوم، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۱۰۲–۱۰۳.</ref> طبق این تفسیر، قدرت و اراده انسان در تحقق فعل هیچ تأثیری ندارد بلکه قدرت بر مثلا آب خوردن و مقدور که همان آب خوردن است هر دو به قدرت خداوند ایجاد می‌شوند و تنها نسبت قدرت انسان با فعل، نسبت و مقارنت زمانی است.


۲. شيخ محمود شلتوت در نقد اين نظريه گفته است: تفسير کسب به اين معني نه با معناي لغوي کسب سازگار است و نه با کاربردهاي قرآني آن و...<ref>سبحاني، جعفر، بحوث في الملل و النحل، قم، مرکز مديريت حوزه علميه قم، چاپ دوم، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۱۵۳.</ref>
نقد: تنها تقارن اراده انسان با تحقق فعلی که مخلوق خداوند است،  موجب استناد فعل به انسان و مسئولیت او در قبال آن نمی‌گردد.<ref>آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۳۴۲.</ref> همچنین این تفسیر از کسب، به هیچ وجه پاسخ‌گوی مشکل جبر نیست.<ref>کلام تطبیقی، ج۱، ص۲۳۷.</ref>


۳. احمد امين مصري مي گويد: فهو شکل جديد في التعبير عن الجبر، نظريه کسب تعبيري جديد از نظريه جبر است.<ref>رباني گلپايگاني، علي، الکلام المقارن، قم، دفتر نماينده ولي فقيه در امور اهل سنت بلوچستان، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ص۲۰۷.</ref>
== معنای سوم ==
ذات فعل به قدرت الهی واقع می‌شود و اما این که آن فعل، طاعت باشد یا معصیت به وسیله قدرت بنده تعیین می‌شود. یعنی اصل وجود فعل از خداوند است و صفت و تعیین آن از طرف بنده است. آنچه از خداوند صادر می‌شود، بی‌رنگ و بی‌شکل است و این انسان است که به آن رنگ و شکل می‌دهد.<ref>ترجمه و شرح کشف المراد، ج۱، ص۱۰۳.</ref>  


بنابراين نه تنها از نظر متکلمان عدليه (شيعه و معتزله) نظريه کسب مورد قبول نيست حتي عده اي از علماي خود اشاعره و ماتريديّه اين نظريه را قبول ندارند و آن را با جبر در نتيجه يکسان مي دانند و جبر نيز با اصل عدل الهي و تکليف و توابع آن ناسازگار مي باشد و قابل قبول نيست.
هر فعلی دارای دو جنبه است: ۱. وجود فعل ۲. عنوانی که اضافه بر وجود آن است. قدرت انسان صرفاً در جنبه دوم مؤثر است و به لحاظ همین تأثیر، شایسته کیفر یا پاداش می‌گردد، بنابراین وجود افعال، مخلوق خداوند است ولی عناوین آن، مانند نماز خواندن، خوردن، آشامیدن، و… ناشی از قدرت حادث در انسان است.
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
==معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:==


۱ـ فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامي، جعفر سبحاني، قم، انتشارات توحيد، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۹۴ به بعد.
نقد: اگر مراد این باشد که این عناوین اموری وجودی هستند، براساس آن از توحید در خالقیت، تمام افعال مخلوق خداوند است و انسان نمی‌تواند چیزی را به وجود بیاورد. پس قدرت انسان تأثیری در تحقق این عناوین ندارد که این همان جبر می‌شود. و اگر مراد این باشد که این عناوین، اموری ذهنی و اعتباری هستند، در این صورت، لازمه‌اش آن است که نظریه کسب امری وهمی و غیر واقعی باشد<ref>آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۳۴۲.</ref> که باز هم مشکل جبر به حال خود باقی می‌ماند چرا که نمی‌توان مشکل امر وجودی (جبر) را با امری اعتباری (کسب) حل کرد.


۲ـ عقايد استدلالي، علي رباني گلپايگاني، قم، انتشارات سنابل، چاپ اول، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۲۲۹ به بعد.
== منابع ==
 
{{پانویس|۲}}
۳ـ الإلهيّات، جعفر سبحاني، قم، المرکز العالمي للدراسات الإسلاميه، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۷۵ به بعد.
{{پایان مطالعه بیشتر}}
 
==منابع==
<references />
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = کلام
  | شاخه اصلی = کلام
|شاخه فرعی۱ = عدل الهی
| شاخه فرعی۱ = عدل الهی
|شاخه فرعی۲ = جبر و اختیار
| شاخه فرعی۲ = جبر و اختیار
|شاخه فرعی۳ =  
| شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =شد
  | تیترها =  
  | تیترها =شد
  | ویرایش =  
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =شد
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
| بازبینی نویسنده =  
  | تکمیل =  
  | بازبینی =
  | اولویت =  
  | تکمیل =
  | کیفیت =  
  | اولویت =ج
  | کیفیت =ج
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}
[[رده:نظریه کسب]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۵ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۵۴

سؤال

نظریه کسب در اهل سنت (اشاعره) را توضیح داده و نقدهای وارد بر آن را بیان کنید.

درگاه‌ها
واژه-ها.png


نظریه کَسْب را ابوالحسن اشعری بنیان‌گذار اشاعره از فرقه‌های کلامی اهل سنت مطرح کرد. براساس این نظریه خداوند پدید آورنده و خالق افعال، و انسان کسب‌کننده آن است. علت طرح این نظریه آن است که اشعری‌ها معتقدند افعال انسان فقط به قدرت خداوند تحقق می‌یابد. اما با جبر نیز مخالف بوده و آن‌را مردود می‌دانند.

متکلمان اشاعره، تبیین‌های مختلفی از این نظریه ارائه کرده‌اند. براساس یکی از این نظریات کسب عبارت است از تأثیر قدرت حادث انسان در انجام فعل. براساس این تفسیر، زمانی که انسان در صدد انجام فعل بر می‌آید خداوند قدرتی را در او ایجاد می‌کند و این قدرت حادث، در وقوع فعل مؤثر است.

علاوه بر متکلمان عدلیه (شیعه و معتزله) که نظریه کسب را قبول نداشته و آن‌را همان جبر می‌دانند، حتی برخی علمای اشاعره نیز این نظریه را قبول نداشته و آن را در نتیجه با جبر یکسان می‌دانند.

معرفی

نظریه کسب را ابوالحسن اشعری بنیان‌گذار اشاعره از فرقه‌های کلامی اهل سنت مطرح کرد. متکلمان این فرقه کلامی تبیین‌های مختلفی از این نظریه ارائه کرده‌اند. براساس این نظریه خداوند پدید آورنده و خالق افعال، و انسان کسب‌کننده آن است. علت طرح این نظریه آن است که اینها از طرفی معتقدند که افعال انسان فقط به قدرت خداوند تحقق می‌یابد و قدرت و اختیار انسان در تحقق افعال او هیچ گونه تأثیر ندارد. از طرف دیگر لازمه چنین اعتقادی جبر است در حالی که اینها نظریه جبر محض را مردود می‌دانند و اصل اراده و اختیار در انسان را قبول دارند. در نتیجه برای رهایی از این تنگنا نظریه کسب را مطرح نموده‌اند.[۱]

متکلمان اشعری مذهب معتقدند برای اثبات توحید در خالقیت خداوند و رهایی از جبر محض باید به نظریه کسب معتقد شد. اینان معتقدند هر فعلی که از انسان صادر می‌شود مشتمل بر دو جهت است: خلق و کسب، خلق از طرف خداوند و کسب از طرف انسان است و ملاک طاعت و عصیان، همان کسب است نه خلق.

البته برخی از محققان اشاعره، نظریه کسب را نقد کرده و آن را تعبیری جدید از جبر دانسته‌اند:

  • فخر رازی از متکلمان اشعری مذهب به نارسایی نظریه کسب اعتراف کرده و درمورد آن گفته است: «إنّ الکسب اسم بلا مسمی؛[۲] نظریه کسب اسمی بدون مسمی و محتوا است».
  • شیخ محمود شلتوت در نقد این نظریه گفته است: تفسیر کسب به این معنی نه با معنای لغوی کسب سازگار است و نه با کاربردهای قرآنی آن.[۳]
  • احمد امین مصری می‌گوید: «فهو شکل جدید فی التعبیر عن الجبر؛ نظریه کسب تعبیری جدید از نظریه جبر است».[۴]

بنابراین نه تنها از نظر متکلمان عدلیه (شیعه و معتزله) نظریه کسب مورد قبول نیست حتی عده ای از علمای اشاعره نیز این نظریه را قبول ندارند و آن را با جبر در نتیجه یکسان می‌دانند و جبر نیز با اصل عدل الهی و تکلیف و توابع آن ناسازگار است.

معنای اول

کسب عبارت است از تأثیر قدرت حادث انسان در انجام فعل. براساس این تفسیر، زمانی که انسان در صدد انجام فعل بر می‌آید خداوند قدرتی را در او ایجاد می‌کند و این قدرت حادث، در وقوع فعل مؤثر است. قائلان این تفسیر، برای قدرت و اراده انسان در تحقق فعل، نوعی تأثیر قائل هستند. هر چند که در چگونگی تأثیرگذاری آن وجوه مختلفی گفته شده است.[۵]

نقد: اشکال این تفسیر آن است که جایگاه قدرت حادث انسان، درست مشخص نشده است و اگر مراد این باشد که قدرت انسان در عرض قدرت خداوند قرار دارد این مستلزم امری محال است و آن اجتماع دو قدرت بر مقدور واحد است و اگر مراد این باشد که قدرت انسان در طول قدرت خداوند است لازمه اش آن است که انسان نیز در وقوع فعل خویش مؤثر باشد و این مدعای طرفداران أختیار است.[۶]

معنای دوم

خداوند همزمان با حدوث اراده و قدرت انسان برای انجام فعل، فعل را ایجاد می‌کند بدون آن‌که اراده و قدرت انسان تأثیری در وقوع آن داشته باشد. براساس این تفسیر، تقارن فعل با قدرت و اراده انسان را کسب می‌گویند.[۷] طبق این تفسیر، قدرت و اراده انسان در تحقق فعل هیچ تأثیری ندارد بلکه قدرت بر مثلا آب خوردن و مقدور که همان آب خوردن است هر دو به قدرت خداوند ایجاد می‌شوند و تنها نسبت قدرت انسان با فعل، نسبت و مقارنت زمانی است.

نقد: تنها تقارن اراده انسان با تحقق فعلی که مخلوق خداوند است، موجب استناد فعل به انسان و مسئولیت او در قبال آن نمی‌گردد.[۸] همچنین این تفسیر از کسب، به هیچ وجه پاسخ‌گوی مشکل جبر نیست.[۹]

معنای سوم

ذات فعل به قدرت الهی واقع می‌شود و اما این که آن فعل، طاعت باشد یا معصیت به وسیله قدرت بنده تعیین می‌شود. یعنی اصل وجود فعل از خداوند است و صفت و تعیین آن از طرف بنده است. آنچه از خداوند صادر می‌شود، بی‌رنگ و بی‌شکل است و این انسان است که به آن رنگ و شکل می‌دهد.[۱۰]

هر فعلی دارای دو جنبه است: ۱. وجود فعل ۲. عنوانی که اضافه بر وجود آن است. قدرت انسان صرفاً در جنبه دوم مؤثر است و به لحاظ همین تأثیر، شایسته کیفر یا پاداش می‌گردد، بنابراین وجود افعال، مخلوق خداوند است ولی عناوین آن، مانند نماز خواندن، خوردن، آشامیدن، و… ناشی از قدرت حادث در انسان است.

نقد: اگر مراد این باشد که این عناوین اموری وجودی هستند، براساس آن از توحید در خالقیت، تمام افعال مخلوق خداوند است و انسان نمی‌تواند چیزی را به وجود بیاورد. پس قدرت انسان تأثیری در تحقق این عناوین ندارد که این همان جبر می‌شود. و اگر مراد این باشد که این عناوین، اموری ذهنی و اعتباری هستند، در این صورت، لازمه‌اش آن است که نظریه کسب امری وهمی و غیر واقعی باشد[۱۱] که باز هم مشکل جبر به حال خود باقی می‌ماند چرا که نمی‌توان مشکل امر وجودی (جبر) را با امری اعتباری (کسب) حل کرد.

منابع

  1. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۲۳۶.
  2. رازی، فخرالدین، کتاب المحصل، قاهره، دارالتراث، چاپ اول، ۱۴۱۱ق، ص۴۷۰.
  3. سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ دوم، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۱۵۳.
  4. ربانی گلپایگانی، علی، الکلام المقارن، قم، دفتر نماینده ولی فقیه در امور اهل سنت بلوچستان، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ص۲۰۷.
  5. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۲۳۷.
  6. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، قم، انتشارات طه، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش، ج۱، ص۳۴۲.
  7. شیروانی، علی، ترجمه و شرح کشف المراد، قم، انتشارات دارالعلم، چاپ سوم، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۱۰۲–۱۰۳.
  8. آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۳۴۲.
  9. کلام تطبیقی، ج۱، ص۲۳۷.
  10. ترجمه و شرح کشف المراد، ج۱، ص۱۰۳.
  11. آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۳۴۲.