ازدواج یوسف و زلیخا: تفاوت میان نسخه‌ها

Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
خط ۶: خط ۶:
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
'''ازدواج یوسف و زلیخا''' از موضوعاتی است که قرآن به آن اشاره ای نکرده است اما در متون تفسیری و روایی آمده است. محققان منبع این داستان را وَهْب بن مُنبِّه می‌دانند که اسرائیلیات زیادی وارد متون دینی کرده و روایات او درخور اعتماد نیست.
'''ازدواج یوسف و زلیخا''' از موضوعاتی است که قرآن به آن اشاره ای نکرده است اما در متون تفسیری و روایی آمده است. محققان منبع این داستان را وَهْب بن مُنبِّه می‌دانند که اسرائیلیات زیادی وارد متون دینی کرده و روایات او درخور اعتماد نیست.
تمامی روایات شیعه در ازدواج یوسف و زلیخا و جوان شدن زلیخا و بینا شدن وی، ریشه در روایت وهب بن منبه و ابن اسحاق دارد.


== طرح موضوع ==
== طرح موضوع ==
خط ۱۱: خط ۱۳:


=روایت وهب بن منبه=
=روایت وهب بن منبه=
روایتگر ازدواج یوسف(ع) با زلیخا در متون تفسیری، روایی و تاریخی اهل سنت، وهب بن منبه است. در تفسیر قرطبی (۶۷۱ هـ. ق) آمده است که وهب از ازدواج یوسف با زلیخا می‌گوید، زلیخا را همسر عزیز مصر معرفی می‌کند و از ناتوانی، نابینایی و تنگدستی او سخن می‌گوید. سخنان زلیخا با یوسف(ع) حزن و گریه یوسف(ع) را در پی دارد. یوسف به زلیخا می‌گوید: آیا عشق و محبت تو به من هنوز باقی است. زلیخا دیدن یوسف را دوست داشتنی تر از دنیا می‌خواند. یوسف به نماز می‌ایستد و زلیخا به او اقتدا می‌کند. ییوسف(ع) بینایی، جوانی و زیبایی زلیخا را از خدا طلب می‌کند و خدا جوانی، زیبایی و بینایی را به زلیخا بازمی‌گرداند به گونه ای که او زیباتر از گذشته می‌شود. ییوسف با زلیخا ازدواج می‌کند و او را دختر می‌یابد. از او درباره این موضوع پرسش می‌کند. زلیخا در جواب از ناتوانی جنسی شوهر سابق خود می‌گوید. زلیخا دو پسر به نامهای افراثیم و منشأ به دنیا می‌آورد و محبت یوسف به او چند برابر محبت زلیخا به خودش می‌شود.
روایتگر ازدواج یوسف(ع) با زلیخا در متون تفسیری، روایی و تاریخی اهل سنت، وهب بن منبه است. در تفسیر قرطبی (۶۷۱ هـ. ق) آمده است که وهب از ازدواج یوسف با زلیخا می‌گوید، زلیخا را همسر عزیز مصر معرفی می‌کند و از ناتوانی، نابینایی و تنگدستی او سخن می‌گوید. سخنان زلیخا با یوسف(ع) حزن و گریه یوسف(ع) را در پی دارد. یوسف به زلیخا می‌گوید: آیا عشق و محبت تو به من هنوز باقی است. زلیخا دیدن یوسف را دوست داشتنی تر از دنیا می‌خواند. یوسف به نماز می‌ایستد و زلیخا به او اقتدا می‌کند. ییوسف(ع) بینایی، جوانی و زیبایی زلیخا را از خدا طلب می‌کند و خدا جوانی، زیبایی و بینایی را به زلیخا بازمی‌گرداند به گونه ای که او زیباتر از گذشته می‌شود. ییوسف با زلیخا ازدواج می‌کند و او را دختر می‌یابد. از او درباره این موضوع پرسش می‌کند. زلیخا در جواب از ناتوانی جنسی شوهر سابق خود می‌گوید. زلیخا دو پسر به نامهای افراثیم و منشأ به دنیا می‌آورد و محبت یوسف به او چند برابر محبت زلیخا به خودش می‌شود. افزون بر قرطبی، شمار دیگری از تفسیرنویسان اهل سنت چون ابن کثیر (۷۷۴ هـ. ق) و سیوطی (۹۱۱ هـ. ق) این روایت را با کمی تفاوت یاد می‌کنند.<ref>بهرامی، محمد، «ازدواج یوسف با زلیخا، حقیقت یا خرافه»، دوره ۲۶، شماره ۱۵۲، شماره پیاپی ۱۵۲، تیر ۱۳۸۸ش، ص ۱۴۵ تا ۲۷۰.</ref>
 
افزون بر قرطبی، شمار دیگری از تفسیرنویسان اهل سنت چون ابن کثیر (۷۷۴ هـ. ق) و سیوطی (۹۱۱ هـ. ق) این روایت را با کمی تفاوت یاد می‌کنند.


=== نقد و بررسی ===
=== نقد و بررسی ===
روایت وهب بن منبه، از چند جهت مخدوش است و بر فرض درستی، در شمار اسرائیلیات قرار می‌گیرد و عنوان آبشخور اصلی خرافه ازدواج یوسف با زلیخا شناخته می‌شود:  
روایت وهب بن منبه، از چند جهت مخدوش است و بر فرض درستی، در شمار اسرائیلیات قرار می‌گیرد و عنوان آبشخور اصلی خرافه ازدواج یوسف با زلیخا شناخته می‌شود: الف. ضعف راوی؛ وهب بن منبه از بزرگان اهل کتاب در یمن بوده و با کتب آسمانی آشنایی کامل داشته است. از این روی، بسیاری از بزرگان اهل سنت و شیعه او رادر شمار کسانی می‌آورند که اسرائیلیات بسیار در دین وارد کرده است. ب. ناسازگاری با دیگر روایات؛ روایت وهب، دست کم با دو روایت دیگر ناسازگار می‌نماید: روایت نخست، روایت ماوردی است که مرحوم طبرسی (۵۴۸ هـ. ق) عبدالعزیز سلمی دمشقی (۶۶۰ هـ. ق) و قرطبی (۶۷۱ هـ. ق) آن را نقل می‌کنند. روایت دوم، روایت ابن اسحاق است؛ چه این که در این روایت، از ازدواج یوسف با راعیل سخن گفته شده و راعیل همسر (اطفیر) عزیز مصر خوانده شده است. ج. آلوسی از مفسران برجسته اهل سنت خبر ازدواج یوسف و زلیخا را از خبرهایی می‌خواند که محدثین به آن اعتماد ندارند و برای آن هیچ اصلی نمی‌شناسند. د. روایت تورات از ازدواج حضرت یوسف، متفاوت با روایت وهب و ابن اسحاق است. هـ. ماجرای ازدواج یوسف و زلیخا تنها مستند به نقل وهب است و نقل قول منابع معتبر به وهب مستند است. در روایتی که شیخ صدوق با ذکر سند از وهب نقل می‌کند، وهب تصریح به نقل این ماجرا از کتب الهی دارد.  
 
الف. ضعف راوی؛ وهب بن منبه از بزرگان اهل کتاب در یمن بوده و با کتب آسمانی آشنایی کامل داشته است. از این روی، بسیاری از بزرگان اهل سنت و شیعه او رادر شمار کسانی می‌آورند که اسرائیلیات بسیار در دین وارد کرده است. ابن تیمیه، وهب بن منبه را از کسانی می‌شناسد که خرافات و دروغهای زیادی از او و کعب الاحبار نقل شده است. و ابن خلدون نیز کعب الاحبار، وهب بن منبه و عبداللّه بن سلام را از اهل کتابی می‌شناسد که مسلمانان از ایشان بسیار روایت می‌کنند.
 
ب. ناسازگاری با دیگر روایات؛ روایت وهب، دست کم با دو روایت دیگر ناسازگار می‌نماید: روایت نخست، روایت ماوردی است که مرحوم طبرسی (۵۴۸ هـ. ق) عبدالعزیز سلمی دمشقی (۶۶۰ هـ. ق) و قرطبی (۶۷۱ هـ. ق) آن را نقل می‌کنند. روایت دوم، روایت ابن اسحاق است؛ چه این که در این روایت، از ازدواج یوسف با راعیل سخن گفته شده و راعیل همسر (اطفیر) عزیز مصر خوانده شده است.  
 
ج. آلوسی از مفسران برجسته اهل سنت خبر ازدواج یوسف و زلیخا را از خبرهایی می‌خواند که محدثین به آن اعتماد ندارند و برای آن هیچ اصلی نمی‌شناسند.
 
د. روایت تورات از ازدواج حضرت یوسف، متفاوت با روایت وهب و ابن اسحاق است.  
 
هـ. ماجرای ازدواج یوسف و زلیخا تنها مستند به نقل وهب است و نقل قول منابع معتبر به وهب مستند است. در روایتی که شیخ صدوق با ذکر سند از وهب نقل می‌کند، وهب تصریح به نقل این ماجرا از کتب الهی دارد.  


نتیجه آن که روایت وهب با نظرداشت منابع تفسیری اهل سنت، از اسرائیلیات است و به قرینه سخن آلوسی در شمار اسرائیلیاتی قرار می‌گیرد که درخور اعتماد نیستند و باتوجه به تعریف خرافه، قصه ازدواج یوسف و زلیخا در شمار خرافه‌ها قرار دارد.<ref>بهرامی، محمد، «ازدواج یوسف با زلیخا، حقیقت یا خرافه»، دوره ۲۶، شماره ۱۵۲، شماره پیاپی ۱۵۲، تیر ۱۳۸۸ش، ص ۱۴۵ تا ۲۷۰.</ref>
نتیجه آن که روایت وهب با نظرداشت منابع تفسیری اهل سنت، از اسرائیلیات است و به قرینه سخن آلوسی در شمار اسرائیلیاتی قرار می‌گیرد که درخور اعتماد نیستند و باتوجه به تعریف خرافه، قصه ازدواج یوسف و زلیخا در شمار خرافه‌ها قرار دارد.<ref>بهرامی، محمد، «ازدواج یوسف با زلیخا، حقیقت یا خرافه»، دوره ۲۶، شماره ۱۵۲، شماره پیاپی ۱۵۲، تیر ۱۳۸۸ش، ص ۱۴۵ تا ۲۷۰.</ref>
خط ۳۶: خط ۲۶:


=== نقد و بررسی روایت ابن اسحاق ===
=== نقد و بررسی روایت ابن اسحاق ===
روایت ابن اسحاق از چند جهت در خور طعن است و در گروه اسرائیلیات قرار می‌گیرد:  
روایت ابن اسحاق از چند جهت در خور طعن است و در گروه اسرائیلیات قرار می‌گیرد: الف. ابن اسحاق، مشترک میان چندین نفر است: سلیمان بن اسحاق، یعقوب بن اسحاق، یحیی بن اسحاق، محمد بن اسحاق، زکریا بن اسحاق و... ب. روایت ابن اسحاق، در شمار احادیث مسند و منسوب به پیامبر قرار نمی‌گیرد و حکم روایت مسند را ندارد. ج. ابن اسحاق، به روایت خود اعتماد نداشته و با عباراتی چون (واللّه اعلم) و (فیزعمون) از بی‌اعتمادی خویش به اصل ماجرا و جزئیات آن پرده برمی‌دارد. د. اضطراب زیادی در متن روایت وجود دارد.<ref>بهرامی، محمد، «ازدواج یوسف با زلیخا، حقیقت یا خرافه»، دوره ۲۶، شماره ۱۵۲، شماره پیاپی ۱۵۲، تیر ۱۳۸۸ش، ص ۱۴۵ تا ۲۷۰.</ref>  
 
الف. ابن اسحاق، مشترک میان چندین نفر است: سلیمان بن اسحاق، یعقوب بن اسحاق، یحیی بن اسحاق، محمد بن اسحاق، زکریا بن اسحاق و...  
 
ب. روایت ابن اسحاق، در شمار احادیث مسند و منسوب به پیامبر قرار نمی‌گیرد و حکم روایت مسند را ندارد.  
 
ج. ابن اسحاق، به روایت خود اعتماد نداشته و با عباراتی چون (واللّه اعلم) و (فیزعمون) از بی‌اعتمادی خویش به اصل ماجرا و جزئیات آن پرده برمی‌دارد.  
 
د. اضطراب زیادی در متن روایت وجود دارد.<ref>بهرامی، محمد، «ازدواج یوسف با زلیخا، حقیقت یا خرافه»، دوره ۲۶، شماره ۱۵۲، شماره پیاپی ۱۵۲، تیر ۱۳۸۸ش، ص ۱۴۵ تا ۲۷۰.</ref>


== متون شیعه ==
== متون شیعه ==
روایت ازدواج یوسف و زلیخا در متون شیعه روایت ازدواج یوسف و زلیخا در چند متن اصلی شیعه آمده است:
روایت ازدواج یوسف و زلیخا در متون شیعه روایت ازدواج یوسف و زلیخا در چند متن اصلی شیعه مانند  تفسیر قمی، آمالی شیخ صدوق (۳۸۱ هـ. ق)،  علل الشرایع شیخ صدوق، آمالی شیخ طوسی (۰۴۶ هـ. ق) آمده است.  
 
اول. تفسیر قمی: (عزیز مصر در سالهای قحطی از دنیا رفت و همسر او درمانده و نیازمند کمک دیگران شد، تا آن جا که از دیگران کمک می‌گرفت. تا این که او در مسیر یوسف(ع) قرار گرفت… یوسف به او گفت به یاد داری با من چه کردی؟ زلیخا گفت: ای پیامبر خدا! مرا ملامت نکن که من به چند سختی گرفتار آمدم… یوسف(ع) به او گفت: آیا حاجتی داری؟ زلیخا گفت: از خدا بخواه مرا جوان گرداند. یوسف چنین کرد و زلیخا جوان شد و یوسف با او ازدواج کرد و او را باکره یافت)۴۲
 
دوم. آمالی شیخ صدوق (۳۸۱ هـ. ق) (وهب بن منبه می‌گوید: وقتی یوسف با زلیخا روبه رو شد، زلیخا گفت: حمد خدای را که ملوک را به جهت گناه عبید قرار داد و عبید را به سبب طاعت ملوک گردانید. آن گاه زلیخا از یوسف(ع) کمک طلبید… و یوسف دستور داد به او مقداری طلا دهند… یوسف با زلیخا ازدواج کرد)۴۳
 
سوم. علل الشرایع شیخ صدوق (۳۸۱ هـ. ق) در این کتاب ماجرای ازدواج از امام صادق(ع) روایت شده است. امام(ع) از ملاقات یوسف و زلیخا می‌گوید. زلیخا از جمال یوسف(ع) می‌گوید و یوسف(ع) پیامبر اسلام را زیباتر از خود می‌خواند. زلیخا سخن یوسف(ع) را تصدیق می‌کند. یوسف می‌پرسد: چگونه سخن مرا تصدیق می‌کنی؟ زلیخا پاسخ می‌دهد: زیرا وقتی او را توصیف کردی حب او در قلب من قرار گرفت. خداوند به یوسف وحی کرد که ای یوسف او راست می‌گوید و من او را دوست دارم چون او محمد(ص) را دوست دارد. آن گاه خداوند یوسف را به ازدواج با زلیخا فرمان داد. ۴۴
 
چهارم. آمالی شیخ طوسی (۰۴۶ هـ. ق) شیخ طوسی نیز با سندی متفاوت، همان روایت تفسیر قمی را با کمی تفاوت می‌آورد: (لما أصابت امرأة العزیز الحاجة قیل لها: لو أتیت یوسف، علیه السلام، فشاورت فی ذلک، فقیل لها: إنا نخافه علیک. قالت: کلا إنی لا أخاف من یخاف اللّه، فلما دخلت علیه فرأته فی ملکه، قالت: الحمداللّه الذی جعل العبید ملوکا بطاعته، وجعل الملوک عبیدا بمعصیته، فتزوجها فوجدها بکرا، فقال: ألیس هذا أحسن، ألیس هذا أجمل؟ فقالت: إنی کنت بلیت منک بأربع خصال: کنت أجمل أهل زمانی، وکنت أجمل أهل زمانک، وکنت بکرا، وکان زوجی عنینا)۴۵
 
ارزیابی و سنجش نقد روایت قمی: سند روایت قمی، ضعیف است چه این که در سند این روایت، یحیی بن اکثم آمده است و یحیی به باور رجال نویسان از قضات اهل سنت در سامرا، ۴۶ منکر مقام و منزلت ائمه و از کسانی بوده است که با امام جواد(ع) مناظره می‌کرده است. ۴۷ افزون بر این، واژگان و محتوای روایت قمی ناسازگار با دیگر روایات، بخصوص روایت شیخ طوسی است و این ناسازگاری از ساختگی بودن آن حکایت دارد. برای نمونه در روایت شیخ طوسی، زلیخا خود را گرفتار چهار سختی می‌خواند و از چهار سختی نیز نام می‌برد در صورتی که در روایت قمی از دو سختی سخن می‌گوید و با نظرداشت آمالی چاپ ایران که داخل پرانتز آمده است (وبلیت بزوج عنین طـ)، مجموعه سختیها، بیش از سه تا نخواهد شد. چنان‌که در روایت شیخ صدوق در علل الشرایع، ازدواج یوسف(ع) با زلیخا به امر خدا (فامره اللّه تبارک و تعالی ان یتزوجها) صورت گرفته است، اما در روایت قمی هیچ نشانه ای از امر خدا نیست و یوسف(ع) خود تصمیم به ازدواج با زلیخا گرفته است؛ بنابراین، یحیی بن اکثم برای همسو نشان دادن اهل بیت پیامبر، سخن وهب بن منبه را مستند به ایشان می‌کند در نتیجه اسرائیلی بودن روایت وهب به روایت قمی نیز سرایت می‌کند و روایت قمی نیز در شمار خرافات قصه یوسف(ع) قرار می‌گیرد.
 
نقد روایت صدوق در آمالی این روایت چون روایت قمی از چندین جهت مخدوش است: الف. راوی روایت صدوق، وهب بن منبه است و رجال نویسان شیعه چون: نجاشی، شیخ طوسی و علامه حلی او را سنی، ضعیف و کذاب می‌شناسند.
ب. وهب بن منبه ماجرای ازدواج یوسف و زلیخا را برگرفته از دیگر کتب آسمانی می‌داند: (وجدت فی بعض کتب اللّه عزوجل) ج. افزون بر این، روایت وهب در آمالی با روایت او در متون اهل سنت ناسازگار می‌نماید. در متون اهل سنت، افراثیم و منشأ، دو پسر ارشد یوسف و نتیجه ازدواج آن حضرت با زلیخا هستند در صورتی که در روایت صدوق در آمالی، یوسف(ع) پیش از ازدواج با زلیخا فرزند داشته است: (فقال بعض ولد یوسف لیوسف)۴۹ افزون بر این، در دیگر فرازهای این ازدواج نیز، میان روایت وهب در آمالی صدوق و روایت او در تفسیر قرطبی تفاوتهای بزرگی دیده می‌شود نتیجه: روایت صدوق در آمالی نیز چون روایت وهب خرافی است و در شمار اسرائیلیات قرار می‌گیرد.  


نقد روایت صدوق در علل الشرایع این روایت نیز از جهت سند و محتوا مشکل دارد: الف. این روایت به قرینه (عمن ذکره عن ابی عبداللّه) در شمار روایات مرفوعه است. از این روی، ابن فهد حلی این روایت را مرفوعه می‌خواند: (وروی محمد بن علی بن بابویه مرفوعا الی الصادق علیه السلام)۵۰ ب. آیت اللّه بروجردی، روایات مرسله و مرفوعه شیخ صدوق را برگرفته از روایات اهل سنت می‌شناسد؛ بنابراین، ممکن است این روایت همان روایت وهب باشد که راوی یا راویان اهل سنت در سند ذکر نشده‌اند. ج. روایت صدوق در علل الشرایع، ناسازگار با دیگر روایات قصه ازدواج یوسف با زلیخاست؛ چه این که: ۱. در دیگر روایات، از زیبایی پیامبر اسلام سخن گفته نشده است. ۲. زلیخا سبب گمراهی خویش را تنها زیبایی حضرت یوسف می‌داند، در صورتی که در دیگر روایات، سه یا چهار عامل را برای بدبختی خویش برمی‌شمارد. ۳. در این روایت یوسف(ع) با اولین برخورد، زلیخا را می‌شناسد؛ اما در دیگر روایات مانند روایت وهب، زلیخا نخست خود را معرفی می‌کند. د. روایت صدوق ناسازگار با سخن پیامبر است: (کان یوسف احسن منی ولکنی أملح)۵۱ ییوسف از من زیباتر است؛ امّا من از او بانمک تر.
=== ارزیابی روایات در کتب شیعی ===
نقد روایت قمی: سند روایت قمی، ضعیف است چه این که در سند این روایت، یحیی بن اکثم آمده است و یحیی به باور رجال نویسان از قضات اهل سنت در سامرا، منکر مقام و منزلت ائمه و از کسانی بوده است که با امام جواد(ع) مناظره می‌کرده است. افزون بر این، واژگان و محتوای روایت قمی ناسازگار با دیگر روایات، بخصوص روایت شیخ طوسی است و این ناسازگاری از ساختگی بودن آن حکایت دارد


نقد روایت شیخ طوسی در سند این روایت، عباد بن یعقوب الاسدی وجود دارد که شیخ طوسی و علامه حلی او را (عامی المذهب) معرفی می‌کنند۵۲ و بعید نیست که عباد بن یعقوب، با همان هدفی که یحیی بن اکثم داشته است، روایات اهل سنت را به اهل بیت نسبت می‌دهد. افزون بر این، شیخ طوسی در کتاب الغیبه، قصه ازدواج حضرت یوسف و زلیخا و جوان شدن زلیخا را به اصحاب السیر نسبت می‌دهد: (و کذلک اصحاب السیر ذکروا ان زلیخا امرأة العزیز رجعت شابه طریه وتزوجها یوسف علیه السلام)۵۳ در صورتی که اگر روایت شیخ طوسی، معتبر بود و شیخ به آن اعتماد داشت و آن را صادر از امام می‌دانست، قصه ازدواج یوسف و زلیخا را به امام نسبت می‌داد، یا دست کم به اصحاب السیر و امام(ع) نسبت می‌داد.  
نقد روایت صدوق در آمالی این روایت چون روایت قمی از چندین جهت مخدوش است: الف. راوی روایت صدوق، وهب بن منبه است و رجال نویسان شیعه چون: نجاشی، شیخ طوسی و علامه حلی او را سنی، ضعیف و کذاب می‌شناسند.  


نتیجه آن که تمامی روایات شیعه در ازدواج یوسف و زلیخا و جوان شدن زلیخا و بینا شدن وی، ریشه در روایت وهب بن منبه و ابن اسحاق دارد و از آن جهت که روایت این دو در شمار روایات اسرائیلی قرار دارد و هر روایت اسرائیلی از خرافات شناخته می‌شود، روایات ازدواج یوسف و زلیخا در متون و منابع شیعه از خرافات خواهد بود. سوگمندانه باوجود خرافی بودن ازدواج حضرت یوسف و زلیخا، بسیاری از صاحب نظران رشته‌های گوناگون، به طرح این روایت پرداخته و حجم درخور توجهی از آثار اسلامی را به گزارش این ازدواج و بحث درباره آن ویژه ساخته‌اند. برای نمونه شماری از محدثان در جای جای آثار خویش به بحث در مورد این روایت پرداخته و از ازدواج یوسف و زلیخا می‌گویند. علامه مجلسی محدث بزرگ شیعه، در جای جای بحارالانوار، روایت ازدواج یوسف و زلیخا را از علل الشرایع و آمالی صدوق، تفسیر قمی، قصص الانبیا راوندی و تفسیر ثعلبی نقل می‌کند۵۴ و در یک مورد به نتیجه‌گیری می‌پردازد: (اقول: یدل هذا الخبر وغیره مما اوردناه فی هذا الباب علی انه کان قد تزوجها)۵۵ افزون بر محدثان، مفسران قرآن نیز گرفتار این روایت شده و بی‌توجه به خرافی بودن آن، در تفسیر آیات از آن بهره می‌گیرند. برای نمونه طبرسی در مجمع البیان، با نقل روایات اهل سنت و نسبت دادن آنها به قیل و همچنین نقل روایت قمی به طرح ازدواج یوسف و زلیخا می‌پردازد۵۶ چنان‌که فیض کاشانی نیز با نقل روایت صدوق در علل الشرایع و قمی۵۷ و شیخ حویزی با نقل روایت علل الشرایع، قمی و آمالی شیخ طوسی، قصه ازدواج یوسف و زلیخا را به بوته بحث می‌گذارد. ۵۸ غزالی از مفسران اهل سنت نیز، در تفسیر سوره یوسف می‌نویسد: (راوی می‌گوید: پدر زلیخا فرستاده‌ای به نزد پادشاه مصر، قطیفور، فرستاد با این پیغام که من دختری دارم که کسی را جز تو نمی‌خواهد، اگر تو نیز بخواهی او را با هر آنچه از فرمانروایی و اموالم که خواسته باشی به نزد تو خواهم فرستاد. و پادشاه مصر در پاسخ او نوشت، هرکس که ما را بخواهد ما نیز او را می‌خواهیم و هرکس که ما را دوست بدارد، ما نیز او را دوست می‌داریم و من جز او کسی را از تو نمی‌خواهم… وقتی (زلیخا) به مصر رسید، به شکرانه آنچه در خواب در شأن یوسف دیده بود، بس شادمان گشت، اما وقتی در حجره خویش نشست و عزیز مصر به نزد او آمد و پرده اش را بر سر و چهره خویش گذارد و هنگامی که وی او را دید به یکی از کنیزکان که کنارش نشسته بود، گفت: این مرد کیست… آن گاه سروشی در گوش او ندا داد و گفت: ای زلیخا، نگران نباش و بردباری پیشه کن، چه بسا با بردباری به کام خویش برسی و با شوهر خویش محبت پیشه کن؛ چرا که او تنهاافزاری است برای رسیدن به وصال آن همسرت که او را به خواب دیده‌ای. از این روی، خاموشی گزید و آرام شد و پادشاه نیز از حسن و زیبایی او به شگفت آمد و دل به او سپرد و در کنارش می‌خفت؛ اما نمی‌توانست که به او دست رساند؛ چرا که او و یوسف برای همدیگر آفریده شده بودند. اما وقتی پادشاه می‌خواست در کنارش آرام گیرد، زنی از جنها به او نمایانده می‌شد… کنیزک زلیخا، قصه را چنان‌که بود با یوسف گفت و یوسف نیز به او گفت: من نیز او را در خواب دیده‌ام. پس برو و به او بگو من از تو و تو از آن منی، اما ما پس از تاب آوردن دشواریها و سختیهای بسیاری به همدیگر خواهیم رسید)۵۹ همو در فرازی دیگر روایتی تقریباً مانند روایت وهب می‌آورد و پس از نقل ماجرای زیبا شدن زلیخا می‌نویسد: (در همان لحظه عشق او به دل یوسف افتاد و خطبه عقدشان را یعقوب بر زبان آورد و یوسف(ع) او را دوشیزه عذرا یافت و پس از آن زلیخا خانه ای برگزید و در خلوت نشست و به عبادت خداوند مشغول شد و در نیمه شب یوسف به سراغش رفت و در زد و زلیخا گفت بازگرد که اوضاع دگر شده و من بهتر از تو را یافته‌ام؛ اما یوسف در را شکست و بر او وارد شده و زلیخا از او گریخت و یوسف پیراهنش را پاره کرد… وقتی یوسف به وصال زلیخا رسید، گفت ای زلیخا من هرگز تو را به این زیبایی ندیده‌ام و از او پرسید: چگونه است که تا امروز دوشیزه بر جای مانده‌ای؟ زلیخا در پاسخ گفت: قطیفور هرگاه می‌خواست، نمی‌توانست به من نزدیک شود)۶۰
نقد روایت صدوق در علل الشرایع این روایت نیز از جهت سند و محتوا مشکل دارد: الف. این روایت به قرینه (عمن ذکره عن ابی عبداللّه) در شمار روایات مرفوعه است. از این روی، ابن فهد حلی این روایت را مرفوعه می‌خواند: ب. آیت اللّه بروجردی، روایات مرسله و مرفوعه شیخ صدوق را برگرفته از روایات اهل سنت می‌شناسد؛ بنابراین، ممکن است این روایت همان روایت وهب باشد که راوی یا راویان اهل سنت در سند ذکر نشده‌اند. ج. روایت صدوق در علل الشرایع، ناسازگار با دیگر روایات قصه ازدواج یوسف با زلیخاست.  


پر واضح است که نقل حدیث نویسان و تفسیرگران، سکوت ایشان در برابر این روایت و بهره‌های اخلاقی آنان، ۶۱ از سخن زلیخا: (الحمدللّه الذی جعل العبید ملوکا بطاعته وجعل الملوک عبیدا بمعصیته) نافی اسرائیلی بودن ماجرای ازدواج یوسف و زلیخا نیست. چه این که بهره‌گیری از این گروه از روایات در زمینه‌های گوناگون، بخصوص مباحث اخلاقی و پند و اندرز مخاطبان دلیل بر اسرائیلی نبودن آنها نیست.<ref>بهرامی، محمد، «ازدواج یوسف با زلیخا، حقیقت یا خرافه»، دوره ۲۶، شماره ۱۵۲، شماره پیاپی ۱۵۲، تیر ۱۳۸۸ش، ص ۱۴۵ تا ۲۷۰.</ref>
نقد روایت شیخ طوسی در سند این روایت، عباد بن یعقوب الاسدی وجود دارد که شیخ طوسی و علامه حلی او را (عامی المذهب) معرفی می‌کنند.  


== نقد و رد روایات ==
نتیجه آن که تمامی روایات شیعه در ازدواج یوسف و زلیخا و جوان شدن زلیخا و بینا شدن وی، ریشه در روایت وهب بن منبه و ابن اسحاق دارد و از آن جهت که روایت این دو در شمار روایات اسرائیلی قرار دارد و هر روایت اسرائیلی از خرافات شناخته می‌شود، روایات ازدواج یوسف و زلیخا در متون و منابع شیعه از خرافات خواهد بود.<ref>بهرامی، محمد، «ازدواج یوسف با زلیخا، حقیقت یا خرافه»، دوره ۲۶، شماره ۱۵۲، شماره پیاپی ۱۵۲، تیر ۱۳۸۸ش، ص ۱۴۵ تا ۲۷۰.</ref>
...


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۲۸ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۵۱

سؤال

آیا یوسف و زلیخا با یکدیگر ازدواج کرده‌اند؟

ازدواج یوسف و زلیخا از موضوعاتی است که قرآن به آن اشاره ای نکرده است اما در متون تفسیری و روایی آمده است. محققان منبع این داستان را وَهْب بن مُنبِّه می‌دانند که اسرائیلیات زیادی وارد متون دینی کرده و روایات او درخور اعتماد نیست.

تمامی روایات شیعه در ازدواج یوسف و زلیخا و جوان شدن زلیخا و بینا شدن وی، ریشه در روایت وهب بن منبه و ابن اسحاق دارد.

طرح موضوع

روایت ازدواج یوسف و زلیخا قصه ازدواج یوسف و زلیخا و جوان شدن زلیخا در دو دسته از متون دیده مى شود. دسته نخست منابع تفسیرى، روایى و تاریخى اهل سنت و دست دوم متون شیعه.

روایت وهب بن منبه

روایتگر ازدواج یوسف(ع) با زلیخا در متون تفسیری، روایی و تاریخی اهل سنت، وهب بن منبه است. در تفسیر قرطبی (۶۷۱ هـ. ق) آمده است که وهب از ازدواج یوسف با زلیخا می‌گوید، زلیخا را همسر عزیز مصر معرفی می‌کند و از ناتوانی، نابینایی و تنگدستی او سخن می‌گوید. سخنان زلیخا با یوسف(ع) حزن و گریه یوسف(ع) را در پی دارد. یوسف به زلیخا می‌گوید: آیا عشق و محبت تو به من هنوز باقی است. زلیخا دیدن یوسف را دوست داشتنی تر از دنیا می‌خواند. یوسف به نماز می‌ایستد و زلیخا به او اقتدا می‌کند. ییوسف(ع) بینایی، جوانی و زیبایی زلیخا را از خدا طلب می‌کند و خدا جوانی، زیبایی و بینایی را به زلیخا بازمی‌گرداند به گونه ای که او زیباتر از گذشته می‌شود. ییوسف با زلیخا ازدواج می‌کند و او را دختر می‌یابد. از او درباره این موضوع پرسش می‌کند. زلیخا در جواب از ناتوانی جنسی شوهر سابق خود می‌گوید. زلیخا دو پسر به نامهای افراثیم و منشأ به دنیا می‌آورد و محبت یوسف به او چند برابر محبت زلیخا به خودش می‌شود. افزون بر قرطبی، شمار دیگری از تفسیرنویسان اهل سنت چون ابن کثیر (۷۷۴ هـ. ق) و سیوطی (۹۱۱ هـ. ق) این روایت را با کمی تفاوت یاد می‌کنند.[۱]

نقد و بررسی

روایت وهب بن منبه، از چند جهت مخدوش است و بر فرض درستی، در شمار اسرائیلیات قرار می‌گیرد و عنوان آبشخور اصلی خرافه ازدواج یوسف با زلیخا شناخته می‌شود: الف. ضعف راوی؛ وهب بن منبه از بزرگان اهل کتاب در یمن بوده و با کتب آسمانی آشنایی کامل داشته است. از این روی، بسیاری از بزرگان اهل سنت و شیعه او رادر شمار کسانی می‌آورند که اسرائیلیات بسیار در دین وارد کرده است. ب. ناسازگاری با دیگر روایات؛ روایت وهب، دست کم با دو روایت دیگر ناسازگار می‌نماید: روایت نخست، روایت ماوردی است که مرحوم طبرسی (۵۴۸ هـ. ق) عبدالعزیز سلمی دمشقی (۶۶۰ هـ. ق) و قرطبی (۶۷۱ هـ. ق) آن را نقل می‌کنند. روایت دوم، روایت ابن اسحاق است؛ چه این که در این روایت، از ازدواج یوسف با راعیل سخن گفته شده و راعیل همسر (اطفیر) عزیز مصر خوانده شده است. ج. آلوسی از مفسران برجسته اهل سنت خبر ازدواج یوسف و زلیخا را از خبرهایی می‌خواند که محدثین به آن اعتماد ندارند و برای آن هیچ اصلی نمی‌شناسند. د. روایت تورات از ازدواج حضرت یوسف، متفاوت با روایت وهب و ابن اسحاق است. هـ. ماجرای ازدواج یوسف و زلیخا تنها مستند به نقل وهب است و نقل قول منابع معتبر به وهب مستند است. در روایتی که شیخ صدوق با ذکر سند از وهب نقل می‌کند، وهب تصریح به نقل این ماجرا از کتب الهی دارد.

نتیجه آن که روایت وهب با نظرداشت منابع تفسیری اهل سنت، از اسرائیلیات است و به قرینه سخن آلوسی در شمار اسرائیلیاتی قرار می‌گیرد که درخور اعتماد نیستند و باتوجه به تعریف خرافه، قصه ازدواج یوسف و زلیخا در شمار خرافه‌ها قرار دارد.[۲]

روایت ابن اسحاق ابن جریر طبری

دوم. روایت ابن اسحاق ابن جریر طبری (۳۱۰ هـ. ق)

روایت ابن اسحاق را این گونه گزارش می‌کند: ابن اسحاق گفت: پادشاه مصر یوسف(ع) را جایگزین اطفیر کرد و به او اختیار تام داد. زمانی که اطفیر از دنیا رفت، ریان بن ولید، همسر اطفیر را که راعیل نام داشت به ازدواج یوسف(ع) درآورد. وقتی راعیل به خدمت یوسف رسید یوسف به او گفت: این بهتر است از آنچه پیش از این به دنبال آن بود. زلیخا گفت ای دوست مرا ملامت نکن. من چنان‌که می‌بینی زیبا هستم و صاحب من توان جنسی نداشت و از آن سو تو نیز زیبارو بودی. پس نفس من بر من غلبه یافت. پس ایشان گمان می‌کنند: یوسف(ع) او را باکره یافت و راعیل برای یوسف دو پسر آورد یکی افراثیم و دیگری میشا.

نقد و بررسی روایت ابن اسحاق

روایت ابن اسحاق از چند جهت در خور طعن است و در گروه اسرائیلیات قرار می‌گیرد: الف. ابن اسحاق، مشترک میان چندین نفر است: سلیمان بن اسحاق، یعقوب بن اسحاق، یحیی بن اسحاق، محمد بن اسحاق، زکریا بن اسحاق و... ب. روایت ابن اسحاق، در شمار احادیث مسند و منسوب به پیامبر قرار نمی‌گیرد و حکم روایت مسند را ندارد. ج. ابن اسحاق، به روایت خود اعتماد نداشته و با عباراتی چون (واللّه اعلم) و (فیزعمون) از بی‌اعتمادی خویش به اصل ماجرا و جزئیات آن پرده برمی‌دارد. د. اضطراب زیادی در متن روایت وجود دارد.[۳]

متون شیعه

روایت ازدواج یوسف و زلیخا در متون شیعه روایت ازدواج یوسف و زلیخا در چند متن اصلی شیعه مانند تفسیر قمی، آمالی شیخ صدوق (۳۸۱ هـ. ق)، علل الشرایع شیخ صدوق، آمالی شیخ طوسی (۰۴۶ هـ. ق) آمده است.

ارزیابی روایات در کتب شیعی

نقد روایت قمی: سند روایت قمی، ضعیف است چه این که در سند این روایت، یحیی بن اکثم آمده است و یحیی به باور رجال نویسان از قضات اهل سنت در سامرا، منکر مقام و منزلت ائمه و از کسانی بوده است که با امام جواد(ع) مناظره می‌کرده است. افزون بر این، واژگان و محتوای روایت قمی ناسازگار با دیگر روایات، بخصوص روایت شیخ طوسی است و این ناسازگاری از ساختگی بودن آن حکایت دارد

نقد روایت صدوق در آمالی این روایت چون روایت قمی از چندین جهت مخدوش است: الف. راوی روایت صدوق، وهب بن منبه است و رجال نویسان شیعه چون: نجاشی، شیخ طوسی و علامه حلی او را سنی، ضعیف و کذاب می‌شناسند.

نقد روایت صدوق در علل الشرایع این روایت نیز از جهت سند و محتوا مشکل دارد: الف. این روایت به قرینه (عمن ذکره عن ابی عبداللّه) در شمار روایات مرفوعه است. از این روی، ابن فهد حلی این روایت را مرفوعه می‌خواند: ب. آیت اللّه بروجردی، روایات مرسله و مرفوعه شیخ صدوق را برگرفته از روایات اهل سنت می‌شناسد؛ بنابراین، ممکن است این روایت همان روایت وهب باشد که راوی یا راویان اهل سنت در سند ذکر نشده‌اند. ج. روایت صدوق در علل الشرایع، ناسازگار با دیگر روایات قصه ازدواج یوسف با زلیخاست.

نقد روایت شیخ طوسی در سند این روایت، عباد بن یعقوب الاسدی وجود دارد که شیخ طوسی و علامه حلی او را (عامی المذهب) معرفی می‌کنند.

نتیجه آن که تمامی روایات شیعه در ازدواج یوسف و زلیخا و جوان شدن زلیخا و بینا شدن وی، ریشه در روایت وهب بن منبه و ابن اسحاق دارد و از آن جهت که روایت این دو در شمار روایات اسرائیلی قرار دارد و هر روایت اسرائیلی از خرافات شناخته می‌شود، روایات ازدواج یوسف و زلیخا در متون و منابع شیعه از خرافات خواهد بود.[۴]

منابع

  1. بهرامی، محمد، «ازدواج یوسف با زلیخا، حقیقت یا خرافه»، دوره ۲۶، شماره ۱۵۲، شماره پیاپی ۱۵۲، تیر ۱۳۸۸ش، ص ۱۴۵ تا ۲۷۰.
  2. بهرامی، محمد، «ازدواج یوسف با زلیخا، حقیقت یا خرافه»، دوره ۲۶، شماره ۱۵۲، شماره پیاپی ۱۵۲، تیر ۱۳۸۸ش، ص ۱۴۵ تا ۲۷۰.
  3. بهرامی، محمد، «ازدواج یوسف با زلیخا، حقیقت یا خرافه»، دوره ۲۶، شماره ۱۵۲، شماره پیاپی ۱۵۲، تیر ۱۳۸۸ش، ص ۱۴۵ تا ۲۷۰.
  4. بهرامی، محمد، «ازدواج یوسف با زلیخا، حقیقت یا خرافه»، دوره ۲۶، شماره ۱۵۲، شماره پیاپی ۱۵۲، تیر ۱۳۸۸ش، ص ۱۴۵ تا ۲۷۰.