قیام عاشورا برای خدا یا به خواست مردم

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۱۲ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۵۳ توسط Rezvani (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} سؤال: حركت عاشورا و قيام امام حسين عليه السّلام آيا يک حركت دمو...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)




سؤال: حركت عاشورا و قيام امام حسين عليه السّلام آيا يک حركت دموكراتيک بود؟ چون اهل كوفه به وي نامه داده بودند و حسين عليه السّلام براي اجراي دموكراسي به طرف كوفه حركت كردند آيا چنين بود چرا؟!

همان طور كه مي دانيد معاويه پيش از مرگش برخلاف معاهده صلحي كه با امام حسن مجتبي(ع) بسته بود يزيد را به عنوان وليعهد خويش برگزيد يزيد نيز پس از مرگ پدر درصدد برآمد براي تحكيم حكومت نامشروعش از امام حسين عليه السّلام بيعت بگيرد كه عدم موافقت امام با اين مسئله به قيام و در نهايت شهادت ايشان انجاميد. اما به منظور تحليل كاملي از قيام امام ضروري است دو موضوع «فلسفه قيام» و نيز«خواست مردم» در انجام اين حركت را با دقت بيشتري مورد بررسي قرار دهيم:

ـ فلسفه قيام امام حسين عليه السّلام ؛

در بررسي قيام امام حسين عليه السّلام اين حقيقت بر ما مسلم خواهد شد كه انگيزه اصلي قيام عاشورا در واقع مبارزه با يك جريان انحرافي بود كه در درون جامعه مسلمانان پديد آمده بود جرياني كه اساس دين را هدف قرار داده و كم كم مي رفت جامعه مسلمين را از حاكميت احكام الهي و شريعت آسماني تهي سازد.

ممكن است كسي بپرسد چرا اين قيام در زمان حكومت معاويه انجام نشد؟ يكي از دلايل اين مسئله را بايد در تفاوت حكومت يزيد با معاويه جستجو كرد، تا زماني كه معاويه در رأس حكومت قرار گرفته بود سعي مي كرد از رويارويي مستقيم با شريعت الهي و احكام ديني اسلام بپرهيزد اما برخلاف وي پسرش يزيد از تجاهر به فسق و مخالفت علني با احكام اسلام ابايي نداشت وي منصب خلافت مسلمين را عملاً به ابزاري براي نابودي اساس دين بكار گرفته بود و لذا وقتي مامور يزيد بن معاويه از امام حسين(ع) خواست با يزيد بيعت كند فرمود: چگونه با فردي فاسق و شارب الخمر كه آشكارا تظاهر به فسق مي كند بيعت كنم؟[۱]

فلسفه قيام امام امر به معروف و نهي از منكر بود هنگامي كه از مدينه خارج مي شد خطاب به برادر خود محمد بن حنفيه فرمود: اينك من از مدينه خارج مي شوم ولي نه براي رياست و حكومت و رسيدن به جاه و مقام بلكه براي اجراي امر به معروف و نهي از منكر و اصلاح امت جدم رسول خدا(ص) [۲]

اساس حركت امام قيام در راه احقاق حق و مبارزه با باطل بود كه ايشان فرمودند: آيا نمي بينيد كه به حق رفتار نمي شود و از باطل جلوگيري نمي گردد. پس جا دارد يك مؤمن در چنين شرايطي تن به شهادت دهد. ايشان همچنين در نامه اي كه به بزرگان بصره نوشتند انگيزه قيام خود را دعوت مردم به كتاب خدا و سنت رسول او در زماني كه سنت پيامبر از بين رفته و بدعت ها فزوني يافته ذكر نمودند.[۳]

بنابراين انگيزه و هدف امام حسين(ع) از قيام خونين كربلا چيزي جز عمل به وظيفه شرعي و انجام تكاليف الهي نبود.

ـ نقش خواست مردم در قيام امام عليه السّلام ؛

يكي از نكات قابل توجه در قيام امام و به طور كلي موضوع جايگاه حاكميت سياسي معصومين يا نايبان ايشان، مسئله توجه به نقش رضايت و خواست مردم در آن است و آن اين كه به طور حتم شكل گيري حاكميت سياسي حاكم اسلامي و اعمال اين حاكميت پس از پذيرش، اعلام رضايت و اقبال مردمي به آن تحقق يافتني است؛ چنانكه اساس حكومت رسول خدا صلّي الله عليه و آله در مدينه، حاكميت سياسي اميرمؤمنان علي عليه السّلام در كوفه و پس از ايشان دوران بسيار كوتاه حكومت امام حسن مجتبي عليه السّلام در پي اعلام حمايت و بيعت گروه هاي كثيري از مسلمانان با آنان تحقق يافت و استمرار آن نيز با حمايت عملي مسلمانان از آنان امكان مي يافت، امّا اين مسئله هرگز به مفهوم مشروعيت بخش دانستن خواست مردم براي حكومت ديني و حاكم اسلامي نيست، حاكميت سياسي در زمان حضور معصوم انحصاراً متعلق به آنان و در زمان غيبت نيز از آنِ نايبان جامع الشرايط معصومين است و مردم مجاز نيستند به حاكميت و ولايت سياسي غير آنان رضايت دهند.[۴] حال چنانچه مردم خلاف اين عمل نمودند گر چه مرتكب گناه شده اند امّا در عين حال هيچ حاكم اسلامي حاكميت سياسي خود را بر آنان تحميل نخواهد كرد و اساساً زمينه چنين حاكميتي نيز تحقق خارجي نخواهد يافت، اين دقيقاً همان نكته اي است كه حكومت مردم سالاري ديني را از دموكراسي به مفهوم غربي آن متمايز مي سازد؛ زيرا در دموكراسي ملاك حقانيت و تمايز ميان حق و باطل فقط نظر و خواست عمومي است و حكومت موظف است هر آنچه مردم مي خواهند عمل كند؛ چرا كه در اين نوع حکومت ماوراي خواست عموم هيچ حقي قابل اثبات نيست.

از مطالب فوق مي توان چنين نتيجه گرفت كه قيام امام حسين عليه السّلام داراي منشاء الهي و ديني است و البته اين به معناي ناديده انگاشتن جنبه مردمي آن نيست. هدف امام و حركت ايشان در قيام تاريخي عاشورا در راستاي عمل به فريضه امر به معروف و نهي از منكر بود، يزيد با اقدامات خود و مجبور ساختن امام براي بيعت با وي روندي را آغاز كرد كه به نابودي اساس دين مي انجاميد، در كنار اين مسئله مسلمانان كوفه نيز از اقدامات يزيد به ستوه آمده بودند با نامه هاي متعدد از امام خواستند به جانب آنان رود و حكومت ظالمانه يزيد را سرنگون سازد. اين دعوت حجّت را بر امام تمام و تكليف الهي ايشان را در برابر حكومت و براندازي حاكميت باطل منجّز ساخت. از اين رو امام حسين عليه السّلام قيام تاريخي خود را آغاز كرد؛ چنانكه پيامبر اكرم(ص) و امام علي عليه السّلام و امام حسن مجتبي عليه السّلام نيز پس از اقبال عمومي و اعلام رضايت مردمي به تأسيس حكومت اقدام نمودند لكن اين امر به مفهوم اعتماد به حقانيت محض و مشروعيت بخش بودن رأي مردم ـ آن گونه كه در دموكراسي تعريف مي شود ـ نيست.

منابع

  1. باقر شريف قرشي، حيات الامام الحسين(ع) ، ج۲، نجف: مطبعه الاداب، ۱۳۹۰ ق، ص۲۵۵.
  2. سيد هاشم رسولي محلاتي، زندگي امام حسين(ع) ، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ۱۳۷۸ ش، ص۱۵۲.
  3. ابو جعفر محمد بن جرير طبري، تاريخ طبري، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره: دارالمعارف، ۱۹۷۹ م، ج۴، ص۲۶۶.
  4. به عنوان مثال آيات متعددي از قرآن كريم ضمن تاكيد بر ولايت سياسي رسول خدا(ص) از مؤمنان مي خواهد كه اوامر ايشان را اطاعت كنند و در برابر حكم خدا و رسول اختيار و حق مخالفتي براي خود قايل نباشند. رك: نساء، ۶۴، احزاب، ۳۴.