ایمان به معنای امید

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۵۲ توسط Rahmani (بحث | مشارکت‌ها) (ابرابزار)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

آیا می‌توان ایمان دینی را صرفاً نوعی امید به حساب آورد؟

عبدالکریم سروش عنصر محوری ایمان را امید می‌داند و نه یقین؛ «در ایمان درجه‌ای از باور لازم است، و همین مقدار که شخص، احتمال وجود چیزی و کسی و نیکی او را، بیش از احتمال عدم او بداند و بر همین اساس خطر کند و به او دل ببندد و امید بورزد و بر اثر پاره‌ای کامیابی‌ها، امید و توکل و باور خود را افزون‌تر کند و آماده امید ورزیدن‌ها و قربانی کردن‌های بیش‌تر شود، او را می‌توان مؤمن خواند».[۱]

ایمان همراه امید است ﴿أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَه وَ یَرْجُوا رَحْمَه رَبِّهِ؛ آیا آن کسی که شب را به طاعت خداوند به سجود و قیام پردازد و از عذاب آخرت ترسان و به رحمت الهی امیدوار است ...(زمر:۹) و یقین نیز در مفهوم ایمان دخیل نیست. از همین روی در آیه چهارم سوره بقره درباره آخرت به جای ایمان از یقین استفاده شده است:[۲] ﴿وَ بِالآخِرَه هُمْ یُوقِنُونَ؛ آنها خود به عالم آخرت یقین دارند. اما باید دانست که امید از علایم و پیامدهای ایمان است، و یقین به یک اصطلاح از مراتب عالی ایمان است. پس به این ترتیب، نه امید جزء اصلی مفهوم ایمان است و نه یقین.

در این‌جا بحث در مقولهٔ امید است و این‌که نمی‌توان آن را تعریفی مستقل برای ایمان به‌شمار آورد. یعنی نمی‌توان گفت «ایمان، امید است»؛ هرچند ایمان بدون شک همراه با امید است. چنان‌که می‌توان گفت انسان مستقیم‌القامه است اما این خصوصیت جزء تعریف انسان نیست.

دلالیل رد معنای امید برای ایمان

  • متعلق ایمان، خداست اما متعلق امید، رحمت خدا؛ چنان‌که در آیه ﴿وَ یَرْجُوا رَحْمَه رَبِّهِ این نکته به کار رفته است. به عبارت دیگر انسان مؤمن ایمان دارد که «خدا هست و حضور دارد»؛ اما انسان امیدوار، به «رحمت، امداد و لطف او» امید بسته است. یعنی ایمان، به وجود خدا تعلق دارد و امید، به فعل او. بنابراین ایمان بر امید مقدم است و پیامد ایمان امید است نه این‌که ایمان همان امید باشد.

ثانیاً. این امکان وجود دارد که شخصی اهل ایمان نباشد اما در دل او اعتماد و امیدی به مقوله‌های دینی وجود داشته باشد. مصداق این سخن را می‌توان در برخی از کشورهای دیگر یافت. چنان‌که گاه در برخی شهرهای ایران دیده می‌شود که شخصی زرتشتی به امام حسین(ع) یا به حضرت ابوالفضل(ع) عنایت خاصی نشان می‌دهد و حتی برای آنان نذر می‌کند و پاسخ می‌گیرد؛ اما نمی‌توان آنان را به معنای دقیق کلمه مؤمن به دین اسلام دانست.

ثالثاً. گاه می‌شود که شخصی مؤمن امید خود را از دست می‌دهد؛ مثلاً دچار افسردگی می‌شود یا تحت فشارهای شدید روحی قرار می‌گیرد با وجود این نمی‌توان او را بی‌ایمان نامید و برای وی پروندهٔ کفر ساخت. به عبارت دیگر امید از مقوله‌های آزمون‌پذیر است و مفاهیم آزمون‌پذیر و کاربردی، گاه در مقام عمل پاسخ نمی‌دهد و لااقل در ظاهر ناموفق از آب درمی‌آید. در این صورت آیا می‌توان آن شخص را نامؤمن دانست؟ و آیا هر ناامیدی، نامؤمن است؟ روح سخن در دو اشکال اخیر این است که یکی از بهترین شیوه‌های شناخت «این‌همانی» قاعدهٔ وضع و رفع است؛ مثلاً اگر خواستیم بدانیم ایمان «همان» امید است، می‌توانیم وضعیتی فرض کنیم که ایمان هست اما امید نیست، یا این فرض را در نظر آوریم که امید هست ولی ایمان نیست، و از این‌جا به این نتیجه برسیم که میان ایمان و امید «این‌همانی» نیست. هرچند باز با تأکید می‌گوییم که اگر کسی اهل ایمان شد، به طور قطع دلبسته و امیدوار لطف و عنایت حق خواهد شد.

رابعاً. امید نوعی تجارت است؛ زیرا من به یاری او دل بسته‌ام و امیدوارم، تا از او کمکی و مددی دریافت کنم. روح این معادله تجارت است. در حالی که ایمان یک مفهوم تجاری نیست، بلکه خود ارزش است و قداست دارد. از این روی اگر ایمان را از سنخ امید تلقی کنیم به «ایمان تاجرانه» فتوا داده‌ایم. حاشا و کلا!

تاکنون چهار تعریف از ایمان مرور و بررسی شد که به ترتیب عبارت بودند از: معرفت قلبی، که تعریف برگزیده است؛ رویارویی مجذوبانه با خداوند، از آقای مجتهد شبستری؛ دویدن در پی آواز حقیقت، بنا به تعریف استاد ملکیان؛ و امید که تعریف دکتر سروش بود. گفتنی است که میان تعریف‌های مذکور تفاوتی اساسی و بنیادی وجود دارد و آن این‌که تعریف نخست تنها تعریفی است که به ایمان نگاه معرفتی داشته است؛ اما سه تعریف دیگر ایمان را امری تجربی، شهودی و درونی تلقی می‌کنند و این نکته، وجه اشتراک سه تعریف اخیر است. این تلقی آثار و پیامدهایی به دنبال خواهد داشت که در مباحث آتی روشن می‌شوند؛ بنابراین توجه به مسئلهٔ «ماهیت ایمان» اساسی‌ترین، بنیادی‌ترین و در واقع، اولین مسئلهٔ ایمان دینی است که در چهار پرسش و پاسخ گذشته وجه نظر قرار گرفت. ما هر دیدگاه را در این مقام اتخاذ کنیم باید تا آخر ملتزم به لوازم منطقی و تبعات طبیعی آن باشیم و این همان است که در پیش‌گفتار تحت عنوان «عناصر هم‌خانواده» مطرح شد، و در ادامه هر یک را به گفت‌وگو خواهیم نشست.


منابع

  1. کیان، ش ۵۲، ص۴۹.
  2. المیزان، ج۱، ص۴۶.