برخورد علما با رضاشاه

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۲۲ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۵۴ توسط Rezapour (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{سوال}} علما در عصر رضاخان با او همكاري كردند؟ آيت الله العظمی بروجردي چرا مخالف شاه نبود؟ {{پایان سوال}} {{پاسخ}} نگاهي گذرا به تاريخ كشورمان خصوصاً عصر رضاخان بیانگر این حقیقت است که هيچگاه روحانيت با حاكمان ظالم همكاري نكرده اند و...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

علما در عصر رضاخان با او همكاري كردند؟ آيت الله العظمی بروجردي چرا مخالف شاه نبود؟


نگاهي گذرا به تاريخ كشورمان خصوصاً عصر رضاخان بیانگر این حقیقت است که هيچگاه روحانيت با حاكمان ظالم همكاري نكرده اند و همواره ميان علماء و حاكمان ظالم كشمكشهايي وجود داشته است البته برخورد روحانيت با حاكمان ظالم زمان خويش در تمام زمانها به يك شكل نبوده است بلكه به تناسب مقتضيات و شرايط مختلف، متفاوت بوده است.

براي آگاهي از برخورد روحانيت در عصر رضاخان نگاهي اجمالي به مواضع برخي از علماي برجسته زمان رضاخان با حكومت وي خواهیم داشت.

شهيد مدرس

شهيد مدرس را مي توان مهمترين و مؤثرترين روحاني و عالم و مجاهدي دانست كه بيشترين موضعگيري و ايستادگي را عليه حكومت خودكامه رضا شاه انجام داد، مدرس هنگامي پاي به ميدان نهاد كه كشور ما شاهد انزواي روحانيت سرخورده پس از رهبري مشروطيت و تسلط كامل جريان تجدّدخواهي و روشنفكري بود در آن روز جرياني درصدد بود تا ايران اسلامي را به يك كشور وابسته بي هويت و خودباخته در مقابل تمدن و تكنولوژي غرب تبديل نمايد و پرچم جدايي دين از سياست را بر قلّه اين كشور برافراشته سازد. مدرس و موضعگيريهاي او دقيقاً خط بطلاني بر اين مدعا بود ايشان با طرح اين كه سياست ما عين ديانت ماست و ديانت ما عين سياست ماست مبارزات مكتبي ملت ما را در ابعاد ضد استبدادي و ضد استكباري آن پيريزي كرد. مدرس خطاب به علماي اصفهان چنين فرمود: «اختلاف من با رضاخان بر سر كلاه و عمامه و اين مسائل جزئي از قبيل نظام اجباري نيست من در حقيقت با سياست انگلستان كه رضاخان را عامل اجراي مقاصد استعماري خود در ايران قرار داده مخالفم من با سياستهايي كه آزادي و استقلال ملت ايران و جهان اسلام را تهديد مي كند مبارزه ميكنم راه و هدف خود را ميشناسم در اين مبارزه هم پشت سر خود را نگاه نمي كنم»[۱]

مرحوم آقا نور الله اصفهاني

از موضعگيريهاي مهم ايشان در دوره رضاخان قيام و مهاجرت به قم در اعتراض به قانون نظام اجباري بود اين اعتراض در واقع عليه خودكامگي و استبداد رضاخان و اقدامات ضد ديني و مذهبي و زير پا نهادن حدود شريعت و ديانت اسلامي بود كه حاج آقا نورالله اصفهاني رهبري قيام را به عهده گرفت.

مرحوم آيت الله شيخ محمدتقي بافقي يزدي

از موضعگيريهاي مرحوم بافقي در دوران رضاخان اقدام شجاعانه ايشان در فرستادن نامه هاي تند و صريح به رضاخان و انتقاد ازاعمال زشت و عملكرد خلاف شريعت و قانون وي بود همچنين اعتراض به مسأله كشف حجاب و حضور خانواده رضاشاه بدون حجاب در حرم مطهر قم در سال ۱۳۰۷ ه.ش كه منجر به دستگيري وي شد و ايشان را در حرم مطهر و صحن حرم زير چكمه و تازيانه گرفته و مورد توهين قرار دادند و بعد او را به زنداني در تهران منتقل كردند و بعد از مدتي حبس به حضرت عبدالعظيم در شهر ري تبعيد نمودند.[۲]

مرحوم آيت الله شيخ عبدالكريم حائري يزدي

ايشان نيز همچون ساير علماء نسبت به سياست اسلام زدائي و ضد ديني رضاشاه به شدت اعتراض نمودند و در مسأله كشف حجاب با ارسال نامه اي به رضاشاه چنين فرمودند: «عرض ميشود بنده با اينكه تاكنون در هيچ كاري دخالت نداشتم اكنون ميشنوم اقدام به كارهايي ميشود كه مخالفت صريح با طريقه جعفريه و قانون اسلام دارد كه ديگر خودداري و تحمّل برايم مشكل است.»[۳]

بنابراين علماي عصر رضاخان نه تنها با رضاخان همكاري نميكردهاند بلكه به مخالفت با سياستهاي ضد ديني و اسلامي او برخاستند و در مقابل انحرافات و كجرويها ايستادگي نمودند و اگر كسي خفقان و استبداد دوران رضاشاه را درك نكرده باشد ارزش اين كار بزرگ علماء را نمي تواند درك كند در واقع علماء متعهد آن زمان همچون تمامي دورانهاي استبداد و ظلم ستارگان درخشاني بودند بر تارِك كشوري كه از ظلم و جور رضاشاهي تاريك مينمود.

مرحوم آيت الله بروجردي

ایشان نیز هیچگاه با حکومت رضا شاه همکاری نکرده و نسبت به اقدامات غیر اسلامی وی هشدار می دادند در عین حال فضا و شرایط را برای مخالفت با حکومت وی مناسب نمی دیدند از این رو مخالفت را متوجه اصل حکومت وی نکردند نه آنکه با حکومت رضا شاه همکاری نمودند. ايشان در این باره مي فرمودند:«من هرگز در قبال خلافكاريها و قانونشكنيهاي دستگاه حاكمه ساكت نمي نشينم.»[۴]

منابع

  1. عبدالعلي باقي، مدرس مجاهدي شكست ناپذيز، تهران:نشر فكر، ۱۳۷۰، ص۹۷
  2. ابوالفضل شكوري، سيره صالحان، قم:انتشارات شكوري،۱۳۷۴، ص۳۴۸-۳۴۹.
  3. محمد رازي، آثار الحجه، انشارات دارالكتاب، بيتا، ج۱، ص۵۱
  4. سيد حميد روحاني، بررسي و تحليل از نهضت امام خميني(ره)، انتشارات دارالفكر۱۳۵۸، ص۹۸.