تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۱ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۰۶ توسط A.rezapour (بحث | مشارکت‌ها) (ابرابزار)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


سؤال

عده ای می‌گویند از آنجا که اگر کار نادرست و خلافی در حکومت دینی انجام شود به نام دین و به ضرر دین تمام می‌شود، تشکیل حکومت دینی در عصرغیبت جایز نیست؟

درگاه‌ها
حکومت دینی.png


دغدغه نسبت به حفظ دین و دینداری، دغدغه ای کاملاً بجا و حساسیتی بسیار ارزشمند است اما سخن اینجاست که اگر بر اساس چنین دغدغه ای، حاکمیت دینی را در عصر غیبت کنار بگذاریم، با توجه به تلاش دشمنان دین برای اعمال تفکر و خواسته‌های خود، چیزی از دین باقی خواهد ماند؟ و اینکه در صورت صرف نظر کردن از حاکمیت دین، می‌توان مدعی دینداری کامل بود و به دین ضربه نخواهد خورد. واقعیت آن است که نگرانی نسبت به بدبین شدن مردم به دین در اثر برخی ضعف‌ها، کاستیها، عملکردها و دست برداشتن از حاکمیت دین برای حفظ آن، مانند افتادن در چاه از ترس لغزش در چاله یا پاک کردن صورت مسئله به جای پاسخ است.

با توجه به دلایل متقن و روشنی که ضرورت عقلی و نقلی تشکیل حکومت دینی در عصر غیبت را اثبات می‌کنند.[۱] با کدام دلیل منطقی و مجوّز دینی از ترس بدبینی مردم نسبت به دین، بخش عمده و مهمی از احکام و تعالیم دین در عرصه سیاسی و اجتماعی را می‌توان کنار گذاشت و در عین حال مدعی دینداری بود؟ آیا آنچه پس از کنار گذاشتن این بخش از احکام اسلام باقی خواهد ماند، تمام دین است یا تنها بخشی از آن؟ آیا دغدغه و احساس مسئولیت این افراد نسبت به دین، از خداوند متعال و امامان معصوم(ع) بیشتر است که در عصر غیبت مردم را به حال خود رها نکرده و برای اداره جامعه اسلامی برنامه مشخصی ارایه نموده‌اند. مگر نه آنکه فلسفه وجودی دین، هدایت انسان هاست و انسان دارای ابعاد مادی، معنوی، فردی و اجتماعی است که ایجاب می‌کند، دین به عنوان برنامه الهی، تمام این ابعاد را دربرگرفته و مورد توجه قرار دهد و از هیچ عرصه ای فرو گذار ننماید چه اینکه در این صورت، رسالت هدایت دین، ناقص خواهد ماند. بر این اساس، چگونه می‌توان پذیرفت که دین اسلام که داعیه جامعیت و خاتمیت دارد، مسئله حکومت و حاکمیت که اساسی‌ترین نقش در هدایت انسان‌ها را دارد، مورد توجه قرار نداده باشد یا این امر مهم را به خود مردم بسپارد تا با وجود جهل و نادانی آنان و تأثیرپذیری از امیال نفسانی به هر که بخواهند بسپارند؟ نتیجه چنین تفکری، چیزی جز حکم به فقدان جامعیت دین و نقصان در هدایت آن و رها نمودن انسان‌ها در بخش اساسی زندگی آنان خواهد بود؟ آیا تردیدی در زمانمند نبودن و نسخ نشدن احکام اسلام وجود دارد، اگر این چنین است، چگونه می‌توان این بخش از احکام اسلام را نادیده گرفت. بله گاهی شرایط برای تشکیل حکومت دینی فراهم نیست و امکان آن وجود ندارد، اما این به معنای دست برداشتن اسلام از تشکیل حکومت نیست و این مسئله متفاوت است با زمانی که شرایط برای تشکیل حکومت فراهم است، در این صورت نمی‌توان به بهانه بدبین شدن مردم نسبت به دین یا دین گریزی و مانند آنها، دست از انجام وظیفه و مسئولیت در این رابطه برداشت.

بنابر این، حکومت دینی یک ضرورت غیرقابل انکار و ضروری است که هدفش حرکت در مسیر دین است. طبیعتاً در این راه با چالش‌هایی نیز مواجه است، اما این مسئله موجب نمی‌شود تا اصل حکومت دینی زیر سؤال رود. بلکه همه باید تلاش کنند تا حکومت و جامعه ما هر چه بیشتر در مسیر اهداف دین گام بردارد.

اما در خصوص نظام جمهوری اسلامی، با توجه به نکاتی نادرستی این گزاره روشن خواهد شد که وجود برخی ضعف‌ها و کاستیها و فاصله داشتن با آرمان‌ها موجب بدبینی مردم به دین شده و مردم ناکامی‌ها را به حساب دین می‌گذارند.

۱. بدبینی نسبت به دین و نوشته شدن ناکامی‌ها به پای دین در صورتی منطقی است که جمهوری اسلامی مدعی تحقق کامل اسلام باشد در حالی که هیچ‌کس چنین ادعایی نداشته و ندارد. جمهوری اسلامی گام در مسیر حاکمیت اسلام برداشته است، اما تا تحقق کامل اسلام و برپایی جامعه ای اسلامی به‌طور کامل، فاصله زیادی وجود دارد. بنابر این قضاوت و ارزیابی عملکرد نظام جمهوری اسلامی باید متناسب با راه طی شده باشد نه برپایه اهداف و آرمان‌های ترسیم شده گرچه افزایش سطح انتظارات از نظام جمهوری اسلامی موجب شده تا با وجود دستاوردهای نظام در عرصه‌های گوناگون، مشکلات و کاستیها قابل پذیرش نباشد و نظام جمهوری اسلامی با آرمان‌ها و اهداف ترسیم شده، مقایسه شود. «افزایش گرایش جامعه به سمت ارزش‌های والای اسلامی _ حداقل در سطح انتظارات و توقعات – که خود یکی از برترین و ارزنده‌ترین آثار فرهنگی انقلاب اسلامی است، موجب شده که به‌طور ناخود آگاه شاخص‌ها و ملاک‌های اندازه‌گیری فضایل و ارزش‌های جامعه ما برای همه حساستر و ریزترشده باشد و خود به خود و ناخود آگاه، اندک ناهنجاری ارزشی جامعه در وضع فعلی بسیار برجسته تر به چشم آید و مورد نقادی قرار گیرد.»[۲]

حضرت امام در وصیت نامه الهی سیاسی خودشان تصریح فرمودند: «اینجانب هیچگاه نگفته و نمی‌گویم که امروز در این جمهوری به اسلام بزرگ با همه ابعادش عمل می‌شود و اشخاصی از روی جهالت و عقده وبی انضباطی بر خلاف مقررات اسلام عمل نمی‌کنند لکن عرض می‌کنم که قوه مقننه و قضائیه و اجرائیه با زحمات جان فرسا کوشش در اسلامی کردن این کشور می‌کنند و ملت ده‌ها میلیونی نیز طرفدار و مددکار آنان هستند.»[۳] و مقام معظم رهبری نیز فرمودند: «ما همیشه می‌گوییم، بارها گفتیم که ما نتوانستیم خواسته‌های اسلام را به‌طور کامل تحقّق ببخشیم، این قطعی است؛ امّا ما راه زیادی در این زمینه طی کردیم. ما نتوانستیم عدالت اجتماعی را به‌طور کامل در این کشور به‌وجود بیاوریم امّا خیلی از راه را جلو آمدیم. نباید اینها ندیده گرفته بشود. یک‌روزی همه ثروت این کشور صرف تعدادی خانواده‌های اشرافی و احیاناً سرریز آ ن به چند شهر بزرگ می‌رسید؛ امروز اقصی نقاط کشور برخوردار از خیرات این کشورند. این حرکت عظیم، حرکت به سمت عدالت اجتماعی، حرکت به سمت اخلاق اسلامی. حالا می‌شنویم گاهی اوقات راجع به اخلاق حرف زده می‌شود، انتقاد می‌کنند؛ بله؛ با آن اخلاق اسلامی مطلوب، امروز ما فاصله داریم، در این شکّی نیست؛ امّا ما خیلی پیش رفتیم، راه زیادی را ملّت ایران طی کردند، اینها را ندیده نگیرند… بله، البتّه راه طولانی‌ای در پیش داریم؛ ما به آرمانهایمان هنوز نرسیده‌ایم؛ آرمانهای اسلامی خیلی بالاتر از این حرفها است.»[۴]

درست است که هدفگذاری نهایی پایه‌گذاری یک جامعه اسلامی کامل و تمدن اسلامی است، اما این روند باید مرحله به مرحله طی شود تا به نقطه مطلوب دست یابیم. همانگونه که مقام معظم رهبری فرمودند: «فرایند تحقّق هدفهای اسلامی، یک فرایند طولانی و البته دشواری است. به‌طور نسبی انسان به آن اهداف نزدیک می‌شود؛ اما تحقّق آنها، بسیار طولانی است. قدم اوّل که پُرهیجانتر و پُرسروصداتر از همه است، ایجاد انقلاب اسلامی است. کار آسانی نبود؛ لیکن این آسانترین است. قدم بعدی، ترتّب نظام اسلامی بر انقلاب اسلامی است؛ یعنی ایجاد نظام اسلامی… یعنی هندسه عمومی جامعه، اسلامی بشود؛ که این هم شد. قدم بعدی - که از اینها دشوارتر است - ایجاد دولت اسلامی است. دولت نه به معنای هیئت وزیران؛ یعنی مجموعه کارگزاران حکومت؛ یعنی من و شما. ما باید به معنای واقعی کلمه، در درون این نظامِ اسلامی، اسلامی شویم. این مشکلتر از مراحل قبلی است… قوای مقنّنه و قضایّیه و مجریّه و مسؤولان گوناگون ما باید بتوانند تا حدّ قابل قبولی خود را با این قالبها و معیارهای دینی و اخلاقیِ اسلامی تطبیق دهند… بعد از این مرحله، مرحله تلألؤ و تشعشع نظام اسلامی است؛ یعنی مرحله ایجاد کشور اسلامی… ببینید؛ فرایند تحقّق نظام اسلامی، همین‌طور قدم به قدم به نتایج نهایی خود نزدیک می‌شود. نمی‌شود توقّع داشت که من و شما خود را اصلاح نکنیم؛ اما دنیا را اصلاح کرده باشیم یا کشور، اسلامی شود؛ نه.»[۵]

۲. گاهی برخی بدبینی‌ها نسبت به دین یا نوشتن ناکامی‌ها به اسم دین، در اثر در نظر گرفتن معیارها و ملاک‌های نادرست توسط افراد است. اگر به جای معیار قرار دادن حق و سنجش افراد با آن، افراد و شخصیت‌ها ملاک و معیار دین و دینداری تلقی شوند، با لغزش و انحراف در آنها، همه چیز به حساب دین و نظام اسلامی گذاشته خواهد شد. در حالی که بر اساس آموزه‌های دینی، افراد معیار تشخیص حق و باطل نیستند. امیر مؤمنان(ع) می‌فرمایند: «انّ الحق لا یعرف بالرجال اعرف الحق تعرف اهله[۶]؛ همانا حق به شخصیتها شناخته نمی‌شود، خود حق را بشناس تا پیروان آن را بشناسی» و نیز فرمودند: «انّ دین الله لایعرف بالرجال بل بآیه الحق فاعرف الحق تعرف اهله[۷]؛ همانا دین خدا با موقعیت اشخاص شناخته نمی‌شود بلکه با معیار و نشانه حق شناخته می‌گردد، پس حق را بشناس تا اهلش را بشناسی»

مقام معظم رهبری در این باره فرمودند: «با چهره‌ها نمی‌شود حق را تشخیص داد. یک چهره مؤجّه محترم است، مورد قبول است، مورد تکریم است؛ اما او نمی‌تواند شاخص حق باشد. گاهی چهره موجّهی مثل بعضی از صحابه پیغمبر راه را عوضی می‌روند، اشتباه می‌کنند. باید حق را شناخت، باید راه را تشخیص داد تا بفهمیم این شخص حق است یا باطل. هر که از این راه رفت، حق است؛ هر که از راه حق نرفت، مردود است. حق را باید شناخت. امام - کسی که پدر همه این جریان بود، حق حیات به گردن جامعه و این حرکت عظیم داشت - فرمودند اگر من از اسلام جدا شوم، مردم از من رو برخواهند گرداند. شاخص، اسلام است؛ شاخص، اشخاص نیستند.»[۸]

اگر کسی به دلیل در نظر گرفتن معیارهای نادرست از سوی برخی افراد، دچار لغزش و بدبینی نسبت به دین شده، این را باید به حساب نظام جمهوری اسلامی گذاشت؟

۳. کسی منکر برخی مشکلات، ضعف‌ها، مفاسد و آسیب‌ها در کشور نیست، اما این مشکلات ناشی از اصل نظام و مبانی و اهداف آن بوده که بدبینی مردم را نسبت به دین و نوشته شدن ناکامی‌ها به پای دین را به دنبال داشته باشد، یا این مشکلات و آسیب‌ها به عملکرد مسئولان و انتخاب مردم بازمی‌گردد؟ درست است که تحقق جامعه ای اسلامی از اهداف حکومت دینی است، اما در تحقق این اهداف، صرف تشکیل حکومت دینی کافی نبوده و باید شرایط و زمینه‌های تحقق این اهداف فراهم گردد و موانع و آسیب‌های فراروی آن برطرف گردد. این گونه نیست که حکومت دینی تحت هر شرایطی و با وجود موانع بتواند به اهداف مورد نظر خود دست یابد و وظایف خود را به‌طور کامل انجام دهد.

دستیابی حکومت دینی به اهداف ترسیم شده خویش، از یکسو نیازمند همراهی و مشارکت مردم با حکومت دینی و انجام مسئولیت‌ها توسط مردم و از سوی دیگر در گرو وجود مسئولانی دغدغه مند و معتقد به مبانی حکومت اسلامی و در تراز آن است. اگر مردم در انتخاب مسئولان به معیارهای اساسی و شایستگی‌ها توجه لازم نداشته باشند و مسئولانی که توسط مردم انتخاب می‌شوند از باورمندی لازم نسبت به حکومت دینی و توانایی تحقق اهداف و انجام مسئولیت‌ها، برخوردار نباشند، نمی‌توان انتظار تحقق اهداف را داشت.

مسئولانی که چشم به الگوهای غیر دینی داشته و دلبسته به آن هستند، چگونه می‌تواند اهداف حکومت دینی را تحقق ببخشند. اتفاقاً مشکلات اقتصادی و فرهنگی کشور ما ناشی از تفکری است که در اکثر برهه‌ها در کشور حاکم بوده و برای فرهنگ و تحقق عدالت ارزش چندانی قائل نبوده و باورمندی لازم نسبت به الگوی اسلامی پیشرفت نداشته و به دنبال نسخه برداری از الگوی لیبرال توسعه بوده و چشم امید به بیرون کشور دوخته و از ظرفیت‌ها و امکانات داخلی کشور غافل شده است. آیا نتیجه انتخاب‌ها و عملکردهای نادرست را باید به حساب اصل نظام گذاشت؟ آیا در کشور ما به همه آموزه‌ها و تعالیم اسلام در همه عرصه‌ها به‌طور کامل عمل شده است که کاستیها و ناکامی‌ها را به پای دین و نظام گذاشت و نسبت به دین بدبین شد؟

منابع

  1. ر. ک. امام خمینی، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) و جوادی آملی، عبد الله، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، قم: مرکز نشر اسرا، ۱۳۸۵ و مصباح یزدی، محمد تقی، نظریه سیاسی اسلام، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ج۱
  2. ذو علم، علی، انقلاب و ارزشها، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۷۹، ص۲۰۹
  3. امام خمینی، وصیت نامه الهی سیاسی، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۸۰، ص۲۲
  4. بیانات در دیدار مردم قم به مناسبت سالروز قیام نوزدهم دی، ۱۷/۱۰/۹۳
  5. بیانات در دیدار کارگزاران نظام، ۱۳۹۰/۹/۲۱
  6. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، قم: دار الحدیث، ۱۳۷۷، ج۳، ص۱۲۳۸
  7. همان
  8. بیانات در جمع بسیجیان استان قم ؛۲/۸/۱۳۸۹