اعتقاد شیعه نسبت به حکومت‌های غیر شیعی

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۱ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۰۳ توسط Rezapour (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{جا:ویرایش}} {{سوال}} بنابر اعتقاد شیعه اثنی عشری، حکومت های غیر اثن...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

بنابر اعتقاد شیعه اثنی عشری، حکومت های غیر اثنی عشری، باطل و صاحبان آنها کافر و ظالم هستند و لعن آنها جایز می­باشد. مردمی که با آنها بیعت کردند نیز کافر و بلاد آنها دارالکفر می­باشد.

درگاه‌ها
حکومت دینی.png


از نظر مکتب اهل بیت، حق حکومت بر مردم به صورت انحصاری متعلق به خداوند متعال است؛ که مالک انسانها می­باشد؛ و هر انسانی برای حکومت، نیازمند اذن الهی است. این اذن یا به صورت مستقیم توسط خداوند به او اعطا می­شود و یا غیر مستقیم مورد تایید ساحت ربوبی قرار می­گیرد. اگر کسی خارج از این چارچوب بر مردم حکومت کند، حکومت او فاقد مشروعیت خواهد بود؛ حتی اگر از امامیه باشد. اما فقدان مشروعیت حاکم، لزوما به معنی خروج از اسلام و کافر بودن او نیست. به همین منوال پذیرش این حکومت­ها از طرف مردم و بیعت با آنها نیز لزوما موجب کفر آن­ها نمی­گردد؛ بلکه آنچه باعث کفر می­شود انکار خداوند متعال و نبوت پیغمبر عظیم الشان اسلام و انکار ضروریات دین است آن هم به نحوی که به انکار خداوند یا رسالت نبی بیانجامد. روایات دال بر کفر اهالی بلاد و دارالکفر بودن بلاد اسلامی، ناظر به مقاطع زمانی و افراد خاص، فرقه هایی که از اسلام خارج شده­اند مانند غلات و نواصب؛ می­باشد.

مقدمه:

بی شک هر جامعه­ای برای استحکام و ادامه حیات اجتماعی خود نیاز به وضع قوانین و ضمانت­هایی برای اجرای آن قوانین دارد. امیر المومنین در نهج البلاغه می­فرمایند: «لابد للناس من امیر برّ او فاجر[۱]». اما یکی از مباحثی که در طول تاریخ محل جنجال بوده است مشروعیت فرد یا افرادی است که داعیه حکومت بر مردم را داشته­اند. مکاتب مختلف فکری و سیاسی نظریات گوناگونی در این مورد ارائه داده­اند؛ و چه بسا نزاع­های زیادی که در طول تاریخ بر سر این مسئله روی داده است.

اصل نقد:

در مکتب تشیع، حکومت یکی از شئون امامت است[۲]. امام رضا ((ع)) امامت را این گونه معرفی می­فرمایند:

امامت، مقام و منزلت پیامبران و ارث اوصیاء است. امامت، خلافت و جانشینی خدا و رسول و مقام امیر مومنان و میراث حسن و حسین ((ع)) است. امامت، زمام دین و نظام مسلمانان و صلاح دنیا و عزت مومنان است. امامت، ریشه در حال رشد اسلام و شاخه نمو کننده آن است. با امام، نماز و زکات و روزه و حج و جهاد و فزونی و غنایم و صدقات و امضای حدود و احکام و حفظ مرزها و اکناف به اتمام رسیده کامل می­شود. امام، امین خدا در میان خلقش و حجت او بر بندگانش و خلیفه او در شهرهایش و دعوت کننده به سوی او و دفاع کننده از حرم الهی است.[۳]

در تعریف امامت از نگاه شیعه دو ویژگی مورد تاکید قرار میگیرد:

1- ریاست عام در امور دین و دنیا 2- 3- انتصاب از سوی خدای تعالی[۴] 4- مطابق این دو ویژگی امام اولا بر تمام امور مربوط به زندگی فردی و اجتماعی افراد ولایت دارد؛ زیرا این امور در کمال اخروی او دخالت دارند. و ثانیا امام به نصب الهی معلوم می­شود نه انتخاب مردم.

ختم نبوت، جهان شمولی و زمان شمولی اسلام، عمر محدود و فرصت اندک پیامبر اکرم برای ابلاغ احکام، رسوب فرهنگ جاهلی در میان مردمی که به تازگی از آن فرهنگ رها شده بودند، فاصله بسیار افق فکری اصحاب با پیامبر اکرم و ... از دلایلی هستند که وجود امامی با شرایط نبی مکرم(ص) را ضروری می­سازند[۵].

علاوه براین، ضرورت وجود چنین امامی با چنین خصوصیاتی در جامعه از ادله بسیار روایی و قرآنی فهمیده می­شود. از ادله قرانی می­توان به آیه اولی الامر (۵۹ نساء) و آیه ولایت (۵۵ مائده) اشاره کرد[۶]. مطابق روایت مشهور نبوی که توسط شیعه و اهل سنت بیان شده است[۷]؛ نیز اگر فرد در حالی بمیرد که تحت ولایت امامی نیست در حال جاهیلت مرده است[۸].

جهان بینی اسلامی نیز دنیا و آخرت را در پیوند با یکدیگر به تصویر می­کشد. هرچند کمال آدمی در آخرت تجلی پیدا می­کند و هدف دین کمال نهایی انسان در آخرت است، اما بنابر جهان بینی اسلامی این کمال از رهگذر زندگی اجتماعی انسان در دنیا حاصل می­شود. پیداست که برای تحقق این هدف بلند تمامی انبیاء، باید دین وارد عرصه اجتماعی زندگی یعنی حکومت بشود. یکی از مسائل مربوط به حکومت دینی – که به دنبال کمال نهایی انسان است- شرایط حاکم و چگونگی انتخاب آن است[۹].

با توجه به این دلایل، شیعه به حق اعتقاد دارد که مقام امامت - که یکی از شئون آن حکومت است- به نصب الهی به ائمه معصومین(ع) اعطاء شده است. این اذن الهی که مشروعیت بخش حکومت آنان است، در اختیار دیگران قرار نگرفته است. لذا دیگران در صورتی حق حکومت دارند که از طرف این اولیاء الهی ماذون باشند.

در طول تاریخ، افراد زیادی، خارج از چارچوب یاد شده بر بلاد اسلامی حکومت کردند. با توجه به قاعده یاد شده، حکومت ایشان برخوردار از مشروعیت نبوده است. اما آیا اعتقاد به عدم مشروعیت این حاکمان، به معنی کافر دانستن آنهاست؟ روشن است که بین این مفاهیم تفاوت اساسی وجود دارد. كافر يعنى كسى كه منكر خدا است، يا براى خدا شريك قرار مى‌دهد، يا پيغمبرى حضرت خاتم الانبياء محمّد بن عبد اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم را قبول ندارد[۱۰]. روشن است که این تعریف شامل حال بسیاری از این حاکمان نمی­شود. پیروان مذهب امامیه نیز مانند دیگر مذاهب اسلامی کسی را که اظهار اسلام کرده و شهادتین را بر زبان رانده باشد داخل در اسلام و مشمول تمام احکام اسلام میدانند[۱۱].

ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین، اولین منادیان وحدت در امت اسلامی هستند. ایشان ، علامت اسلام افراد را اظهار شهادتین بر زبان، معرفی کردند و بر جریان احکام اسلام بر تمامی افرادی که شهادتین را بر زبان رانده اند تاکید نموده­اند‏[۱۲]. آنان همچنین پیروان خود را به شرکت در تشییع جنازه و نماز بر اموات اهل قبله، و دیگر ارتباطات اجتماعی با آنان دستور داده­اند[۱۳]‌.

نکته پایانی اینکه روایاتی که در این شبهه به آنها ارجاع داده شده است و به کفر اهالی بلاد مسلمین حکم شده ناظر به برخی افراد در مقاطع زمانی خاص و یا مراتب بالای ایمان است. این روایات را در چند دسته می­توان تقسیم کرد:

1- روایاتی که محتوای آنها لزوم وجود امام منصوب الهی و لزوم پیروی از این امام و همچنین لزوم خودداری از پیروی امام جائر می­باشد. مانند روایات باب «کسی که به ناحق ادعای امامت کند» کتاب کافی. این دسته از روایات همانطور که اشاره شد مستند به آیات قرآن و روایات نبوی و عقل می­باشد که بخشی از آنها ذکر شد. 2- 3- روایاتی که اهل بیت(ع) به لعن یا طعن مردم شهرهای خاصی پرداخته اند. این دسته از روایات ضمن اینکه تعداد محدودی دارند چنان که علامه مجلسی بیان کرده در باره کسانی صادر شده است که با علم و عناد به مخالفت و سب اهل بیت می­پرداختند و این امر مستلزم نفی توحید ربوبی خدا و رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود و در راس این گروه، بنی امیه قرار داشتند.[۱۴] 4-

منابع

  1. شریف الرضی محمد بن حسین، نهج البلاغه (صبحی صالح)، انتشارات هجرت، قم، ۱۴۱۴ق، ص۸۲، خطبه۴۰
  2. ‏مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، قم، بدون تاریخ، ج۴، ص۷۲۵
  3. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۴۰۷ق، ج۱،ص۲۰۰
  4. رک: سید مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ج۲،ص۲۶۴ / علامه حلی، الفین، ص۱۲ / علامه سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۱۰۷/ محقق حلی، المسلک فی اصول الدین، ص۱۸۷ و ...
  5. جمعی از نویسندگان زیر نظر علی اکبر رشاد، دانش نامه امام علی(ع)، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، تهران، ۱۳۸۰، ج۳، ص۱۴۲
  6. برای آشایی با شیوه استدلال به این آیات رک: محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه، قم، ۱۴۱۷ق، ج۴،ص۳۸۸ و ج۶،ص۷ / جعفر سبحانی، المحاضرات فی الالهیات، موسسه امام صادق(ع)، قم، ۱۴۲۸ق، ص۳۵۷
  7. مرعشی، قاضی نورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، مکتبه آیه الله النجفی المرعشی، قم، ۱۴۰۹ق، ج۱۳، ص۸۵ و ج۲۳، ص۴۲۵
  8. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي ج‏۱ ؛ ص۳۷۶
  9. [1] بنگرید: جوادی آملی، عبدالله، نسبت دین و دنیا، اسراء، قم، ۱۳۸۷، ص۲۵ / حسین زاده، محمد، دین شناسی، انتشارات موسسه امام خمینی، قم، ۱۳۷۸، ص۴۳-۵۰
  10. امام خمینی، توضیح المسائل (محشی) ، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، ۱۴۲۴ق،ج۱، ص۷۶
  11. رک : توضیح المسائل محشی اامام خمینی، ج۱، ص۱۲۶، رساله های توضیح المسائل دیگر مراجع عظام، مجموعه مقالات کنفرانس وحدت اسلامی
  12. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي، الإسلاميه، تهران، ۱۴۰۷ ق، ج۲، ص۲۵ و ۲۶
  13. ابن بابويه، محمد بن على، الأمالي( للصدوق)، کتابچی، تهران، ۱۳۷۶ش، ص۲۱۷ و ۲۱۸ / كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي، ج۲، ص۶۳۶ / كاشانى، فيض، محمد محسن ابن شاه مرتضى، الوافي، كتابخانه امام امير المؤمنين علي عليه السلام، اصفهان ، ۱۴۰۶‍ق، ج۱۹، ص۲۴۴
  14. مجلسی، محمد باقربن محمد تقی، مرآه العقول فی شرخ اخبار آل الرسول، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۴۰۴ق، ج۱۱، ص۲۱۹