منظور از دستور به بخشیدن یهودیان در سوره مائده

نسخهٔ تاریخ ‏۱ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۵۷ توسط Mnazarzadeh (بحث | مشارکت‌ها) (بارگزاری اولیه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

به نظر مي‌رسد در آيه‌ي ۱۳ سوره‌ي مائده تناقض وجود دارد. قوم يهود كلام خدا را تحريف مي‌كنند و خدا به پيامبر _ صلّي الله عليه و آله _ مي‌فرمايد: از آن‌ها درگذر و آن‌ها را عفو كن. چرا؟

براي روشن شدن جواب شبهه ، ابتدا اصل آيه بيان مي‌گردد و سپس به تفسير و ديگر محورهاي شبهه پرداخته مي‌شود. خداوند در اين آيه فرموده است: ﴿فبما نقضهم ميثاقهم لعناهم و جعلنا قلوبهم قاسيه يحرفون الكلم عن مواضعه و نسوا حظا مما ذكروا به ولا تزال تطّلع علي خائنه منهم الاّ قليلا منهم فاعف عنهم و اصفح انّ الله يحبّ المحسنين. يعني «پس به [سزاي] پيمان شكستنشان لعنتشان كرديم و دلهايشان [يهوديان] را سخت گردانيديم. [به طوري كه] كلمات را از مواضع خود تحريف مي‌كنند، و بخشي از آن چه را بدان اندرز داده شده بودند به فراموشي سپردند. و تو همواره بر خيانتي از آنان آگاه مي‌شوي، مگر [شماري] اندك از ايشان [كه خيانت كار نيستند.] پس، از آنان درگذر و چشم پوشي كن كه خدا نيكوكاران را دوست مي‌دارد.»

بيان نكات تفسيري آيه: در آيه‌ي قبل و اين آيه به طور مفصل كيفر كفر و سزاي قدرناشناسي يهوديان نسبت به ميثاق بيان شده،. گمراه شدن از راه ميانه و مستقيم، انواع نقمت‌ها و عذاب‌ها كه خداي تبارك و تعالي بعضي از آن‌ها را كه همان لعنت و تقسيه‌ي قلوب باشد به خودش نسبت داده است. چون اين دو نقمت و كيفر در واقع كار خود خداوند است. ولي بعضي ديگر از نقمت‌ها و كيفرها را به خود بني‌اسرائيل نسبت داده است و آن نقمتي است كه جمله‌ي «ولا تزال..» آن را در نظر دارد. همه‌ي اين‌ها كيفر كفران‌هاي آنان است، كه در رأس آن‌ها كيفر ميثاق است، و كيفر در واقع كيفر كفر به ميثاق است، براي آن كه ساير كفرها در درون اين كفر خوابيده است. آن چه قابل دقت است اين است كه: استثناي قليلي از بني‌اسرائيل، با اين معنا منافات ندارد كه لعنت و عذاب متوجه اين امت و قوم نژاد پرست بشود.[۱]

آن‌ چه از ذيل اين آيه به دست مي‌آيد اين است كه گروهي اندكي از بني اسرائيل، وفادار به پيمان‌هاي الهي، وارسته از تحريف‌گري و خيانت و پايبند به دستورات خداي تبارك و تعالي بودند. وجود اقليتي سالم و غير خيانت پيشه، در ميان بني‌اسرائيل مي‌تواند دليل بر امر الهي باشد به اين كه عفو و مداراي پيامبر _ صلّي الله عليه و آله _ شامل حال آن گروه سالم شود. چون در ارزيابي‌ها، رعايت عدالت ضروري است.[۲]

و يك گروه سالم ولو اندك نبايد در آتش ديگران بسوزند. بنابراين تفسير ضمير «عنهم» فقط به گروه سالم برمي‌گردد. با اين بيان، هيچ گونه شبهه و يا تناقضي در صدر و ذيل آن يافت نمي‌شود و دلالت آيه روشن است.

در تفسيري ديگر، برخي از مفسران احتمال داده‌اند، ضمير «عنهم» در آيه به همه‌ي بني‌اسرائيل برگردد. در اين صورت آيا منظور آن است كه از گناهان پيشين اقليت صالح و سالم صرف نظر كند؟ و يا از اكثريت ناصالح؟ در اين بخش برخي از مفسرين گفته‌اند: ظاهر آيه، قسمت دوّم را تقويت مي‌كند. چون اقليت صالح خيانتي مرتكب نشده‌اند تا مشمول عفو قرار گيرند.[۳] اگر آيه چنين تفسير شود، به طور مسلّم اين گذشت و عفو به شخصيت حقيقي پيامبر _ صلّي الله عليه و آله _ برمي‌گردد نه به شخصيت حقوقي و رسالتي و حكومتي. به اين معنا كه آزارها و اذيت‌هايي كه از ناحيه‌ي بني‌اسرائيل بر شخص پيامبر _ صلّي الله عليه و آله _ روا داشته شد؛ از آن‌ها چشم پوشي كند و آن‌ها را مورد عفو قرار دهد. و اين هيچ محذور و تعارضي را به همراه ندارد. چون به فرموده‌ي قرآن شريف، پيامبر اعظم _ صلّي الله عليه و آله _ رحمه للعالمين[۴] است و از خلق عظيم[۵] برخوردار است و مي‌خواهد از حقّ شخصي خود بگذرد و ازحقّ شخصي خود هزينه كند. چنين كاري نشانه‌ي بزرگي و صاحب كرامت بودن است. افراد كوچك و كم ظرفيت هستند كه اهل گذشت نيستند و در عرصه‌ي زندگي شهروندي سخت‌گيري مي‌كنند. اگر انسان صاحب ظرفيت باشد و از حق شخصي خودبگذرد و گذشت دهد، از شمشير به دست گرفتن بهتر مي‌تواند دشمن را بايكوت نمايد. اين گونه رفتار در سيره‌ي عملي معصومين فراوان ديده مي‌شود و هيچ وقت دشمني دشمن را به رخ نكشيده‌اند. اين خود عين سياست است. حضرت امام خميني (ره) در كتاب اسلام ناب مي‌فرمايد: اسلام احكام اخلاقيش هم سياسي است.[۶] تواضع سياست است. عفو و گذشت سياست، شكيبايي سياست است و از شمشير آهن برنده‌تر است. عده‌اي خيال مي‌كنند سياست تنها در شمشير و شلاّق خلاصه شده است و اين برداشت ناصواب است... . با اين بيان، هيچ تناقضي در آيه‌ي مورد بحث وجود ندارد و با هر يك از تفسير دوگانه سازگار است.


معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

۱. تفسير نمونه، مكارم شيرازي، ج۴، ص۳۱۳.

۲. تفسير راهنما، هاشمي رفسنجاني، ج۴، ص۲۸۵.

۳. الميزان، ج۵، ص۳۹۱.


منابع

  1. طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، قم: دفتر انتشارات اسلامي، بي‌تا، صص ج۵،۳۹۱_۳۹۲.
  2. هاشمي رفسنجاني، علي اكبر و ديگران، راهنما، قم: دفتر انتشارات اسلامي، اوّل، ۱۳۷۴، ج۴، ص۲۸۵.
  3. مكارم شيرازي، ناصر و ديگران، نمونه، تهران: دارالكتب الاسلاميه، يازدهم، ۱۳۶۸، ج۴،ص ۳۱۳.
  4. سوره‌ي انبياء: ۲۱/۱۰۷.
  5. سوره‌ي قلم: ۶۸/۴.
  6. موسوي خميني، روح الله، اسلام ناب در كلام و پيام امام خميني، تهران: آثار نشر امام خميني، دوم، ۱۳۷۴، ص۶۱.