جزع و فزع در عزاداری برای امام حسین(ع)

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۲۰ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۱۵ توسط Rezvani (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}}سؤال: «فزع» در عزاداري امام حسين (عليه السلام) به چه معنی است؟ پاسخ...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

سؤال: «فزع» در عزاداري امام حسين (عليه السلام) به چه معنی است؟

پاسخ اجمالي:

معنای اصلی «فزع» ترسیدن است و چون از شدت ترس گاهی انسان بی‌تاب می‌شود، جزع هم گفته می‌شود؛ درباره‌ی عزاداری از«فزع» استفاده نشده؛‌ بلكه در روایات آمده که «جزع» امری ناپسند است، اما «جزع» در عزاداری امام حسین ((ع)) خوب و پسندیده است.

پاسخ تفصيلي:

«فزع» به معنی ترسیدن است، منتهی ترس از یک چیز وحشتناک و یا کاری خطرناک که همراه با اضطراب باشد و حالت انقباضی در انسان رخ دهد.

«فزع» چون با کلمه "الى" متعدى شود به معنى استغاثه است: «فَزِعَ‏ اليه» يعنى به او پناه برد و استغاثه كرد و چون با "لام" متعدّى شود معنى پناه دادن مي‌دهد. «فَزِعَ‏ له» یعنی به او پناه داد و به فريادش رسيد و «مَفْزَع» یعنی محل پناه. در دعاى هفتم صحيفه‌ی سجاديه آمده: «وَ أَنْتَ‏ الْمَفْزَعُ‏ فِي الْمُلِمَّاتِ»؛ «(خدایا) تو محل پناه در شدائد [هستی]».[۱]

درحقیقت معنای اصلی «فزع»، ترسیدن است و چون فرد ترسیده به دنبال سرپناه می‌گردد، معنای پناه دادن، پناه گرفتن و پناهگاه نیز می‌دهد.[۲]

برخي گفته‌اند: «فزع» از جنس «جزع» است. یعنی بی‌تابی و فریاد زدن و عبارت «جزع» به «فزع» ترجمه مي‌شود، چون گاهي از شدت ترس، حالت بی‌تابی به انسان ترسیده دست می‌دهد و گاهی فریاد هم می‌زند و بي‌طاقت مي‌شود.[۳]

بر همين اساس، در ترجمه‌ی رواياتي كه درآن كلمه‌ی «جزع» آمده،‌ مي‌نويسند: «جزع» و «فزع» حاصل ترسی است که گاهي انسان را بي‌تاب مي كند و به «جزع» مي‌رساند.

بنابراين، در متن عربي روايات لفظ «فزع» نيامده است؛ بلكه از كلمه‌ی «جزع» يعني بي‌تاب شدن و با فرياد بلند ناليدن، آمده است و با توجه به اين كه «فزع كردن» هم گاهي به«جزع» مي‌رسد، برخي در ترجمه‌ی این واژگان گفته‌اند: «فزع» و«جزع» در عزاداري امام حسين (عليه السلام) امري پسنديده و خوب است؛ امام صادق ((ع)) می‌فرماید: «كُلُ‏ الْجَزَعِ‏ وَ الْبُكَاءِ مَكْرُوهٌ سِوَى الْجَزَعِ وَ الْبُكَاءِ عَلَى الْحُسَيْنِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ»؛[۴] «بي‌تابي و گريه، امري پسنديده نيست؛ مگر اين كه بي‌تابي و گريه براي امام حسين (عليه السلام) باشد.

در زيارت عاشورا نيز آمده است وقتی امام باقر (عليه السلام) پاداش و آداب زيارت را بيان مي‌كند، مي‌فرمايد: «... وَ يَأْمُرُ مَنْ فِي دَارِهِ بِالْبُكَاءِ عَلَيْهِ وَ يُقِيمُ فِي دَارِهِ مُصِيبَتَهُ بِإِظْهَارِ الْجَزَعِ عَلَيْه ...‏»؛[۵] «... و اهل خانه را به گريه دعوت كند و در خانه خود با جزع كردن بر امام حسين مراسم سوگواري برپا كند ...».

در زیارت دیگر امام حسین (عليه السلام) نيز که از امام صادق ((ع)) نقل شده است، عرضه می‌داریم:

«... أَنَا بِكُمْ لَجَزِعٌ‏»؛[۶] «... من براي مصيبت شما از جزع كنندگانم».

بنابراين، «جزع» و «فزع» يعني بي‌تابي كردن و برای امام حسين (عليه السلام) بلند گریه كردن، امري خوب و خداپسندانه و داراي پاداش‌هاي بزرگ معنوي و درجات بهشتي است و در متن روايات لفظ «جزع» آمده است و چون گاهي اثر «فزع» بر انسان به بي‌تابي و بي‌طاقت شدن نمي‌رسد، گفته مي شود در عزاي امام «فزع» و «جزع» كردن خوب است. [۷]

منابع

  1. رک: حسيني زبيدي، محمد مرتضى، تاج العروس من جواهر القاموس، بيروت، دار الفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق، ج‏۱۱، ص۳۴۵؛. طريحي، فخر الدين، مجمع البحرين، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵، ج‏۴ ، ص۳۷۵؛. فيومى، أحمد، المصباح المنير في غريب الشرح الكبير، قم، موسسه دار الهجره، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق، ج‏۲، ص۴۷۲؛. ابن منظور، محمد، لسان العرب، بيروت، دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع – دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق، ج‏۸، ص۲۵۱؛. قرشى بنايى، على اكبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ ششم، ۱۴۱۲ق، ج۵ ، ص۱۷۴؛. مصطفوى، حسن، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۸، ج۹، ص۸۱.
  2. رک: ابن اثير جزري، مبارك، النهايه في غريب الحديث و الأثر، قم، موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، چاپ چهارم،۱۳۶۷، ج‏۳، ص۴۴۳؛. زمخشرى، محمود، الفائق في غريب الحديث، بيروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق، ج‏۳، ص۲۹؛. راغب اصفهانى، حسين، مفردات الفاظ قرآن، ترجمه: غلامرضا خسروی، تهران، مرتضوی، چاپ دوم، ۱۳۷۴، ج‏۴، ص۵۳.
  3. رک: التحقيق في كلمات القرآن الكريم، پیشین، ج۹، ص۸۲؛. تاج العروس من جواهر القاموس، پیشین، ج۱۱، ص۳۴۳.
  4. طوسى، محمد، الأمالي، قم، دار الثقافه، چاپ اول، ۱۴۱۴ق، ص۱۶۱، مجلس ۶، حدیث۲۰.
  5. ابن قولويه، جعفر، كامل الزيارات، نجف اشرف، دار المرتضویه، چاپ اول، ۱۳۵۶، ص۱۷۵، حدیث۸.
  6. همان، كامل الزيارات، نجف اشرف، پيشين، ص۲۴۳، حدیث۱۲.
  7. .نساء‌/ ۶۴.