امام زمان(ع) مصداقی از غیب در قرآن

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۱۸ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۳۷ توسط Rezvani (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{سوال}} سوره بقره آيه ۳ را تفسير در رابط به اثبات امام مهدي(ع) با دل...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

سوره بقره آيه ۳ را تفسير در رابط به اثبات امام مهدي(ع) با دليل بنويسيد؟

تفسير و توضيح آيه سوم سوره مبارکه بقره: ﴿الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاه وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ

پس از آنکه خداوند در آيه دوّم سوره مبارکه، ساحت قرآن را از هر گونه شک و شبهه اي منزه مي داند و آن را هدايت براي متقين معرفي مي کند در آيه سوم به ذکر سه صفت والاي متقين که از نور هدايت قرآن بهره مند شده اند مي پردازد:

۱. ﴿الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ...

در قرآن کريم «غيب» مقابل «شهادت» قرار دارد.[۱] «غيب» بر چيزي مي گويند که پوشيده و پنهان است، امّا آنچه که محسوس است و انسان به حس خود آن را درک مي کند از اسمان و زمين و آنچه که در آن است را «عالم شهادت» گويند و آنچه که قواي حسي از درک آن عاجز است امّا وجود دارد و قسمت عظيم عالم هستي را شکل داده است «عالم غيب» نامند.

در حقيقت ايمان به «غيب» که قرآن کريم آن را به عنوان اولين صفت متقين ياد مي کند همان جهان بيني الهي است که ايمان به ماوراي اين جهان مادّي است. در جهان بيني قرآني عالم هستي منحصر به آنچه که براي ما محسوس است نيست و به گفته شهيد مطهري (ره) «جهان ماده يک قشر نازکي از عالم است».[۲]

و انسان با ديد مادي هستي را در همين ماديات و محسوسات خلاصه مي داند و از ماوراي اين عالم که عظيم و بي نهايت است بي خبر است.

رسالت قرآن مجيد اين است که انسان را از اين ديدگاه تنگ مادي بيرون آورد و او را به عظمت عالم هستي که در ماوراي اين محسوسات است رهنمون و آگاه سازد.

بنابراين با توجه به معناي «غيب» که در آيه به صورت مطلق و بدون هيچ قيدي ذکر شده و با توجه به رواياتي که در اين باره از معصومين(ع) صادر شده است ايمان به خدا و صفات خدا، ملائکه و رستاخيز همه از مصاديق ايمان به غيب شمرده مي شود و مفسرين هم هر کدام مصاديقي را ذکر نموده اند:

امام صادق(ع) در ذيل اين آيه مي فرمايند: «مؤمن به غيب کساني هستند که رستاخيز (زنده شدن مردگان و گشوده شدن نامه اعمال) و بهشت و جهنم را تصديق مي کنند».[۳]

شهيد مطهري (ره) مي گويد: «ملائکه، لوح محفوظ، عرش و کرسي، اينها مربوط به غيب و باطن اين عالم اند که به صرف آنکه از حواس ما مخفي است نمي توان آنها را نفي کرد...».[۴]

ايمان به حضرت مهدي(ع) ايمان به غيب است.

با توجه به وسعت و عموميّت معناي «غيب» بايد گفت وجود مبارک حضرت مهدي(ع) چون از ديدگان بسياري از انسان ها پنهان است و هر کسي لايق ديدار آن حضرت نيست از مصاديق «عالم غيب» است و در روايات بسياري ايمان به آن حضرت و قيام آن بزرگوار را ايمان بر غيب دانسته اند:

۱. يحيي بن ابي القاسم گويد: از امام صادق(ع) از ﴿الم (۱) ذَلِک الْکتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًي لِّلْمُتَّقِينَ (۲) الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ... پرسيدم سپس امام فرمودند: «متقين» شيعيان علي(ع) اند و «غيب» حجّت غايب است».[۵]

۲. و نيز از امام صادق(ع) در تفسير اين آيه شريفه مي فرمايند:

«کسي که اقرار کند به اين که قيام قائم(ع) حق است». مؤمن به غيب است.[۶]

۳. و نيز از امام باقر(ع) در تفسير «غيب» چنين آمده است:

«و هو البعث و النشور و قيام القائم و الرجعه...».[۷] غيب، بعث و زنده شده مردگان، و قيام قائم و رجعت است.

بنابراين از آنچه گذشت روشن مي شود از مصاديق «عالم غيب» وجود مبارک قطب عالم امکان حضرت حجه ابن الحسن «ارواحنا له الفداه» مي باشد و متقين به آن بزرگوار و به قيام جهاني او ايمان دارند لذا با توجه به معناي غيب و رواياتي که در ذيل اين آيه ذکر شد مي توان اين آيه را دليل بر وجود آن حضرت هم دانست چنان که دليل بر مصاديق ديگري از «غيب» هم مي باشد.

امّا در خصوص سؤال شما چنان که در توضيح ﴿...يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ... گذشت ـ بايد بگوئيم که اصل وجود مبارک حضرت مهدي(ع) با روايات متواتره اي که از شيعه و سني نقل شده است اثبات مي شود امّا آن چه که اين آيه مبارکه با توجه به رواياتي که در توضيح و تفسير و تطبيق آن آمده است در صدد بيان آن مي باشد اصل ايمان به غيب است که اوّلين صفت متقين شمرده شده است و همان طور که گفته شد از مصاديق غيب حضرت مهدي(ع) مي باشد.

به عبارت ديگر پس از اثبات اصل وجود حضرت حجّت(ع) توسط روايات متواتره، ايمان به آن حضرت از موارد ايمان به غيب است.


معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

۱ـ تفسير نمونه، آيت الله مکارم شرازي.

۲ـ تفسير الميزان، علامه طباطبايي.

۳ـ آشنايي با قرآن (۲).

۴ـ تفسير مجمع البيان.


منابع

  1. حشر / ۲۲.
  2. مطهري، مرتضي، آشنايي با قرآن (۲)، انتشارات صدرا، ۱۳۸۲، ص۶۴.
  3. عروسي حويزي، تفسير نور الثقلين، انتشارات اسماعيليان، قم، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۰.
  4. آشنايي با قرآن (۲)، همان.
  5. تفسير نور الثقلين، همان.
  6. همان.
  7. مجلسي، محمد باقر، بحارالأنوار، موسسه الوفاء، بيروت، لبنان، ۱۴۰۴ق، ج۲۴، ص۳۵۱، ح۶۹.