صمد

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۱۴ توسط Mafkalam (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{سوال}} سؤال: لطفا معني گسترده صفت خداوندي صمد و احد را توضيح دهيد. {{پایان سوال}} پاسخ : با سلام و احترام خدمت شما پرسشگر گرامي. از اينکه با مرکز مطالعات و پاسخگويي به شبهات حوزه علميه قم مکاتبه نموده ايد صميمانه تشکر مي کنيم. پاسخ اج...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

سؤال: لطفا معني گسترده صفت خداوندي صمد و احد را توضيح دهيد.


پاسخ :

با سلام و احترام خدمت شما پرسشگر گرامي. از اينکه با مرکز مطالعات و پاسخگويي به شبهات حوزه علميه قم مکاتبه نموده ايد صميمانه تشکر مي کنيم.

پاسخ اجمالی:

صفت صمد در لغت و روایات و تفاسیر دارای معانی مختلفی است که در واقع برگشت همه آنها به یک حقیقت است و آن بزرگ و آقایی است که بی نیاز از هر چیز می باشد، و همه نیازمند به او هستند. و صفت احد نیز به معنای بسیط بودن خداوند و عدم ترکیب در او است.

پاسخ تفصیلی:

براى واژه "صمد" در لغت و روایات و تفاسیر معانى زیادى ذکر شده است که عبارت است از:

الف. راغب در مفردات مى‏گوید: صمد به معناى آقا و بزرگى است که براى انجام کارها به سوى او مى‏روند، و بعضى گفته‏اند: "صمد" به معناى چیزى است که تو خالى نیست، بلکه پر است.[۱]

ب. امام حسین(ع) در حدیثى براى صمد پنج معنا بیان فرموده است:

۱. "صمد"، کسى است که در منتهاى سیادت و آقایى است.

۲. صمد، ذاتى است دائم، ازلى و جاودانى.

۳. صمد، وجودى است که جوف ندارد. به معناى هر چیز تو پرى است که درونش خالى نباشد.

۴. صمد، کسى است که نمى‏ خورد و نمى ‏آشامد.

۵. صمد، کسى است که نمى‏خوابد.[۲]

ج. در روایت دیگرى آمده است، صمد کسى است که قائم به نفس و بى نیاز از غیر است.[۳]

د. از امام على بن الحسین(ع) نقل شده است: صمد کسى است که شریک ندارد، و حفظ چیزى براى او مشکل نیست، و چیزى از او مخفى نمى‏ماند.[۴]

و. امام حسين عليه السّلام در پاسخ به نامه مردم بصره كه از معناى «صمد» پرسيده بودند، براى آنان نوشت: به نام خداوند رحمان و رحيم. اما بعد! بدون علم و دانش در قرآن فرو نرويد، و در آن مجادله نكنيد، و ندانسته درباره آن سخن نگوئيد كه من از جدم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلم شنيدم مى‏فرمود: هر كس درباره قرآن ندانسته سخن گويد جايگاه خود را در آتش برگزيند، و خداى سبحان و متعال، صمد را در قرآن تفسير كرده و فرموده: خدا يگانه است، خدا صمد است، سپس آن را شرح داده كه نه زاده و نه زاده شده، كفو و همتا و همانندى ندارد. نه چيزى مانند فرزند و امثال آن، از اشياء ثقيل و سنگين،- كه از مخلوقات بيرون مى‏آيد- از او بيرون آمده، و نه چيزى از اشياء لطيف و غير سنگين مثل نفس و جان. از چرت و پينه‏گى، خواب و وهم، غم و اندوه، خنده و گريه، بيم و اميد، تمايل و بيزارى، گرسنگى و سيرى، منزّه و مبرّاست. او برتر از آن است كه اشياء لطيف و خشن از او بيرون آيد، نه زاده شده و نه از چيزى به وجود آمده، يا از آن خارج شده- آنگونه كه اشياء جرم دار از عناصر خود بيرون مى‏آيند، يا جنبندگان و نباتات از زمين مى‏رويند و زاده مى‏شوند، يا آب از چشمه‏ساران و ميوه از درختان ظهور مى‏يابند- همانگونه كه از سنخ اشياء لطيفه هم نيست، اشيائى كه به مراكز خود وابسته‏اند، مانند: ديدن كه از چشم است و شنيدن كه از گوش، و بوئيدن كه از بينى و چشيدن از دهان و سخن گفتن از زبان و معرفت و شناخت از قلب و آتش از سنگ. نه، هيچ‏يك از اينها را همانند نيست، بلكه اوست خداى يگانه بى‏همتاى صمد، كه نه از چيزى است، و نه در چيزى، و نه بر چيزى، پديدآورنده و مخترع اشياء است، و خالق و ايجادكننده آنها به دست قدرت خود، هر چه را با مشيت و خواست خود براى نابودى آفريده در هم نوردد. و هر چه را به علم خود براى بقاء و بودن آفريده باقى نگه مى‏دارد. اين است آن خداى يگانه صمد كه نه زاده و نه زاده شده، همتا و همانند و همطراز ندارد.

مرحوم كلينى قدس سره ميفرمايد معناى صحيح صمد همين است نه آنچه مشبهه معتقد هستند كه معناى صمد توپر است كه جوف ندارد و در او شائبه نقص نباشد زيرا معناى توپرى صفت جسم سخت است مانند سنگ و آهن و ساحت كبريائى منزه از صفت جسم است. [۵]

به هر حال راجع بمعناى كلمه صمد كه صفت كبريائى است و در سوره اخلاص آمده است دو دسته روايات وارد شده يكى رواياتى كه صمد را بمعناى مورد توجه و نياز تفسير نموده يعنى حق تعالى غنى بالذات و بى‏نياز است و همه موجودات باو نيازمند هستند و در حوائج خود باو متوجه خواهند بود.

دسته دوم رواياتى كه صمد را بمعناى توپر و محكم تفسير نموده در مقابل مخلوق كه اجوف و ميان تهى و وجود آن عاريتى است و در صورتى كه معناى صمد توخالى و اجوف نباشد يعنى مخلوق نباشد از نظر اينكه در او شائبه نقص و امكان و تزلزل نخواهد بود اين معنا صحيح است بالاخره مفاد صمد بر اين تقدير همان وجوب وجود و بساطت وجود است كه در آن شائبه نقص و امكان نباشد.[۶]

ز. علامه طباطبائی می گوید: معناى این که خدا صمد است، این است که هر چیزى در ذات و آثار و صفات محتاج او است و او منتهاى مقاصد است‏. اصل در معناى کلمه "صمد" قصد کردن و یا قصد کردن با اعتماد است. وقتى گفته مى‏شود: "صمده، یصمده، صمدا" از باب "نصر، ینصر" معنایش این است که فلانى قصد فلان کس یا فلان چیز را کرد، در حالى که بر او اعتماد کرده بود. بعضى از مفسران این کلمه را- که صفت است- به معانى متعددى تفسیر کرده‏اند که برگشت بیشتر آنها به این معنا است: "سید و بزرگى که از هر سو به جانبش قصد مى‏کنند تا حوایجشان را برآورد". و چون در آیه مورد بحث مطلق آمده همین معنا را مى‏دهد، پس خداى تعالى سید و بزرگى است که تمامى موجودات عالم در تمامى حوایجشان او را قصد مى‏کنند.[۷]

لازم به ذکر است؛ با توجه به معناهایی که در روایات برای "صمد" بیان شد، در واقع همه آنها به یک حقیقت بازگشت می کند، و آن بزرگ و آقایی است که بی نیاز از هر چیز می باشد، و همه نیازمند به او هستند.

احد:

احد به معنای نفی ترکیب از خداوند می آید. ذات خداوند مجرد و بسيط بوده و دور از هر نوع اجزاء، جسميت و تركيب و اجزاي خارجي و عقلي است. يعني خداوند، نه داراي مادّه و صورت ، و نه داراي جنس و فصل است. او موجودي است كه ذات او عين وجودش است و از اجزاي عقلي پيراسته است.

بسيط بودن خداوند يكي از صفات سلبي خداوند اين است كه ذات او پيراسته از هر نوع تركيب و اجزاي خارجي و ذهني است. دلائل مختلفي را فلاسفه و متكلّمين براي نفي تركيب از ذات باري تعالي آورده اند. به جهت اختصار به يكي از آن استدلال مي كنيم.

«خداوند واجب الوجود است و واجب الوجود اقتضا دارد كه تركيب در وجود او راه نداشته باشد. زيرا هر چيزي كه مركب است، نياز به اجزا دارد و هر جزء از اجزاء مركب، غير از خود آن است، و هر نيازمند به غير، ممكن است و اگر خداوند تعالي مركب باشد، ممكن خواهد شد و اين خلاف فرض ما است. زيرا ذات خداوند واجب است نه ممكن، وقتي واجب شد تركيب در او راه ندارد.[۸]

جهت مطالعه بیشتر مراجعه شود به:

۱. حسن زاده آملی، حسن، دروس معرفت نفس، متن، ص: ۴۵۱؛

۲.حسن زاده آملي، حسن، قرآن، عرفان و برهان از هم جدايي ندارد؛ فصل ۸؛

۳.صدرالمتالهین شیرازی، محمد ابراهیم ، اسفار ج۳ ص۶۰ ؛

منابع

  1. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ج۱، ص۴۹۲، واژه "صمد"؛
  2. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۳، ص۲۲۳، مؤسسه الوفاء، بیروت، ۱۴۰۹ق.
  3. همان.
  4. همان.
  5. حسینی همدانى‏، محمد، درخشان پرتوى از اصول كافى، قم، چاپخانه علمیه قم، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج‏۳، ص: ۱۸۲.
  6. همان، ج‏۳، ص: ۱۸۳
  7. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏۲۰، ص۳۸۸- ۳۸۹، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ ق.
  8. طوسي، نصير الدين، شرح تجريد، جامعه مدرسين، ص۲۹۲.