تعلق نگرفتن اراده خدا به جانشینی امام علی(ع)

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۲۱ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۵۱ توسط A.ahmadi (بحث | مشارکت‌ها) (ابرابزار، اصلاح نویسه‌های عربی، اصلاح ارقام)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال
با این تفاسیر نمی‌شود گفت انتخاب خلفای بعد از پیامبر از جانب خدا بوده است؟ که اگر باری تعالی نمی‌خواست یقیناً نمی‌شد.


  1. خواست و ارادهٔ خداوند متعال دو نوع است:
  2. الف) ارادهٔ تکوینی:

همان فعل الهی می باشدو به خلقت مخلوقات تعلق می‌گیرد و تخلف ناپذیر است.

«اِنَّما أمرُه إذا أرادَ بِشَیءٍ أن یَقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونَ»[۱]

ب) ارادهٔ تشریعی:

اراده ای است که به افعال مکلفین تعلق می‌گیرد و خداوند متعال خواسته است که اختیار مکلفین نیزدر این اراده اثرگذار باشد؛ لذا مکلفین می‌توانند نسبت به اوامر الهی مطیع یا سرپیچ باشند.

«إنّا هَدَیناهُ السَبیلَ إمّا شاکِراً وَ إمّا شَکُراً»[۲]

ارادهٔ خداوند متعال نسبت به انتخاب جانشین پیامبر در روزهای پایانی عمرشان، توسط خود پیامبرتعلق گرفت و این اراده، ارادهٔ تشریعی بود ولی با تخلّف و ممانعت عده ای به سرانجام نرسید. آنها پیامبر را نعوذ بالله متهم به هذیان کردند در حالی که طبق آیهٔ صریح قرآن:

 «وما ینطق عن الهوی. ان هو الّا وحی یوحی»[۳]

انتخاب خلفا توسط دیگران امری خلاف فرمایشات پیامبر در طول زندگیشان بود. ایشان در موقعیتهای مختلفی نسبت به انتخاب و معرفی جانشینی حضرت علی (علیه السّلام) اقدام کرده بودند. و امری با این اهمیت را که مهمترین امر بعد از خودشان بود، به دیگران واگذار نکردند.

اما اینکه گفته شد اگر خداوند نمی‌خواست، خلفا به دست دیگران انتخاب نمی‌شد، در این زمینه باید گفت که «خواست و ارادهٔ حکیمانهٔ الهی در درجهٔ اول و اصالتاً به کمال و سعادت انسان تعلّق گرفته است امّا از آنجا که این کمال و سعادت والا و ارجمند جز از راه انجام دادن افعال اختیاری، حاصل نمی‌شود، مسیر زندگی بشر، دو راهه و دو سویه قرار داده شده تا زمینهٔ انتخاب و گزینش برای وی فراهم شود و طبعاً یک راه آن هم بسوی شقاوت و عذاب خواهد بود که در درجهٔ دوم و بالتبع (و نه بالاصاله) مورد ارادهٔ الهی واقع می‌شود».[۴] یعنی اگر انسان‌ها بخواهند به کمال برسند باید بتوانند کار بد را نیز مرتکب بشوند. وبا انتخاب کار خوب به کمال برسند.

کمال و سعادت انسانها و مخصوصاً مسلمانان در پیروی از دستورات پیامبرخاتم (صلّی الله علیه و آله) و حضرت علی ابن ابی طالب (علیهما السلام) که خلیفهٔ بلافصل پیامبر است، بود. ولی آنان با اختیار خود پشت به کمال خود کردند و از دستور خداوند متعال سرپیچی کردند.

منابعی برای مطالعهٔ بیشتر:

۱) طباطبایی، سیدمحمد حسین، شیعه در اسلام، قم: مؤسسهٔ بوستان کتاب، ۱۳۸۶ ۲) ۲) طباطبایی، سیدمحمد حسین، تفسیرالمیزان، ترجمه: سید محمد باقرموسوی همدانی، ج۶، ص۵۹، قم: جامعهٔ مدرسین حوزهٔ علمیهٔ قم، انتشارات اسلامی،

۳) ربانی گلپایگانی، علی. عقاید استدلالی، ج۲، قم: نشر هاجر (وابسته به مرکز مدیریت حوزه‌های علمیهٔ خواهران)، چاپ: اول ۱۳۸۷.


منابع

  1. چون به چیزی اراده فرماید همینکه می‌گوید باش پس [بی‌درنگ] موجود می‌شود. یس، ۸۲
  2. ما راه را به او نشان دادیم خواه شاکر باشد و پذیرا گردد یا ناسپاس. انسان، ۳
  3. پیامبر از روی هوا و هوس حرف نمی‌زند. هر آنچه که می‌گوید وحی خداوند متعال است. نجم، ۳و۴
  4. مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، ص۱۷۷، تهران:شرکت چاپ و نشر بین‌الملل، چاپ نهم، ۱۳۸۲