لعن قاتلان امام حسین(ع)

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۱۹ توسط Nazarzadeh (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{سؤال}} دو دليل وجود دارد كه نشان مي دهد قضاوت ما درباره قاتلان اما...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

الگو:سؤال دو دليل وجود دارد كه نشان مي دهد قضاوت ما درباره قاتلان امام حسين و يارانش، قضاوت درستي نيست و بر اين اساس نمي توانيم آن ها را لعن كنيم و در عذاب ابدي بپنداريم: ۱. توبه از آموزه هاي قطعي و بي قيد و شرط قرآن است. بر اساس اين آموزه بالاترين گناه، يعني شرك هم با توبه بخشيده مي شود. ۲. در روايتي هست كه فرد گناهكاري كه بر او حدي جاري شده، به واسطه حد، پاك مي شود و خداوند در قيامت دوباره او را عذاب نمي كند. بر اين اساس اولا از كجا معلوم كه قتله كربلا توبه نكرده اند؟ شايد توبه كرده اند ولي به ما نرسيده است.


لعن به معناي دوري از لطف و رحمت الهي است و از سنخ نفرين است که مصدر و منشأ شرعي و قرآني دارد.

گروه‌هایی در قرآن کريم مورد لعن خداوند قرار گرفته اند که قاتلان شهدای کربلا در دل بسیاری از این گروه های ملعون قرار می‌گیرند،

نظر به روحیه نفاقی که در وجود دشمنان امام حسین ((ع)) وجود داشت و با کشتن آن‌حضرت در حقیقت خدا و رسولش را اذیت کردند و بزرگترین ظلم را در تاریخ بشریت مرتکب شدند و مؤمنان بلند مرتبه‌ای را به قتل رساندند از نظر قرآن مستحق لعن و جایگاهشان در جهنم ابدی است.

مقدمه:

یکی از فجایع مهمی که در تاریخ بشریت رخ داد، مسأله کشتار مظلومانه امام حسین و اصحابشان به دستور یزید بن معاویه و اجرایش توسط لشکریانش است.

این موضوعی نیست درون مذهبی و صرفا مربوط به شیعیان باشد، بلکه بسیاری از مخالفان شیعه که در قلمشان انصاف را رعایت کردند، یزیدیان را مورد نکوهش و تقبیح قرار دادند، و بسیاری از آزادگان غیر مسلمان جهان نیز متأثر از حماسه امام حسین ((ع)) آن حضرت را الگوی خود قرار دادند، امّا برخی نیز که ظاهراً از آبشخور بنی امیه بهره می‌برند هر چند گاهی در برخی از موضوعات جزئی آن شبهه‌های وارد می‌کنند مثلاً این‌که قاتلان شهدای کربلا شاید توبه کرده‌باشند پس لعن آنان جایز نیست، ما در ادامه به نقد این شبهه می‌پردازیم.

اصل نقد:

در مورد لعن بايد گفت که لعن به معناي دوري از لطف و رحمت الهي است و آنچه نکوهش شده ناسزاگويي و سب به خدايان مشرکان است «لا تسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبوا الله عدوا بغير علم»[۱] و (شما مؤمنان) به آنچه مشركان غير از خدا مى‏خوانند دشنام ندهيد تا مبادا آنها از روى ظلم و جهالت خدا را دشنام دهند.

در روايات منقوله از نبی اکرم ((ص)) و ائمه اطهار ((ع)) فحش و سبّ به صراحت مورد نهي و تقبيح قرار گرفته است. پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرموده است که فحش دادن مؤمن فسوق است.[۲]

از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است که خداوند فحش دهنده را و نيز کسي را که به او فحش داده مي شود و باکي از آن ندارد را مبغوض مي دارد.[۳]

امّا لعنت از سنخ فحش نیست، بلکه يک نوع نفرين است که مصدر و منشأ شرعي و قرآني دارد. و براي اولين بار خداوند است که شيطان را مورد لعنت خود قرار داده است. منتهي لعن خداوند با لعن غير خداوند فرق دارد اگر خداوند کسي را لعنت کرده باشد معناي آن اين است که او را از رحمتش دور نموده است. و اگر غير خدا کسي را لعنت کند به معناي دعا است و از خداوند مي خواهد که او را از رحمتش محروم نمايد. پس خود لعن به خودي خود از نظر شرعي مانند فحش و سبّ به صورت مطلق، قبيح نمي باشد. چون لعن يک نوع دعا است و دعاء قبحي ندارد. بنابراين بايد بحث را روي متعلق و موضوع لعن متمرکز کرد.

متعلق لعن يعني کسي که مورد لعن قرار مي گيرد يا مستحق لعن نيست و يا مستحق لعن مي باشد. اگر مستحق لعن نباشد لعن نمودن چنين شخصي براي هيچ کس حتي در خفاء و در عدم حضور ديگران جايز نيست و در شرع اسلام از آن نهي به عمل آمده است. در وسائل الشيعه بابي به نام تحريم لعن غير مستحق عنوان شده و روايتي در اين باب از امام صادق(ع) نقل شده است.[۴]

اما اگر متعلق لعن، مستحق لعن باشد مانعي ندارد و مستحقين لعن چند گروه اند که در قرآن کريم بيان شده و همگي آنان مورد لعن خداوند قرار گرفته اند، امّا در این‌جا تنها به مواردی که به شبهه مربوط باشد اشاره می‌شود.

۱. منافقان از کساني هستند که در قرآن مستحق لعن قرار گرفته اند« وَعَدَ اللَّهُ الْمُنافِقينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْكُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدينَ فيها هِيَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقيم‏».[۵] خدا به مردان و زنان منافق و به كفار، آتش جهنم وعده داده، كه جاودانه در آنند، و همان بسشان است، خدا لعنتشان كرده، و براى آنان عذابى است هميشگى.

۲. دسته دوم مستحقين لعن اذیت کنندگان خدا و رسول از ميان مسلمانان مي باشند:

«إِنَّ الَّذينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَه وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهيناً»[۶] كسانى كه خدا و پيامبرش را اذيت مى‏كنند، خداوند در دنيا و آخرت آنها را لعنت كرده، و عذابى خوار كننده براى ايشان مهيا نموده است.

در این زمینه لازم است به چند روایت اشاره شود:

الف) حدیث شریف و معروف پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) که فرمود: «فاطمه بضعه منی، من آذاها فقد آذانی...»[۷] فاطمه جزئی از حقيقت و روح من است هرکس او را اذیت کند مرا اذیت کرده است. حضرت زهراء (سلام الله علیها) در حالي از دنيا رفت كه بر برخی از صحابه غضبناك بود و با آن ها تا آخرين لحظه عمرش حرف نزد.

ب) روايت «من آذى عليا فقد آذاني» هر كس على را اذيت كند، به راستى كه مرا اذيت كرده است.

که با سند معتبر در منابع اهل سنت نقل شده است.[۸]

ج) علي بن عاصم کوفي مي گويد: به امام عسکري (عليه السلام) عرض کردم: من با دست، توان ياري شما را ندارم، ولي در دل شما را دوست دارم و از دشمنان شما بيزارم و در خلوت آن ها را لعنت مي کنم، حال من چگونه است آقاي من؟ حضرت فرمود: پدرم ازجدم رسول خدا حديث کرد که فرمود: هر کس از ياري ما اهل بيت ناتوان باشد و در خلوت خويش، دشمنان ما را لعنت کند، خداوند صداي او را به تمام ملائکه مي رساند ... هنگامي که صداي وي به ملائکه رسيد، ملائکه براي او استغفار مي کنند و بر او ثنا مي گويند ...[۹]

۳.: دسته سوم ظالمان و ستم‌گران هستند که این‌ها نیز از ميان مسلمانان می‌باشند: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ كَذِباً أُولئِكَ يُعْرَضُونَ عَلى‏ رَبِّهِمْ وَ يَقُولُ الْأَشْهادُ هؤُلاءِ الَّذينَ كَذَبُوا عَلى‏ رَبِّهِمْ أَلا لَعْنَه اللَّهِ عَلَى الظَّالِمين»[۱۰]. و در جهان از آنهايى كه به خدا نسبت دروغ دادند ستمكارتر كيست؟ آنان بر خداى خود عرضه داشته شوند و گواهان (محشر) گويند: اينان هستند كه بر خداى خود دروغ بستند، آگاه باشيد كه لعن خدا بر ستمكاران عالم است‏.

۴. کسي که مؤمن را عمدا به قتل مي رساند: «وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فيها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظيماً»[۱۱] و هر كس مؤمنى را به عمد بكشد مجازات او (آتش) جهنم است، كه در آن جاويد (معذّب) خواهد بود و خدا بر او خشم و لعن كند و عذابى بسيار شديد بر او مهيا سازد .

بر اساس ادله‌ای که بیان شد، روشن می‌شود که قاتلان امام حسین ((ع)) و اصحاب ایشان، دارای صفات زیر بودند.

الف) صفت نفاق: چون کسانی که از یک طرف اهل نماز و روزه می‌باشند و از طرف دیگر قاتل امام زمانشان هستند، به طور حتم و یقین اهل ایمان نیستند گرچه در ظاهر ادعای ایمان می‌کنند، بلکه منافقانی هستند که در قرآن مورد لعنت قرار گرفتند.

ب) امام حسین ((ع)) نوه پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و فرزند بلافصل حضرت علی و حضرت فاطمه (علیهما السلام) است و بر اساس شواهد تاریخی این عزیزان محبت بسیاری نسبت به امام حسین ((ع)) داشتند، بر این اساس طبیعی است که گفته شود اذیت امام حسین ((ع)) اذیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و حضرت علی و حضرت فاطمه (علیهما السلام) است؛ فلذا همان‌طور که اذیت‌کننده پیامبر (صلی الله علیه و آله) و حضرت علی و حضرت فاطمه (علیهما السلام)، ملعون است، هم‌چنین اذیت‌کننده امام حسین ((ع)) نیز ملعون می‌باشد.

ج) ظلم و ستمی بالاتر از کشتن پیامبران و امامان ((ع)) وجود ندارد، و این ارازلی که فرزند پیامبر و اصحابشان را به قتل رساندند، جزو ستمکارترین افراد جهان هستند.

د) ایمان درجاتی دارد و امامان در بالاترین درجه ایمان هستند، و در آیه شریفه بالا، کشندگان مؤمنان مورد لعن خداوند قرار گرفتند؛ بر این اساس قاتلان امام حسین ((ع)) یقینا در صف اول لعن شوندگان قرار دارند.

نتیجه: این‌که قضاوت ما شیعیان درباره قاتلان امام حسين و يارانش، قضاوت صحیح و درستي است و بر اساس ادله‌ای که ذکر شد مي توانيم آن ها را لعن كنيم و در عذاب ابدي بپنداريم، بر اين اساس اولا از كجا معلوم كه قتله كربلا توبه كرده باشند؟ و بر فرض هم که توبه کرده باشند توبه از اشتباهشان باشد بلکه شاید از ترس قصاص و اعدام باشد، مطابق با آیات الهی (نساء، ۹۳) «و هر كس مؤمنى را به عمد بكشد مجازات او (آتش) جهنم است، كه در آن جاويد (معذّب) خواهد بود و خدا بر او خشم و لعن كند و عذابى بسيار شديد بر او مهيا سازد».

.

منابع

  1. انعام/ ۱۰۸.
  2. کليني، محمد بن يعقوب کافي، دارالکتب الاسلاميه، چاپ چهارم، ۱۳۶۵ش، ج۲، ص۳۵۹.
  3. همان، ج۲، ص۳۲۴.
  4. حر عاملي، وسائل الشيعه، قم. آل البيت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق، ج۱۲، ص۳۰۱.
  5. توبه/ ۶۸.
  6. احزاب/ ۵۷ .
  7. صحيح بخاري : ۶/۴۹۱ , ۸/۱۱۰ فتح الباري : ۷/
  8. إبن أبي شيبه الكوفي، ابوبكر عبد الله بن محمد (متوفاى۲۳۵ هـ)، الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، ج۶ ص۳۷۱، ح۳۲۱۰۸، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ناشر: مكتبه الرشد - الرياض، الطبعه: الأولى، ۱۴۰۹هـ. البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى۲۵۶هـ)، التاريخ الكبير، ج۶ ص۳۰۶، ح۲۴۸۲، تحقيق: السيد هاشم الندوي، ناشر: دار الفكر.
  9. علامه مجلسي محمد باقر، بحار الانوار، ۵۰/۳۱۶، پيشين.
  10. هود / ۱۸.
  11. نساء/۹۳.