حیات الهی از منظر قرآن و حدیث: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
صفات خداوند بر دو دسته است:
صفات الهی از چند جهت تقسیم‌بندی شده که یکی از آنها، تقسیم صفات الهی به [[صفات ثبوتی و سلبی|صفات ثبوتیه و سلبیه]] است.
 
۱. صفات سلبی؛ ۲. صفات ثبوتی.


صفات ثبوتی هم خود بر دو قسمند: ۱. صفات ذات؛ ۲. صفات افعال.
صفات ثبوتی هم خود بر دو قسمند: ۱. صفات ذات؛ ۲. صفات افعال.


یکی از صفات خداوند صفت حی و حیات است که جزء صفات ثبوتی ذاتی خداوند است. یعنی خداوند حی است و حیات خداوند هم عین ذات اوست، در قرآن آیات زیادی دلالت بر حیات الهی دارند از جمله:
یکی از صفات ثبوتی و ذاتی خداوند صفت [[حی]] و حیات است. خداوند حی است و حیات خداوند هم عین ذات اوست، در [[قرآن]] آیات زیادی دلالت بر حیات الهی دارند: {{قرآن|اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ|ترجمه=خداست که معبودی جز او نیست، زنده و برپادارنده است.|سوره=بقره|آیه=۲۵۵}} {{قرآن|وَتَوَکَّلْ عَلَی الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ|ترجمه=و به آن زنده که نمی‌میرد توکل کن.|سوره=فرقان|آیه=۵۸}}
 
{{قرآن|اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ}} خداست که معبودی جز او نیست، زنده و برپادارنده است.<ref>بقره/ ۲۵۵.</ref> {{قرآن|وَتَوَکَّلْ عَلَی الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ}}<ref>فرقان/ ۵۸.</ref> و به آن زنده که نمی‌میرد توکل کن. {{قرآن|وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ}}<ref>طه/ ۱۱۱.</ref> و چهره‌ها برای آن زنده پاینده خضوع می‌کنند.
 
مراد از زنده بودن خدا چیست؟ بعضی به خاطر کوتاهی فکرشان، چنین می‌پندارند که موجود زنده به چیزی گفته می‌شود که دارای نمو، تغذیه، تولید مثل، جذب و وفع، حس و حرکت باشد و این تفسیر از حیات در مورد خداوند کاملاً نادرست است، بلکه حیات به معنای وسیع و واقعی عبارت است از علم و قدرت، بنابراین وجودی که دارای علم و قدرت بی‌پایان است، دارای حیات کامل است. پس حیات خداوند همان علم و قدرت او است. امّا نمو و تغذیه و.. از آثار موجود زنده ناقص است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ نهم، ۱۳۷۰، ج۲، ص۱۹۲.</ref> لذا حیات خداوند، ذاتی، ازلی، ابدی، تغییرناپذیر و خالی از هرگونه نقص و محدودیت است، و بیانگر احاطه علمی او به هر چیز و توانایی بر هر کار است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، قم، انتشارات مطبوعاتی هدف، چاپ سوم، ۱۳۷۳، ج۴، ص۲۰۲.</ref>


در روایات معصومین (علیهم السلام) درباره صفت «الحی» توضیحات زیبا و استواری داده شده است. در همین راستا به یاد کرد از یک نمونه می‌پردازیم:
بعضی چنین می‌پندارند که موجود زنده به چیزی گفته می‌شود که دارای نمو، تغذیه، تولید مثل، جذب و دفع، حس و حرکت باشد و این تفسیر از حیات در مورد خداوند کاملا نادرست است؛ بلکه حیات به معنای وسیع و واقعی عبارت است از علم و قدرت؛ بنابراین وجودی که دارای علم و قدرت بی‌پایان است، دارای حیات کامل است. پس حیات خداوند همان علم و قدرت او است. اما نمو و تغذیه و... از آثار موجود زنده ناقص است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ نهم، ۱۳۷۰، ج۲، ص۱۹۲.</ref> حیات خداوند، ذاتی، ازلی، ابدی، تغییرناپذیر و خالی از هرگونه نقص و محدودیت است و بیانگر احاطه علمی او به هر چیز و توانایی بر هر کار است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، قم، انتشارات مطبوعاتی هدف، چاپ سوم، ۱۳۷۳، ج۴، ص۲۰۲.</ref>


امام باقر (علیه السلام) در حدیثی می‌فرماید: «کان حیا بلا حیاه حادثه»<ref>الشیخ کلینی، الکافی، اسلامیه، ج۱، ص۸۹، ح۳.</ref> یعنی خداوند همواره زنده بود بدون آنکه حیات بر او عارض شود. در شرح این حدیث گفته شده است: حیات کبریایی او عین ذات و عین صفات کمال اوست و هرگز محکوم به حیات عاریتی و عارضی نخواهد بود. همچنانکه بشر حیات او مانند وجود وهستی او، عاریتی می‌باشد و پیوسته در معرض حوادث قرار می‌گیرد.<ref>سید محمد حسین همدانی، درخشان پرتوی از اصول کافی، علمیه قم، ج۲، ص۱۰۴.</ref>
در روایات معصومان(ع) درباره صفت «حی» توضیحات زیادی آمده است. [[امام باقر(ع)]] می‌فرماید: {{متن عربی|كَانَ حَيّاً بِلاَ حَيَاةٍ حَادِثَةٍ|ترجمه= خداوند همواره زنده بود بدون آنکه حیات بر او عارض شود.}}<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الكتب الإسلامية، چاپ پنجم، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۸۹، باب الكون والمكان، حدیث۳.</ref> در شرح این حدیث گفته شده است: حیات کبریایی او عین ذات و عین صفات کمال اوست و هرگز محکوم به حیات عاریتی و عارضی نخواهد بود. همچنان‌که حیات بشر مانند وجود و هستی او، عاریتی می‌باشد و پیوسته در معرض حوادث قرار می‌گیرد.<ref>همدانی، ، محمد حسین، درخشان پرتوی از اصول کافی، قم، ج۲، ص۱۰۴.</ref>
{{پایان پاسخ}}


== منابع ==
== منابع ==
خط ۲۵: خط ۱۸:
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن
  | شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن
|شاخه فرعی۱ = خداشناسی در قرآن
| شاخه فرعی۱ = خداشناسی در قرآن
|شاخه فرعی۲ = اسماء و صفات الهی
| شاخه فرعی۲ = اسماء و صفات الهی
|شاخه فرعی۳ =
| شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =
  | شناسه = -
  | تیترها =
  | تیترها = -
  | ویرایش =
  | ویرایش = شد
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی = شد
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =شد
  | تغییر مسیر =
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
| بازبینی نویسنده =
  | بازبینی =
  | بازبینی =
  | تکمیل =
  | تکمیل =
  | اولویت =
  | اولویت = ج
  | کیفیت =
  | کیفیت = ج
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}
[[رده:اسماء و صفات الهی]]
[[رده:صفات ثبوتیه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۴۶

سؤال

به صورت مختصر حیات الهی (صفت حی) از منظر قرآن و حدیث را تبیین فرمایید؟

صفات الهی از چند جهت تقسیم‌بندی شده که یکی از آنها، تقسیم صفات الهی به صفات ثبوتیه و سلبیه است.

صفات ثبوتی هم خود بر دو قسمند: ۱. صفات ذات؛ ۲. صفات افعال.

یکی از صفات ثبوتی و ذاتی خداوند صفت حی و حیات است. خداوند حی است و حیات خداوند هم عین ذات اوست، در قرآن آیات زیادی دلالت بر حیات الهی دارند: ﴿اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ؛ خداست که معبودی جز او نیست، زنده و برپادارنده است.(بقره:۲۵۵) ﴿وَتَوَکَّلْ عَلَی الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ؛ و به آن زنده که نمی‌میرد توکل کن.(فرقان:۵۸)

بعضی چنین می‌پندارند که موجود زنده به چیزی گفته می‌شود که دارای نمو، تغذیه، تولید مثل، جذب و دفع، حس و حرکت باشد و این تفسیر از حیات در مورد خداوند کاملا نادرست است؛ بلکه حیات به معنای وسیع و واقعی عبارت است از علم و قدرت؛ بنابراین وجودی که دارای علم و قدرت بی‌پایان است، دارای حیات کامل است. پس حیات خداوند همان علم و قدرت او است. اما نمو و تغذیه و... از آثار موجود زنده ناقص است.[۱] حیات خداوند، ذاتی، ازلی، ابدی، تغییرناپذیر و خالی از هرگونه نقص و محدودیت است و بیانگر احاطه علمی او به هر چیز و توانایی بر هر کار است.[۲]

در روایات معصومان(ع) درباره صفت «حی» توضیحات زیادی آمده است. امام باقر(ع) می‌فرماید: «كَانَ حَيّاً بِلاَ حَيَاةٍ حَادِثَةٍ؛ خداوند همواره زنده بود بدون آنکه حیات بر او عارض شود.»[۳] در شرح این حدیث گفته شده است: حیات کبریایی او عین ذات و عین صفات کمال اوست و هرگز محکوم به حیات عاریتی و عارضی نخواهد بود. همچنان‌که حیات بشر مانند وجود و هستی او، عاریتی می‌باشد و پیوسته در معرض حوادث قرار می‌گیرد.[۴]

منابع

  1. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ نهم، ۱۳۷۰، ج۲، ص۱۹۲.
  2. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، قم، انتشارات مطبوعاتی هدف، چاپ سوم، ۱۳۷۳، ج۴، ص۲۰۲.
  3. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الكتب الإسلامية، چاپ پنجم، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۸۹، باب الكون والمكان، حدیث۳.
  4. همدانی، ، محمد حسین، درخشان پرتوی از اصول کافی، قم، ج۲، ص۱۰۴.