حدیث غبطه آدم(ع) به جایگاه پیامبر(ص) و اهل‌بیت(ع): تفاوت میان نسخه‌ها

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
جز (جایگزینی متن - '|شاخه فرعی' به '| شاخه فرعی')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:
سند روایت صحیح می‌باشد و در متن آن منظور از واژهٔ حسد، غبطه می‌باشد و چون ترک آن برای حضرت آدم بهتر بوده است لذا تعبیر به ترک اولی می‌شود که با مقام عصمت منافاتی ندارد.
سند روایت صحیح می‌باشد و در متن آن منظور از واژهٔ حسد، غبطه می‌باشد و چون ترک آن برای حضرت آدم بهتر بوده است لذا تعبیر به ترک اولی می‌شود که با مقام عصمت منافاتی ندارد.


==روایت اول==
==حدیث ذکر شده در عیون اخبار الرضا==
=== سند ===
<br />
===سند===
این روایت که در کتاب عیون اخبار الرضا «ع» و معانی الاخبار و کتب دیگری آمده است، تنها دارای یک سند است و آن عبارت است از: «حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّیْسَابُورِیُّ الْعَطَّارُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَه عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا «ع» ….
این روایت که در کتاب عیون اخبار الرضا «ع» و معانی الاخبار و کتب دیگری آمده است، تنها دارای یک سند است و آن عبارت است از: «حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّیْسَابُورِیُّ الْعَطَّارُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَه عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا «ع» ….
در مورد راوی اول آن، آنچه که از معجم رجال الحدیث آیت الله خویی<ref>خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، بی جا، بی نا، بی تا، ج۱۱، ص۳۶ و ۳۸.</ref> و نرم‌افزار درایه الحدیث استفاده می‌شود ثقه بودن یا حداقل مورد اطمینان بودن این است به دلیل آنکه از مشایخ شیخ صدوق است و شیخ در مورد او از عبارت رضی الله عنه استفاده کرده است. البته نظر نهایی آیت الله خویی این است که از کلام شیخ صدوق توثیق یا حتی مدح هم استفاده نمی‌شود و شیخ تنها بر اساس اصاله العداله با این شخص برخورد کرده است.<ref>خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، بی جا، بی نا، بی تا، ج۱۱، ص۳۸.</ref>
در مورد راوی اول آن، آنچه که از معجم رجال الحدیث آیت الله خویی<ref>خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، بی جا، بی نا، بی تا، ج۱۱، ص۳۶ و ۳۸.</ref> و نرم‌افزار درایه الحدیث استفاده می‌شود ثقه بودن یا حداقل مورد اطمینان بودن این است به دلیل آنکه از مشایخ شیخ صدوق است و شیخ در مورد او از عبارت رضی الله عنه استفاده کرده است. البته نظر نهایی آیت الله خویی این است که از کلام شیخ صدوق توثیق یا حتی مدح هم استفاده نمی‌شود و شیخ تنها بر اساس اصاله العداله با این شخص برخورد کرده است.<ref>خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، بی جا، بی نا، بی تا، ج۱۱، ص۳۸.</ref>
خط ۱۸: خط ۱۹:
پس نتیجهٔ نهایی در مورد سند این روایت این می‌شود که طبق برخی از مبانی سند آن صحیح و طبق برخی از مبانی ضعیف می‌باشد، هر چند به نظر می‌رسد قول به صحت به ثواب نزدیکتر باشد.
پس نتیجهٔ نهایی در مورد سند این روایت این می‌شود که طبق برخی از مبانی سند آن صحیح و طبق برخی از مبانی ضعیف می‌باشد، هر چند به نظر می‌رسد قول به صحت به ثواب نزدیکتر باشد.


=== مراد از حسادت ===
===مراد از حسادت===
اما در مورد حسادتی که در متن روایت بدان اشاره شده است مرحوم مجلسی در بحارالانوار می‌فرماید: «شاید مراد از نگاه حسد، تمنی و درخواست کردن حالات اهل بیت «ع» و رسیدن به مقام و منزلت آنها بوده است و این درخواست از طرف آدم و حوا به عنوان ترک اولی حساب شده است به دلیل آنکه باید راضی و تسلیم امر خداوند می‌شدند»<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دارإحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق، ج۲۶، ص۲۷۳.</ref> و در جایی دیگر می‌فرماید: «مراد از حسد غبطه است که سزاوار مقام آن حضرت نبوده به دلیل ادامهٔ روایت که می‌فرماید مقام آنها را درخواست نمود.»<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دارإحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق، ج۱۱، ص۱۶۵.</ref> و البته غبطه هم به عنوان ترک اولی محسوب می‌شود چرا که ترک کردن آن بهتر بوده است، نه اینکه مخالفتی با عصمت داشته باشد.
اما در مورد حسادتی که در متن روایت بدان اشاره شده است مرحوم مجلسی در بحارالانوار می‌فرماید: «شاید مراد از نگاه حسد، تمنی و درخواست کردن حالات اهل بیت «ع» و رسیدن به مقام و منزلت آنها بوده است و این درخواست از طرف آدم و حوا به عنوان ترک اولی حساب شده است به دلیل آنکه باید راضی و تسلیم امر خداوند می‌شدند»<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دارإحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق، ج۲۶، ص۲۷۳.</ref> و در جایی دیگر می‌فرماید: «مراد از حسد غبطه است که سزاوار مقام آن حضرت نبوده به دلیل ادامهٔ روایت که می‌فرماید مقام آنها را درخواست نمود.»<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دارإحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق، ج۱۱، ص۱۶۵.</ref> و البته غبطه هم به عنوان ترک اولی محسوب می‌شود چرا که ترک کردن آن بهتر بوده است، نه اینکه مخالفتی با عصمت داشته باشد.
پس به نظر می‌رسد هم سند این روایت صحیح است و هم متن آن.
پس به نظر می‌رسد هم سند این روایت صحیح است و هم متن آن.
خط ۳۲: خط ۳۳:
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}


== منابع ==
==منابع==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}



نسخهٔ ‏۱ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۰۲

سؤال

آیا این روایت صحیح است یا خیر؟ اگر صحیح است تاویل می‌شود یا طرد؟ آیا منافی عصمت آدم(ع) نیست؟ فی قوله تعالی: «فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ»[البقره:۳۷] عن الصادق «ع» قال: «إن آدم (علیه السلام) نظر إلی أرواح الأئمه و منزلتهم فی الجنه فحسدهم و تمنی منزلتهم»


سند روایت صحیح می‌باشد و در متن آن منظور از واژهٔ حسد، غبطه می‌باشد و چون ترک آن برای حضرت آدم بهتر بوده است لذا تعبیر به ترک اولی می‌شود که با مقام عصمت منافاتی ندارد.

حدیث ذکر شده در عیون اخبار الرضا


سند

این روایت که در کتاب عیون اخبار الرضا «ع» و معانی الاخبار و کتب دیگری آمده است، تنها دارای یک سند است و آن عبارت است از: «حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّیْسَابُورِیُّ الْعَطَّارُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَه عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا «ع» …. در مورد راوی اول آن، آنچه که از معجم رجال الحدیث آیت الله خویی[۱] و نرم‌افزار درایه الحدیث استفاده می‌شود ثقه بودن یا حداقل مورد اطمینان بودن این است به دلیل آنکه از مشایخ شیخ صدوق است و شیخ در مورد او از عبارت رضی الله عنه استفاده کرده است. البته نظر نهایی آیت الله خویی این است که از کلام شیخ صدوق توثیق یا حتی مدح هم استفاده نمی‌شود و شیخ تنها بر اساس اصاله العداله با این شخص برخورد کرده است.[۲] راوی دوم که عبارت از علی بن محمد بن قتیبه می‌باشد در مورد وثاقت ایشان هم اختلاف وجود دارد برخی او را به دلایلی موثق می‌دانند[۳] و برخی دیگر غیرقابل اعتماد.[۴] اما در مورد راوی سوم یعنی حمدان بن سلیمان بحثی وجود ندارد چرا که در مورد او آمده است «ثقه من وجوه اصحابنا».[۵] و راوی آخر هم عبدالسلام بن صالح هم مورد توثیق قرار گرفته است.[۶] پس نتیجهٔ نهایی در مورد سند این روایت این می‌شود که طبق برخی از مبانی سند آن صحیح و طبق برخی از مبانی ضعیف می‌باشد، هر چند به نظر می‌رسد قول به صحت به ثواب نزدیکتر باشد.

مراد از حسادت

اما در مورد حسادتی که در متن روایت بدان اشاره شده است مرحوم مجلسی در بحارالانوار می‌فرماید: «شاید مراد از نگاه حسد، تمنی و درخواست کردن حالات اهل بیت «ع» و رسیدن به مقام و منزلت آنها بوده است و این درخواست از طرف آدم و حوا به عنوان ترک اولی حساب شده است به دلیل آنکه باید راضی و تسلیم امر خداوند می‌شدند»[۷] و در جایی دیگر می‌فرماید: «مراد از حسد غبطه است که سزاوار مقام آن حضرت نبوده به دلیل ادامهٔ روایت که می‌فرماید مقام آنها را درخواست نمود.»[۸] و البته غبطه هم به عنوان ترک اولی محسوب می‌شود چرا که ترک کردن آن بهتر بوده است، نه اینکه مخالفتی با عصمت داشته باشد. پس به نظر می‌رسد هم سند این روایت صحیح است و هم متن آن.

روایت دوم

حدیث

۲ـ و في روايه: «لما أسكن الله تبارك و تعالى آدم الجنه مُثِّلَ له النبي و علي و فاطمه و الحسن و الحسين صلوات الله عليهم، فنظر إليهم بحسد، ثم عرضت عليه الولايه فأنكرها فرمته الجنه بأوراقها، فلما تاب إلى الله من حسده و أقر بالولايه و دعا بحق الخمسه: محمد، و علي، و فاطمه، و الحسن، و الحسين، صلوات الله عليهم، و ذلك قولـه: «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ» [البقره:۳۷]

سند

اولین منبعی که این روایت را ذکر کرده است تفسیر عیاشی می باشد و بقیه کتب هم از این کتاب نقل روایت کرده اند. اما در خود تفسیر عیاشی سند روایت مرسل است و تنها راوی قبل از امام صادق((ع)) ذکر شده که عبدالحمن بن کثیر می باشد که کتب رجالی او را ضعیف و وضاع الحدیث می نامند.[۹] پس سند روایت ضعیف می باشد.

محتوا

با ضعیف بودن سند نیازی به بررسی متن روایت وجود ندارد هرچند خود متن هم دارای اشکالاتی است مانند نسبت هایی که به حضرت آدم داده است مبنی بر اینکه ابتدا ولایت را قبول نکردند و ...


منابع

  1. خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، بی جا، بی نا، بی تا، ج۱۱، ص۳۶ و ۳۸.
  2. خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، بی جا، بی نا، بی تا، ج۱۱، ص۳۸.
  3. نجاشی، احمد، رجال النجاشی، قم، جامعهٔ مدرسین، ۱۳۶۵ ش، ص۲۵۹. طوسی، محمد، رجال، قم، جامعهٔ مدرسین، ۱۳۷۳ ش، ص۴۲۹.
  4. ، خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، بی جا، بی نا، بی تا، ج۱۲، ص۱۶۰.
  5. نجاشی، احمد، رجال النجاشی، قم، جامعهٔ مدرسین، ۱۳۶۵ ش، ص۱۳۸.
  6. نجاشی، احمد، رجال النجاشی، قم، جامعهٔ مدرسین، ۱۳۶۵ ش، ص۲۴۵؛ کشی، محمد، اختیار معرفه الرجال، مشهد، دانشگاه، ۱۴۰۹ ق، ص۶۱۶.
  7. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دارإحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق، ج۲۶، ص۲۷۳.
  8. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دارإحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق، ج۱۱، ص۱۶۵.
  9. رک: نجاشی، احمد، رجال النجاشی، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۶۵ ش، ص۲۳۴. ورک: خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، بی جا، بی نا، بی تا، ج۹، ص۳۴۴.