اصحاب رقیق

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۲ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۲۳ توسط A.ahmadi (بحث | مشارکت‌ها) (ابرابزار)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


سؤال
در کتابهای رجالی آمده است: فلانی از «اصحاب الرقیق» است؛ منظور از «اصحاب الرّقیق» چییست و به چه گروهی «اصحاب الرّقیق» گفته می‌شود؟


پاسخ اجمالی: به افرادی که شغل آنها برده فروشی بود، «اصحاب رقیق» می‌گفتند.

پاسخ تفصیلی: برخی از عناوین و عبارات برای مدح یا مذمت افراد به کار می‌رود؛ مثلاً در علم لغت، رجال، و. برای مذمت فردی که زبان او لگام و کار او میزان ندارد و هرچه بر زبانش آمد از گفتنش خودداری نمی‌کند و مطالب و روایات صحیح و سقیم، معتبر و غیر معتبر را جمع‌آوری و نقل می‌کند، از عبارت «حاطب لیل»[۱] استفاده می‌شود. چنان‌که عنوان «وجه من وجوه الطائفه»[۲] برای مدح افراد استفاده می‌شود که نهایت اعتبار و شخصت والایی آنها را می‌رساند. اما عبارت «اصحاب الرقیق» که در سؤال بدان اشاره شده و در کتاب‌های رجالی از جمله در کتاب «الموسوعه الرجالیه» آمده[۳] و در مورد برخی از راویان حدیث به کار رفته است برای مدح یا مذمت نبوده و اسم فرقه و گروهی نمی‌باشد، بلکه حکایت از شغل و پیشهٔ آنها دارد. «اصحاب الرقیق» به افرادی گفته می‌شود که شغل آنها دلالی و خرید و فروش بردگان و کنیزان است؛ مثلاً شیخ طوسی در بحث لزوم فروش مال انسان ورشکسته می‌گوید هریک از اموال مفلس باید به بازار مناسب آن فروخته شود؛ دفترها وکاغذ را به بازار لوازم التحریر و کاغذ فروشی ببرند و بفروشند، پارچه را به بازار بزازها، فرش را به بازار فرش فروشان و. و رقیق یعنی برده و کنیز را به بازار «نخّاسین» ببرند و بفروشند.[۴] طریحی در مجمع البحرین می‌گوید: «َنخَّاس» با تشدید خاء به معنای دلال و فروشنده چهار پایان و بردگان و وکنیزان می‌باشدطریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ۴، ص۱۱۰، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، ۱۴۱۶ ه‍. ق، ج۴، ص۱۱۰.

 پس معلوم شد که «اصحاب رقیق» یعنی افرادی که کار آنها فروش و دلالی بردگان است.


منابع

  1. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۳، ص ۱۷۴، قم، نشر هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۰ ه‍. ق، ج۳، ص۱۷۴.
  2. عمانی، حسن بن علی بن ابی عقیل حذّاء، حیاه ابن أبی عقیل و فقه، ص۳۱، قم، مرکز المعجم الفقهی، چاپ اول، ۱۴۱۳ ه‍. ق، ص۳۱.
  3. تبریزی، میرزا جواد، الموسوعه الرجالیه، ج۵، ص۱۴۱، قم، دارالصدیقه الشهیده(س)، ۱۴۲۹، ه‍. ق، ج۵، ص۱۴۱.
  4. طوسی، ابو جعفر، محمد بن حسن، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج۲، ص۲۷۰، تهران، المکتبه المرتضویه لإحیاء الآثار الجعفریه، تهران - ایران، چاپ سوم، ۱۳۸۷ ه‍. ق، ج۲، ص۲۷۰.