اکتفا به ظاهر قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

(بارگزاری اولیه)
 
(تکمیل و بارگزاری)
خط ۴: خط ۴:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
براي روشن شدن پاسخ لازم است به نكاتي توجّه شود:
{{شروع متن}}
{{سوال}}
آيا مي‌توان به ظاهر قرآن اكتفا كرد؟
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}


==۱. معناي ظاهر در لغت و اصطلاح:==
==اکتفا به ظاهر در آیات محکم و متشابه==
آيات قرآن در يك تقسيم بندی كلّي، به دو دسته تقسيم مي‌شوند:
* [[محکمات و متشابهات|محكمات]] كه نياز به تأويل ندارند؛
* متشابهات كه نياز به تأويل دارند، يعني بايد بر اساس محكمات که بمنزله «امّ الكتاب» هستند، معنا شوند.<ref>برگرفته از آيه ۷ سوره آل عمران.</ref>


در لغت ظاهر از ريشه‌ي «ظَهَر» گرفته شده و به معناي حاصل شدن و به دست آمدن چيزي است بر روي زمين بدون آن‌كه از ديده‌ها پنهان باشد، چنان‌كه باطن در لغت به چيزي گفته مي‌شود كه در نهان و بطن زمين به وجود مي‌آيد،}}<ref>راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن، دفتر نشر الكتاب، چاپ دوّم، ۱۴۰۴، ص۳۱۷.</ref> و در اصطلاح اهل تفسير به چهره عمومي الفاظ قرآن كه براي همه گشاده است و نور مبين است و رمز هدايت خلق، ظاهر مي‌گويند، به بيان ديگر معناي ظاهر همان مدلول مطابقي وضعي و عرفي مي‌باشد كه معنايي است ساده براي فهم عامّه مردم،<ref>ر.ك: مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، دارالكتب الاسلاميّه، چاپ بيست و ششم، ۱۳۷۰، ج۱، ص۲۰ و ج۱۸، ص۴۶۱، و ر.ك: نهاوندي، نفحات الرحمان، چاپ اول، ص۲۲.</ref> و امّا باطن (و يا بطون) نوعي دلالت التزامي است كه براي هر كس جز خاصان (و راسخان در علم) روشن نيست و بروز نمي‌يابد.<ref>تفسير نمونه، پيشين، ج۱۸، ص۴۶۱ و ج۲۶، ص۱۱، و ر.ك: تهانوي، محمدعلي، مَوْسُوعَه كشاف اصطلاحات الفنون، لبنان، مكتبه ناشرون، ج۱، ص۱۱۴۴ ـ ۱۱۴۵.</ref> ظاهر فروع و شاخه است و باطن اصل و ريشه، ظاهر متكي به باطن مي‌باشد،<ref>جوادي آملي، تفسير موضوعي قرآن مجيد، انتشارات رجاء، ج۱، ص۱۴.</ref> در نتيجه باطن آن معني (يا معاني) است كه جز پاكان بر آن راهي ندارد.<ref>برداشتي از آيات ۷۹- ۷۷ سوره واقعه .</ref>
اگر مراد از ظاهر در برابر باطن باشد، می توان به ظاهر اكتفا نمود و ظاهر [[قرآن حجت]] می باشد، چرا که فهم بطن قرآن جز براي معصومان ميسر نيست<ref>واقعه/ ۷۹.</ref> و اين‌كه قرآن داراي بطن و بطوني مي‌باشد، ‌در روايات كثيره به آن اشاره شده است، [[امام علي(ع)]] فرمودند: « قرآن داراي ظاهر زيبا و باطني ژرف و ناپيداست مطالب شگفت‌آور آن تمام نمي‌شود و اسرار نهفته آن پايان نمي‌پذيرد»<ref>نهج‌البلاغه، ترجمه محمد دشتي، خطبه ۱۸، ص۶۴.</ref>.  


==۲. محكمات و متشابهات:==
* [[جابر بن عبدالله انصاری|جابر]] از [[امام باقر(ع)]] تفسير آيه‌اي را پرسيد؟ حضرت جوابي دادند، بار ديگر از همان آيه پرسيد: حضرت بگونه‌اي ديگر جواب فرمود. جابر عرض كرد: قبلاً جواب ديگري داده بوديد. حضرت فرمود: «جابر! قرآن داراي باطني است و باطن آن هم باطني دارد و خود ظاهر هم مراتبي دارد. اي جابر! چيزي از قرآن با عقول بشري قابل تفسير نيست؛ زيرا ممكن است اوّل آيه مربوط به چيزي باشد و ذيل آن مربوط به مطلب ديگر، قرآن كلام بهم پيوسته‌اي است كه داراي چهره‌هاي متعددي مي‌باشد».<ref>ر.ك: مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، داراحياء التراث العربي، ج۸۹، ص۹۱ و ص۹۴ و ۹۵.</ref>


آيات قرآن در يك تقسيم كلّي به دو دسته تقسيم مي‌شوند:
==شرایط اکتفا به ظاهر آیات==
اگر مراد از اکتفا به ظاهر، فهم آيات بدون توجّه به قرائن باشد، هرگز نمي‌توان به ظاهر اكتفا نمود؛ چون در فهم ظاهر آيات علاوه بر آشنايي به قواعد عربي و فهم كامل زبان قرآن، توجه به قرائن از جمله آيات ديگر و روايات لازم است، حتّي در آياتي كه ظاهر روشني دارند و جزء آيات محكم به شمار مي‌روند؛ چون آيات قرآن به همديگر مرتبط مي‌باشند و بعضي قرينه دیگری مي‌باشند. هم‌چنين روايات [[پيامبر اكرم(ص)]] و به تبع ایشان [[اهل بیت(ع)]] به عنوان مفسّر و مبيّن قرآن بايد ملاحظه شود و خود قرآن تصريح دارد كه «ما اين ذكر (قرآن) را بر تو نازل كرديم تا آنچه را كه به سوي مردم نازل شده است براي آنها روشن سازي، شايد انديشه کنند.»<ref>نحل/ ۴۴.</ref>


الف) محكمات كه نياز به تأويل ندارند؛
امّا در آيات متشابه، هرگز نمي‌توان به ظاهر اكتفا نمود، به عنوان نمونه در آیه {{قرآن|وَجَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا}}<ref>فجر/ ۲۲.</ref> ظاهرش اين است كه خداوند آمد و فرشتگان صف در صف حاضر شدند. یا در آیه {{قرآن|الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى}}<ref>طه/ ۵.</ref> ظاهرش اين است كه خداوند بر عرش سوار است.


ب) متشابهات كه نياز به تأويل دارند، يعني بايد در دامن محكمات تربيّت شوند چرا كه محكمات بمنزله «امّ الكتاب» و مادر آن به حساب مي‌آيند.<ref>برگرفته از آيه ۷ سوره آل عمران.</ref>  
این آیات و سایر آیات متشابه بايد در كنار آيات محكمي چون{{قرآن|... لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}}<ref>شوري / ۱۱ .</ref> قرارداده و تفسير نمود كه مراد از آمدن، امر خداوند است، و مراد از «استوي» تسلّط خداوند است و اگر به ظاهر آن ها اكتفا شود، لازمه‌اش تجسم برای خدا است.


بعد از بيان نكات فوق، پاسخ اين است كه اگر مراد ظاهر در برابر باطن باشد، فهم آن براي عموم مردم و آن هايي كه دنبال چهره عمومي آيات قرآن و فهم ساده آن مي‌باشند، ممكن است وبا توجه به شرائطي كه بعداً يادآور مي‌شويم ،می توان به ظاهر اكتفا نمود آن هم در آيات محكم، ولي اگر دنبال چهره‌هاي ديگر قرآن (يعني بطون) باشيم كه آن را تنها به انديشمندان (راسخان در علم) آنها كه تشنه حقّند و پوينده راهند نشان مي‌دهد، نمي‌توان به ظاهر اكتفا نمود؛ زيرا رسيدن به مرحله باطن جز براي معصومان و پاكان عليهم السلام ميسر نيست<ref>واقعه/ ۷۹.</ref> و امّا اين‌كه قرآن داراي بطن و بطوني مي‌باشد، ‌در روايات كثيره به آن اشاره شده است كه فقط به دو نمونه اكتفاء مي‌شود:
[[وهابي‌ها]] با تمسک به ظاهر آیات و بدون در نظر گرفتن آیات محکم و اصول عقلی مي‌گويند:«خداوند جهت و مكان دارد و بر عرش كه بالاي آسمان‌ها است سوار مي‌باشد. خداوند داراي دست و چشم به معناي حقيقي مي‌باشد.»<ref>ابن حجر عسقلاني، الدر الكاهنه، بيروت، ص۱۴۵، ر.ك: احمد بن زيني چلان مفتي مكه، سرگذشت وهابيّت، ترجمه ابراهيم وحيد دامغاني، نشر گلستان كوثر، چاپ اوّل،‌۱۳۷۶، ص۱۶.</ref> و مي‌گويند:« خداوند هر شب به زمين فرود مي‌آيد و صبح دوباره برمي‌گردد.»<ref>عمر عبدالسلام، مخالف الوهابيّه للقرآن و السنه، دارالهدايه، چاپ اوّل، ۱۴۱۶، ص۸.</ref> و حتي صريح كلام ابن تيميه اين است: «در قرآن و سنت و اجماع حرفي از نفي جسمانيّت و نفي تشبيه نيست<ref>ابن تيميّه، الفتاوي الكبري، بيروت، دارالمعرفه، ص۲۳ـ۲۱.</ref> شبيه حرف‌هاي فوق را [[حنابله]]، [[هشويّه]] و [[اباضيّه]] نيز گفته‌اند.<ref>سبحاني، جعفر، بحوث في الملل و النحل، قم، لجنه اِداره الحوزه العلميه، چاپ دوّم، ۱۴۱۵، ج۲، ص۲۴۷.</ref>


۱. علي(ع) فرمود: « قرآن داراي ظاهر زيبا و باطني ژرف و ناپيداست مطالب شگفت‌آور آن تمام نمي‌شود و اسرار نهفته آن پايان نمي‌پذيرد»<ref>نهج‌البلاغه، ترجمه محمد دشتي، خطبه ۱۸، ص۶۴.</ref>.
۲. جابر از امام باقر(ع) تفسير آيه‌اي را پرسيد؟
حضرت جوابي دادند، بار ديگر از همان آيه پرسيد: حضرت بگونه‌اي ديگر جواب فرمود.
جابر عرض كرد: قبلاً جواب ديگري داده بوديد.
حضرت فرمود: «جابر! قرآن داراي باطني است و باطن آن هم باطني دارد و خود ظاهر هم مراتبي دارد.
اي جابر! چيزي از قرآن با عقول بشري قابل تفسير نيست؛ زيرا ممكن است اوّل آيه مربوط به چيزي باشد و ذيل آن مربوط به مطلب ديگر، قرآن كلام بهم پيوسته‌اي است كه داراي چهره‌هاي متعددي مي‌باشد».<ref>ر.ك: مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، داراحياء التراث العربي، ج۸۹، ص۹۱ و ص۹۴ و ۹۵.</ref>
اگر مراد از ظاهر فهم آيات بدون توجّه به قرائن است، در پاسخ بايد گفت: هرگز نمي‌توان به ظاهر اكتفا نمود؛ چون در فهم ظاهر آيات علاوه بر آشنايي به قواعد عربي و فهم كامل زبان قرآن، توجه به قرائن از جمله آيات ديگروروايات... لازم است، حتّي در آياتي كه ظاهر روشني دارند و جزء آيات محكم به شمار مي‌روند، بايد شرائط فوق مراعات شود؛ چون آيات قرآن به همديگر مرتبط مي‌باشند و بعضي بر بعض ديگر قرينه مي‌باشند . و هم‌چنين روايات پيامبر اكرم(ص) به عنوان مفسّر و مبيّن قرآن بايد ملاحظه شود و خود قرآن تصريح دارد كه «ما اين ذكر (قرآن) را بر تو نازل كرديم تا آنچه را كه به سوي مردم نازل شده است براي آنها روشن سازي وشايد انديشه کنند.»<ref>نحل/ ۴۴.</ref> يعني پيامبر(ص) بايد بيان و تفسير كند. و هم‌چنين روايات رسيده از اهل‌بيت(ع) بعنوان وارثان و اوصياي پيامبر اكرم(ص) و ثقل و عِدل قرآن در فهم آيات قرآني مورد توجّه قرار گيرند.
آنچه گفته شد مربوط به آيات محكم قرآن بود، امّا در آيات متشابه، هرگز نمي‌توان به ظاهر اكتفا نمود؛ زيرا باعث گمراهي و ضلالت خواهد شد، به عنوان نمونه به چند آيه اشاره مي‌شود:
۱. {{قرآن|وَجَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا<ref>فجر/ ۲۲.</ref> ظاهرش اين است كه خداوند آمد و فرشتگان صف در صف حاضر شدند.
۲. {{قرآن|الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى}}<ref>طه/ ۵.</ref> ظاهرش اين است كه خداوند بر عرش سوار است.
۳ . {{قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ ..}}<ref>فتح /۱۰ .</ref> ظاهر آيه فوق بر اين است كه خداوند داراي دست مي‌باشد و
همچنين آيات محبت و... به هيچ عنوان نمي‌توان به ظاهر آنها اخذ نمود، بلكه بايد آنها را در كنار آيات محكمي چون{{قرآن|... لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}}<ref>شوري / ۱۱ .</ref> قرارداد و تفسير نمود كه مراد از آمدن، امر خداوند است، و مراد از «استوي» تسلّط خداوند است، و مراد از دست هم، قدرت خداوند مي‌باشد. اگر به ظاهر آنها اكتفا شود، لازمه‌اش اين است كه قائل شويم ـ نعوذُ بالله ـ خداوند داراي جسم مي‌باشد، چنانكه وهابي‌ها مي‌گويند:«خداوند جهت و مكان دارد و بر عرش كه بالاي آسمان‌ها است سوار مي‌باشد. خداوند داراي دست و چشم به معناي حقيقي مي‌باشد.»<ref>ابن حجر عسقلاني، الدر الكاهنه، بيروت، ص۱۴۵، ر.ك: احمد بن زيني چلان مفتي مكه، سرگذشت وهابيّت، ترجمه ابراهيم وحيد دامغاني، نشر گلستان كوثر، چاپ اوّل،‌۱۳۷۶، ص۱۶.</ref> و مي‌گويند:« خداوند هر شب به زمين فرود مي‌آيد و صبح دوباره برمي‌گردد.»<ref>عمر عبدالسلام، مخالف الوهابيّه للقرآن و السنه، دارالهدايه، چاپ اوّل، ۱۴۱۶، ص۸.</ref> و حتي صريح كلام ابن تيميه اين است: «در قرآن و سنت و اجماع حرفي از نفي جسمانيّت و نفي تشبيه نيست.»<ref>ابن تيميّه، الفتاوي الكبري، بيروت، دارالمعرفه، ص۲۳ـ۲۱.</ref> و همين طور با توسل به ظاهر آيات، قائل شدند كه:«مراد از رحمت و محبت و غضب و رضاء در خداوند معناي حقيقي انفعالي مي‌باشد، و در قيامت خداوند را مي‌بينيم و...»<ref>سبحاني، جعفر، آئين وهابيّت، منشور جاويد، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ سوّم، ۱۳۷۳.</ref> و شبيه حرف‌هاي فوق را حنابله، هشويّه و اباضيّه نيز گفته‌اند.<ref>سبحاني، جعفر، بحوث في الملل و النحل، قم، لجنه اِداره الحوزه العلميه، چاپ دوّم، ۱۴۱۵، ج۲، ص۲۴۷.</ref>
نكته ديگري كه قابل توجّه است اين است كه قرآن در بيان احكام، همه موارد را بيان نكرده و جزئيات مسائل را (مانند جزئيات نماز، روزه، مسائل حج، زكات و...)به روايات واگذار کرده و اين جزئيات را از روايات پيامبر اكرم(ص) و ائمه اطهار(ع) بايد بدست آورد، بنابراين نمي‌توان در بخش احكام (و استنباط آن از قرآن و هم‌چنين بعضي از مسائل عقائدي و...) به ظاهر آيات اكتفاء كرد؛ زيرا اين نيز موجب گمراهي است و در رواياتي به اين امر اشاره شده است.<ref>كليني، محمّد بن يعقوب، اصول كافي، آخوندي، ج۱، ص۱۸۴ـ۱۸۳ و ۱۹.</ref>
بنابراين ظاهر قرآن بعد از فحص از قرائن (عقلي و نقلي كه يكي از آنها روايات معصومان(ع) مي باشند) حجّت است و بدون آن(قرائن) نمي‌توان به ظاهر تمسك نمود.
نتيجه اين شد كه در آيات متشابه و آياتي كه نياز به تفسير و تأويل دارند به هيچ عنوان نمي‌توان به ظاهر اكتفا نمود چون باعث گمراهي و ضلالت و بيراهه رفتن انسان مي‌شود، آيات متشابه را بايد در پرتو آيات محكم و روايات تفسير نمود.
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}
==مطالعه بيشتر==
<big>'''مطالعه بيشتر'''</big>


۱. تفسير نمونه، آيت‌الله مكارم شيرازي، ج۱، ص۲۰، ج۱۸، ص۲۶۱ و ج۲۶، ص۱۱.  
۱. تفسير نمونه، آيت‌الله مكارم شيرازي، ج۱، ص۲۰، ج۱۸، ص۲۶۱ و ج۲۶، ص۱۱.  
خط ۷۱: خط ۵۰:
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه = -
  | تیترها =  
  | تیترها = شد
  | ویرایش =  
  | ویرایش = شد
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی = شد
  | ناوبری =  
  | ناوبری =  
  | نمایه =  
  | نمایه =  
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر = شد
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =  
  | بازبینی =  
  | بازبینی =  
  | تکمیل =  
  | تکمیل =  
  | اولویت =  
  | اولویت = ج
  | کیفیت =  
  | کیفیت = ب
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ ‏۲۴ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۲۰

سؤال

آيا مي‌توان به ظاهر قرآن اكتفا كرد؟


سؤال

آيا مي‌توان به ظاهر قرآن اكتفا كرد؟


اکتفا به ظاهر در آیات محکم و متشابه

آيات قرآن در يك تقسيم بندی كلّي، به دو دسته تقسيم مي‌شوند:

  • محكمات كه نياز به تأويل ندارند؛
  • متشابهات كه نياز به تأويل دارند، يعني بايد بر اساس محكمات که بمنزله «امّ الكتاب» هستند، معنا شوند.[۱]

اگر مراد از ظاهر در برابر باطن باشد، می توان به ظاهر اكتفا نمود و ظاهر قرآن حجت می باشد، چرا که فهم بطن قرآن جز براي معصومان ميسر نيست[۲] و اين‌كه قرآن داراي بطن و بطوني مي‌باشد، ‌در روايات كثيره به آن اشاره شده است، امام علي(ع) فرمودند: « قرآن داراي ظاهر زيبا و باطني ژرف و ناپيداست مطالب شگفت‌آور آن تمام نمي‌شود و اسرار نهفته آن پايان نمي‌پذيرد»[۳].

  • جابر از امام باقر(ع) تفسير آيه‌اي را پرسيد؟ حضرت جوابي دادند، بار ديگر از همان آيه پرسيد: حضرت بگونه‌اي ديگر جواب فرمود. جابر عرض كرد: قبلاً جواب ديگري داده بوديد. حضرت فرمود: «جابر! قرآن داراي باطني است و باطن آن هم باطني دارد و خود ظاهر هم مراتبي دارد. اي جابر! چيزي از قرآن با عقول بشري قابل تفسير نيست؛ زيرا ممكن است اوّل آيه مربوط به چيزي باشد و ذيل آن مربوط به مطلب ديگر، قرآن كلام بهم پيوسته‌اي است كه داراي چهره‌هاي متعددي مي‌باشد».[۴]

شرایط اکتفا به ظاهر آیات

اگر مراد از اکتفا به ظاهر، فهم آيات بدون توجّه به قرائن باشد، هرگز نمي‌توان به ظاهر اكتفا نمود؛ چون در فهم ظاهر آيات علاوه بر آشنايي به قواعد عربي و فهم كامل زبان قرآن، توجه به قرائن از جمله آيات ديگر و روايات لازم است، حتّي در آياتي كه ظاهر روشني دارند و جزء آيات محكم به شمار مي‌روند؛ چون آيات قرآن به همديگر مرتبط مي‌باشند و بعضي قرينه دیگری مي‌باشند. هم‌چنين روايات پيامبر اكرم(ص) و به تبع ایشان اهل بیت(ع) به عنوان مفسّر و مبيّن قرآن بايد ملاحظه شود و خود قرآن تصريح دارد كه «ما اين ذكر (قرآن) را بر تو نازل كرديم تا آنچه را كه به سوي مردم نازل شده است براي آنها روشن سازي، شايد انديشه کنند.»[۵]

امّا در آيات متشابه، هرگز نمي‌توان به ظاهر اكتفا نمود، به عنوان نمونه در آیه ﴿وَجَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا[۶] ظاهرش اين است كه خداوند آمد و فرشتگان صف در صف حاضر شدند. یا در آیه ﴿الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى[۷] ظاهرش اين است كه خداوند بر عرش سوار است.

این آیات و سایر آیات متشابه بايد در كنار آيات محكمي چون﴿... لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ[۸] قرارداده و تفسير نمود كه مراد از آمدن، امر خداوند است، و مراد از «استوي» تسلّط خداوند است و اگر به ظاهر آن ها اكتفا شود، لازمه‌اش تجسم برای خدا است.

وهابي‌ها با تمسک به ظاهر آیات و بدون در نظر گرفتن آیات محکم و اصول عقلی مي‌گويند:«خداوند جهت و مكان دارد و بر عرش كه بالاي آسمان‌ها است سوار مي‌باشد. خداوند داراي دست و چشم به معناي حقيقي مي‌باشد.»[۹] و مي‌گويند:« خداوند هر شب به زمين فرود مي‌آيد و صبح دوباره برمي‌گردد.»[۱۰] و حتي صريح كلام ابن تيميه اين است: «در قرآن و سنت و اجماع حرفي از نفي جسمانيّت و نفي تشبيه نيست.»[۱۱] شبيه حرف‌هاي فوق را حنابله، هشويّه و اباضيّه نيز گفته‌اند.[۱۲]


مطالعه بيشتر

۱. تفسير نمونه، آيت‌الله مكارم شيرازي، ج۱، ص۲۰، ج۱۸، ص۲۶۱ و ج۲۶، ص۱۱.

۲. تفسير موضوعي قرآن، حضرت آيت‌الله جوادي آملي، ج۱، ص۱۴.

۳. روش شناسي تفسير قرآن، علي اكبر بابايي، محمود رجبي، ص۲۹۰و ۳۲ .

۴. مجلّه بيّنات، محمد علي مهدوي‌راد، شماره ۳، ص۸۹ .


منابع

  1. برگرفته از آيه ۷ سوره آل عمران.
  2. واقعه/ ۷۹.
  3. نهج‌البلاغه، ترجمه محمد دشتي، خطبه ۱۸، ص۶۴.
  4. ر.ك: مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، داراحياء التراث العربي، ج۸۹، ص۹۱ و ص۹۴ و ۹۵.
  5. نحل/ ۴۴.
  6. فجر/ ۲۲.
  7. طه/ ۵.
  8. شوري / ۱۱ .
  9. ابن حجر عسقلاني، الدر الكاهنه، بيروت، ص۱۴۵، ر.ك: احمد بن زيني چلان مفتي مكه، سرگذشت وهابيّت، ترجمه ابراهيم وحيد دامغاني، نشر گلستان كوثر، چاپ اوّل،‌۱۳۷۶، ص۱۶.
  10. عمر عبدالسلام، مخالف الوهابيّه للقرآن و السنه، دارالهدايه، چاپ اوّل، ۱۴۱۶، ص۸.
  11. ابن تيميّه، الفتاوي الكبري، بيروت، دارالمعرفه، ص۲۳ـ۲۱.
  12. سبحاني، جعفر، بحوث في الملل و النحل، قم، لجنه اِداره الحوزه العلميه، چاپ دوّم، ۱۴۱۵، ج۲، ص۲۴۷.