ایمان نیاوردن مشرکان در آیه ۳۱ سوره رعد و شبهه اقتدارگرایی پیامبر(ص)

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۲۶ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۳۹ توسط Rezapour (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{ویرایش}} {{شروع متن}} {{سوال}} اخيرا دكتر سروش در باب نظريه دين وقدرت برداشت ها...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


سؤال
اخيرا دكتر سروش در باب نظريه دين وقدرت برداشت هاي ناصوابي را از قرآن كريم داشته است و به جهت اثبات اقتدارگرايي پيامبر اكرم به شواهدي از قرآن كريم به شرح ذيل متوسل شده است؛ از جمله اینکه وی ادعا می‌کند بر اساس بخشي از آيه۳۱ سوره رعد پيامبر مي‌دانست كه بايد از مؤمن شدن همگان مأيوس باشد، لذا به جاي ايمان قلبي و راستين، به دنبال وادار كردن مردم به تسليم شدن در برابر قدرت خويش بود!

پاسخ اجمالی

این آیه نه تنها هیچ دلالتی بر قدرت طلبی رسول خدا ندارد و بلکه عنادورزی کفار و مشرکان را می‌رساند که برخی از آنها به هیچ وجه حاضر به مسلمان شدن نیستند و خدا هم کسی را با اجبار نمی‌خواهد مسلمان کند و این یعنی رسول خدا هم نباید کسی را وادار به ایمان آوردن کند؛ بنابراین با دقت در اینگونه آیات، ثابت می‌شود که خدا به پیامبرش خبر داده است که من کسی را مجبور به تسلیم شدن نمی‌کنم و پیامبر خدا هم چون تابع محض دستورات الهی است، کسی را مجبور به تسلیم شدن نخواهد کرد.

پاسخ تفصیلی

اسلام برخلاف آنچه كه برخی مخالفان تبليغ نموده و گسترش آن را مرهون جنگ و خونريزي هولناك دانسته‌اند، پيشرفت خود را مديون سادگي و صراحت و برابري اجتماعي توده‌هاي مردم بوده است و با برخورداري از جاذبه‌هاي دروني و دستورات مبتني بر عقل، فطرت، ساده‌زيستي، بلندنظري و عدالت‌خواهي پيروانش، توانست فكر و روح انسان‌ها را در نقاط مختلف جهان، به تسخير خود در آورد؛ دین اسلام آیین رحمت و رافت است به گونه که پیامبر خدا با بعثتش به بسیاری از جنگ‌های قبیله‌ای که در جاهلیت رواج داشت خاتمه داد و جنگ را در ماه‌های حرام ممنوع إعلام کرد و قتل انسان‌ها را بزرگترین گناهان شمرده و دلسوزترین و مهربان ترین انسان ها با مردم بود و اگر بر جهاد و شمشیر کشیدن ارج نهاده برای اهداف والایی است که در جهاد وجود دارد مانند: خاموش كردن فتنه‏ها؛ حمايت از مظلومان؛ محو شرك و بت پرستى و غیره تا آزاد اندیشان بتوانند در کمال امنیت در آموزه‌های دینی تفکر کرده و حقیقت را بپذیرند و یا اگر نپذیرفتند، خدا بر آنها اتمام حجت کرده باشد.

اما در کنار این آموزه‌های اسلامی، عده‌ای بودند که از روی عناد ورزی ایمان نمی‌آوردند و برای بهانه جویی به پيامبر گفتند: اگر تو پيامبري، كوه‌هاي مكه را براي ما به حركت درآور و در آنجا جوي‌ها و چشمه‌ها قرار ده تا به كشت و زرع مشغول شويم و مردگان ما را زنده كن تا درباره ی تو با آنان سخن گوييم. خداوند در رد آنها آيه ۳۱ سوره رعد را بر پيامبر اكرم نازل گردانيد: «وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى‏ بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَميعاً أَ فَلَمْ يَيْأَسِ الَّذينَ آمَنُوا أَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَميعاً وَ لا يَزالُ الَّذينَ كَفَرُوا تُصيبُهُمْ بِما صَنَعُوا قارِعَه أَوْ تَحُلُّ قَريباً مِنْ دارِهِمْ حَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْميعادَ» ؛ «اگر بوسيله قرآن، كوه‏ها به حركت درآيند يا زمين‌ها قطعه قطعه شوند، يا بوسيله آن با مردگان سخن گفته شود، ولى همه كارها در اختيار خداست! آيا آنها كه ايمان آورده‏اند نمى‏دانند كه اگر خدا بخواهد همه مردم را (به اجبار) هدايت مى‏كند و پيوسته بلاهاى كوبنده‏اى بر كافران بخاطر اعمالشان وارد مى‏شود، و يا بنزديكى خانه آنها فرود مى‏آيد، تا وعده (نهايى) خدا فرا رسد؛ به يقين خداوند در وعده خود تخلّف نمى‏كند».

افرادي كه آيه فوق و آيات مشابه، به آنها اشاره مي‌كند، كساني هستند كه توفيق ندارند با قرآن هدايت شوند و هرچه از پيامبر مشاهده مي‌كردند كه بايستي انگيزه‌اي براي ايمان آنها باشد، از آن ايرادي مي‌گرفتند و ايمان نمي‌آوردند، از اين جهت سرتاسر عمر خود را به اين بهانه‌ها مي‌گذراندند و بي‌ايمان از دنيا مي‌رفتند.

جمله «أَ فَلَمْ يَيْأَسِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لَهَدَى‏ النَّاسَ جَمِيعاً» در این آیه اشاره به اينكه خداوند مى‏تواند از طريق يك اجبار درونى، يا برونى، حتى منكران لجوج را وادار به پذيرش ايمان كند، چرا كه او بر همه چيز تواناست، و هيچ كارى در برابر قدرتش، مشكل نيست، ولى هرگز او چنين نخواهد كرد، چرا كه اينگونه ايمان اجبارى بى‏ارزش و فاقد معنويت و تكاملى است كه انسان به آن نياز دارد.[۱]

بنابراین اینگونه آیات قرآن کریم نه تنها هیچ دلالتی بر قدرت طلبی رسول خدا ندارند و بلکه عنادورزی کفار و مشرکان را می‌رساند که برخی از آنها به هیچ وجه حاضر به مسلمان شدن نیستند و خدا هم کسی را با اجبار نمی‌خواهد مسلمان کند و این یعنی رسول خدا هم نباید کسی را وادار به ایمان آوردن کند و با دقت در اینگونه آیات، عکس سخنان افرادی چون دکتر سروش و ناروایی چنین پندارهایی ثابت می‌شود زیرا در اینگونه آیات، خدا نمی‌گوید مردم را وادار به تسلیم کن و بلکه عکس آن را به صراحت اعلام کرده و به پیامبرش خبر داده است که من کسی را مجبور به تسلیم شدن نمی‌کنم و پیامبر خدا هم چون تابع محض دستورات الهی است و همه برخوردهایش با وحی الهی می‌باشد، کسی را مجبور به تسلیم شدن نخواهد کرد.

همین آموزه اسلامی است که قرآن بشريت را به نقادي كردن، مناظره كردن، موشكافي كردن، ريشه‌يابي كردن و شكوفا كردن انديشه دعوت می‌کند و اگر کسی به دنبال تحقیق در وحیانی بودن قرآن باشد نه تنها مورد مواخذه قرار نمی‌گیرد و بلکه خود این تحقیق، دستور قرآن است و در نگرش قرآنی، عقیده‌ای ارزشمند است که محققانه باشد و کسی که بعد از تحقیق به حق بودن قرآن یقین نمی‌کند، هیچ کس حق اجبار کردن به پذیرش و یا مجازات او را ندارد و خداوند نیز در آخرت با او رفتار مستضعف را خواهد داشت و اگر کسی بعد از یقین به حق بودن قرآن، ایمان نیاورد، باز مواخذه دنیوی نخواهد داشت، هر چند خداوند در آخرت او را عذاب خواهد کرد و این با سیره عقلا همسویی دارد و حتی برای افراد مرتد نیز راه برگشت قرار داده و فقط مرتد فطری را عذاب دنیوی می‌دهد. با این که مرتد بعد از یقین به حقانیت اسلام و پذیرفتن آن، بدون هیچ دلیلی از آن برمی‌گردد و همین مرتد اگر ارتدادش را علنی و در متن جامعه اعلام نکند، باز مورد مواخذه حکومت دینی قرار نمی‌گیرد. از سوی دیگر دعوت قرآن به تحدی و برخورد نکردن با افرادی که برای هماوردی مثل قرآن تلاش کرده‌اند و شکست اینگونه افراد، بهترین دلیل بر حقانیت قرآن است که همه را دعوت به کنکاش در قرآن می‌کند.

پندار اجبار کردن رسول خدا و قدرت طلب دانستن آن حضرت در صورتی مطرح می‌شود که قرآن كتاب تحقيق محور و تفكر آفرين است و همواره همه مردم را به تعقّل و تحقيق دعوت مي‌كند تا از «تقليد» در اصول دين دست بردارند و به تحقيق بگرايند.[۲] قرآن با همه انسان‌ها که خواهان تحقیق و اندیشه هستند، برخوردی عاقلانه و منطقی دارد. از همین رو منکران را به چند دسته تقسیم کرده و با هر کدام به شیوه‌ای عاقلانه و منطقی رفتار می‌کند که خود این بیانگر حقانیتش می‌باشد.

۱. انکار از روی تردید

گاهی افرادی ایمان نمی‌آورند اما این نه از روی عناد و بلکه از روی تردید یا نرسیدن به یقین است، قرآن نه تنها این افراد را مواخده نمی‌کند و بلکه به رسولش دستور می‌دهد ‌تا امنیت آن افراد را نیز تامین کند: «اگر در گرما گرم جنگ يك نفر مشرك امان بخواهد، بايد پناه دهي تا در امنيت و آرامش كامل بيايد و كلام خدا را بشنود، اگر خواست بپذيرد و مسلمان شود و اگر نپذيرفت با تأمين جاني او را به مامنش برسان، زيرا ممكن است شركت او در قتال با مسلمانان از سر جهل و ناداني باشد».[۳]

اين اندازه مدارا و نرمش را در كدام مكتب و ملتي مي توان يافت؟ كدام قانون، مترقي‌تر از اين قانون درباره آزادي انديشه وجود دارد؟ حتی در بحبوحه جنگ هم اگر کسی خواست کنار برود، باز آزاد است و مواخذه نمی‌شود.

۲. انکار از روی عناد

برخی بعد از یقین به حقانیت اندیشه‌های الهی، باز به انکار آن اصرار می‌ورزند و قرآن چنین انسان‌ها را فقط وعده عذاب اخروی می‌دهد و اصراری بر برخورد دنیایی ندارد و از آنها هیچ وقت نمی‌خواهد حتی به ظاهر هم شده ایمان بیاورند:

· «كساني كه بعد از روشن شدن هدايت براي آنها، پشت به حق كردند، شيطان اعمال زشت‌شان را در نظرشان زينت داده و آنان را با آرزوهاي طولاني فريفته است».[۴] · · «و هنگامى كه آيات روشنى‏بخش ما به سراغ آنها آمد گفتند: اين سحرى است آشكار و آن را از روى ظلم و سركشى انكار كردند، در حالى كه در دل به آن يقين داشتند! پس بنگر سرانجام تبهكاران چگونه بود».[۵] · این یعنی قرآن تا حقانیت خود را ثابت نکند، با هیچ کس معارضه نمی‌کند و حتی بعد از یقین پیدا کردن فردی، باز او را مجبور به پذیرش نکرده و فقط وعده عذاب اخروی می‌دهد و این همسو با سیره عقلاست و اگر در آیه ۵۱ سوره حج فرمود: «و آنها كه در (محو) آيات ما تلاش كردند، و چنين مى‏پنداشتند كه مى‏توانند بر اراده حتمى ما غالب شوند، اصحاب دوزخند»؛ برای همین بود که افرادی بعد از ثابت شدن حقانیت قرآن کریم، به فکر از بین بردن قرآن بودند و قرآن به همین افراد هم حق حیات داده و فقط وعده عذاب می‌دهد تا به خود آیند و به راه راست برگردند و خود را از عذاب برهانند.

نتیجه گیری

در اسلام دو اصل مهم و اساسی وجود دارد:

۱. اصل عدم تجاوز: این اصل در هیچ شرایطی تخلف پذیر نیست.

۲. اصل همزیستی مسالمت آمیز: البته این همزیستی باید شرافتمندانه باشد و قیود دیگری نیز دارد که توضیح آن مجال دیگری می طلبد.

بنابر این از نظر اسلام نمی‌توان به چیزی از طریق اجبار و اکراه اعتقاد یافت. منطق قرآن، پذیرش اسلام بر اساس انتخاب آزاد و آگاهانه است. قرآن مجید به صراحت اعلام نموده است: «لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ» ؛[۶] «هیچ اکراهی در دین نيست، هماناکمال از گمراهی متمایز شده است» و اسلام همگان را به تحقق در مورد آیین، مذهب و گزینش برتر، دعوت و تشویق نموده است و به رهبر امت اسلامی دستور می دهد که اگر فرد مشرکی برای تحقیق به او پناه آورد، از او حمایت کند و وی را در امنیّت کامل به وطن برگرداند. «وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَعْلَمُونَ» ؛[۷] «و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست، پناهش ده تا کلام خدا را بشنود، سپس او را به مکان امنش برسان، چرا که آنان مردمانی نا آگاهند».

منابع

  1. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۱۰، ص۲۲۲.
  2. جوادي آملي، عبدالله، تفسير موضوعي قرآن در قرآن، قم، اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۸، ج۱، ص۱۳۳.
  3. «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْلَمُونَ» توبه / ۶.
  4. «إِنَّ الَّذينَ ارْتَدُّوا عَلى‏ أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى‏ لَهُمْ» محمد/۲۵.
  5. «فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَه قالُوا هذا سِحْرٌ مُبينٌ * وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَه الْمُفْسِدينَ» نمل/ ۱۴-۱۳.
  6. بقره/ ۲۵۶ .
  7. توبه/ ۶.