تلقین میت

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۱۶ توسط Rezapour (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{ویرایش}} {{شروع متن}} {{سوال}} تلقين چيست و چه زمانى خوانده مى شود؟ {{پایان سوال}}...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

تلقين چيست و چه زمانى خوانده مى شود؟

واژه ى «تلقين» در لغت، بر وزن و معناى «تفهيم» است. اين كلمه مصدر باب تفعيل از ريشه ى «لَقَنَ» است و در آن، معانى دريافت و فهم سريع وجود دارد. مرد لَقن، به كسى مى گويند كه زيرك و تيز فهم است. امام على(عليه السلام) در حالى كه به سينه ى مباركش اشاره مى كرد، فرمود: «اينجا علمى است، كاش كسى را پيدا مى كردم تا به او مى دادم; ولى كسى را پيدا كردم كه «لقن» (تيز فهم) است; اما مورد اعتماد نيست». فارابى مى گويد: «تَلَقُن الكلام يعنى دريافت و توانايى بر آن است».

حافظ مى گويد:

تلقين و درس اهل نظر يك اشارت است *** گفتم حكايتى و مكرر نمى كنم

حاصل معناى لغوى ماده ى اصلى تلقين، چيزى را فهميدن يا به كسى فهمانيدن است. لَقِنتُ زيداً لَقِنتُ أشياءً. اين فعل ثلاثى مجرد، وقتى به باب تفعيل مى رود، دو مفعولى مى شود و از نظر معنا به معناى اصطلاحى مورد بحث ما، بسيار نزديك مى شود. لَقَنتُ زيداً الشهادتين يعنى شهادتين را به زيد فهماندم.[۱]

اصطلاح «تلقين» بيشتر، در احكام اموات مطرح است كه با حفظ معناى لغوى آن به كار رفته است. خواندن شهادتين، كلمات فرج، اسامى ائمه(ع)و... بر بالين شخص محتضر، در گوش ميتى كه در قبر گذاشته شده و نزد قبر ميتى كه مدفون شده است.

از اين تعريف اجمالى، روشن مى شود كه تلقين ميت بر سه قسم است كه بيان خواهد شد. اصطلاح تلقين كاربرد قرآنى ندارد، اما مصاديق و موارد تلقين در قرآن مجيد بسيار آمده است. مانند اينكه حضرت آدم(عليه السلام)كلمات و جملاتى را از جانب خداوند تلقى و دريافت كرد كه نوعى تلقين بود[۲] و نيز خداوند برخى از اسماى الهى را تكرار كرده است تا به انسان ها تفهيم و تلقين كند. براى نمونه واژه ى الله و اله ۲۸۰۷ بار و ان الله على كل شىء قدير ۴۵ بار تكرار شده اند.

فخر الدين طريحى مى گويد: «خداوند حجتش را به هر كه بخواهد، تلقين مى كند». چنان كه در تفسير اين آيه: (يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ)[۳]; يعنى «اى انسان چه باعث شد كه به خداى كريم خود مغرور گشتى؟»

گفته اند; اينكه خداوند، اسم مبارك «كريم» را به دنبال ]اين توبيخ [آورده است، مى خواسته است به بندگان تلقين و تفهيم كند كه در جواب بگويند «خداوندا ]طمع به[ كَرَم تو باعث اغراى من شد».[۴]

لفظ تلقين به معنى لغوى و اصطلاحى آن در روايات فراوان، به كار رفته است.[۵] خاقانى تلقين اصطلاحى را، اين گونه در شعر به كار برده است.

ميان چار ديوارى به خاكش كردم و از خون *** سر گورش بيندودَم چو تلقين كردم ايمانش[۶]

«خاقانى»

اصطلاح «تلقين» در معرفت نفس نيز به كار مى رود كه به معناى لغوى و اصطلاح فقهى آن بى شباهت نيست. انسان به كمك اراده، بر ضعف روانى يا ترديد باطنى غلبه كند و آن ضعف يا ترديد را بر اثر تعليم و پند دادن به خود و تكرار در آن زايل سازد و يا برعكس.[۷]

لفظ تلقين كاربرد قرآنى ندارد; ولى خداوند، روش تلقين را در قرآن مجيد، فراوان به كار گرفته است. تلقين در روايات، به دو معناى لغوى و اصطلاحى اش به كار رفته است. در برخى دعاها نيز چنين خواسته شده است:

اللهمّ لقنّى يوم القاك; خداوندا، در روز قيامت حجتم را تلقينم كن.[۸]

واژه ى تلقين به همان معنى لغوى و اصطلاحى اش، به هدف ياد دادن و يادآورى عقايد و مسائل دينى براى ميت، در منابع اهل سنت، فراوان وارد شده است.[۹]

منابع

  1. ر.ك: ابن فارس، المقاييس اللّغه، ج۵، ص۲۶۰; و ابن منظور، لسان العرب، ج۱۳، ص۳۹۰; احمد بن محمد فيومى، مصباح المنير، ج۲، ص۲۵۲; و لغت نامه ى دهخدا، ج۱۵، ص۹۱۰.
  2. راغب اصفهانى، المفردات، ص۷۴۵، ماده ى لَقَى: «و يقال ذلك فى الادراك بالحس و بالبصر و بالبصيره».
  3. انفطار: ۷.
  4. فخر الدين طريحى، مجمع البحرين، ج۴، ص۱۳۴.
  5. استعمال لغوى آن گذشت و استعمال اصطلاحى در ادامه مى آيد.
  6. لغت نامه ى دهخدا، ج۱۳، ص۹۱۰.
  7. همان.
  8. مجمع البحرين، ج۴، ص۱۳۴.
  9. سيوطى، شرح الصدور، ص۱۵۲ و ۱۵۴.