ارزیابی روایات تطبیق آیات بر اهل‌بیت(ع)

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
سؤال

ارزیابی روایات تطبیق آیات بر اهل‌بیت(ع)


اصل تطبیق آیات بر اهل بیت

محققان معتقدند اصل تطبیق آیات بر اهل‌بیت یا دیگران هیچ اشکالی ندارد. علامه طباطبایی، در کتاب قرآن در اسلام گفته است:

.

باید بگوییم که جری و انطباِ از ویژگی‌های منحصر به فرد قرآن هم نیست؛ بلکه حتی قوانین اساسی کشورها هم این ویژگی را دارند؛ به‌طور مثال، برخی از قوانین اساسی، ده‌ها سال از عمر آنها می‌گذرد، ولی در مسیر زمان، بر موضوعات مختلف منطبق می‌شوند و قوانین عادی، کار این انطباِ را سامان می‌دهند. قرآن نیز که در آن آیین الهی برای هدایت بشر تا ابد آمده است، باید بتواند در هر زمان بر موضوعات و حوادث مختلف منطبق شود و مردم را هدایت کند. بنا بر این اصل موضوع تطبیق، یک امر عقلایی است و کسی نمی‌تواند منکر این موضوع باشد؛ مگر آن که قرآن را کتابی بداند که مخصوص زمان خاص بوده است و در زمان‌های دیگر نقش هدایتگری ندارد.

آیات انطباق یافته بر اهل بیت(ع) در روایات تفسیری

روایات بسیاری وجود دارد که در آنها الفاظ و آیات قرآن یا بر اهل بیت و ولایت آنها منطبق شده یا بر دشمنان اهل بیت و حکومت آنها. طبق تحقیقی[۱] که در مورد روایات تطبیق به انجام رسیده است، مجموع این دسته از روایات به دو هزار و یکصد و سی روایت می‌رسد که تعداد احادیث نقل شده از پیامبر (صلی الله علیه وآله) و هر یک از ائمه(ع) به تفکیک به این شرح است:

نام معصوم تعداد روایات

نام معصومان تعداد روایات تطبیق دهنده

آیات بر معصومان

پیامبر اسلام(ص) ۱۹۰
امام علی(ع) ۱۳۶
امام حسن(ع) ۲۱
امام حسین(ع) ۶
امام سجاد (ع) ۴۰
امام باقر(ع) ۷۱۳
امام صادق(ع) ۸۲۰
امام موسی کاظم(ع) ۶۹
امام رضا(ع) ۹۲
امام جواد(ع) ۴
امام هادی(ع) ۲
امام حسن عسکری(ع) ۳۴
امام زمان (عج) ۳

ذکر این نکته لازم است که این تعداد روایت، یک ششم از مجموع روایاتی است که در مجموعه‌های بزرگ اثری شیعه، نظیر تفسیر برهان و تفسیر نورالثقلین جمع‌آوری شده است. مجموع روایات مربوط به تفسیر سوره‌های قرآن در تفسیر برهان به یازده هزار و هشتصد و شصت و چهار و در تفسیر نورالثقلین به سیزده هزار و پانصد و هفتاد و دو روایت می‌رسد. در این‌جا این پرسش مطرح است که چرا بخش قابل توجهی از روایات مأثور ما، به موضوع انطباِ آیات بر اهل بیت یا دشمنانشان اختصاص یافته است؟ پاسخ آن است که، گر چه به نظر ما تعدادی از این روایات، جعلی است ـ که بعداً در بارهٔ آن صحبت خواهیم کرد ـ امّا اصل این موضوع یک امر طبیعی است.

علت آن که در روایات، آیات زیادی از قرآن بر امامان اهل بیت و امامت و ولایت آنها تأویل شده، آن است که بعد از رحلت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) مسئلهٔ خلافت و ولایت، مهم‌ترین موضوع سیاسی، اجتماعی و مذهبی بوده است و جریان حق و باطل، روشن‌ترین نمود خود را در جریان درگیری بین طرف داران اهل بیت و مخالفان آنها داشته است. طبیعی است که در چنین شرایطی، امامان شیعه که از آگاه‌ترین افراد به تأویل و تفسیر قرآن هستند، آیاتی از قرآن را بر جریانات زمان خویش منطبق سازند. البته عده ای هم از این موضوع سوء استفاده کرده و مطالب ناروایی را تحت این عنوان به ائمه نسبت داده‌اند.

و امّا وضعیت سندی و محتوایی روایات تطبیق؛ در بارهٔ وضعیت سندی، طی تحقیقی که به عمل آمده است،[۱] از مجموع دو هزار و صد و سی روایت، تعداد نهصد و پنجاه و یک روایت به صورت مقطوع السند یا مرسل و یک هزار و یکصد و هفتاد و نه روایت به صورت مستند نقل شده است. در سند ششصد و چهل و نُه روایت از این روایات، افرادی وجود دارند که در کتاب‌های معتبر رجالی، متهم به غلوّ و فساد عقیده هستند.

از نظر من بسیاری از این روایات دارای مشکل هستند. برخی از آنها مخالف نصّ و ظاهر آیات است؛ برخی در واقع توهین به اهل بیت به شمار می‌آید. بعضی از آنها مخالف قواعد ادبی است و برخی مخالف واقعیت‌های تاریخی. در این‌جا به ذکر چند نمونه از این روایات و نقد آنها می‌پردازیم:[۲]

مواردی از روایات جعلی

در کتاب عیون اخبار الرضا آمده است که امام رضا (علیه السلام) فرمودند:

مخالفان ما اخباری در فضایل ما و معایب دشمنان ما جعل کرده‌اند، تا مردم نسبت به ما بدبین شوند.[۳]

شیخ صدوِ در عیون اخبار الرضا آورده است که:

بی تردید، یکی از مواضعی که مخالفان مکتب اهل بیت از آن سوء استفاده کرده‌اند، اخبار تطبیق آیات بر اهل بیت و دشمنان اهل بیت است. از این رو، طبق روایاتی که قبلاً در بحث ظاهر و باطن نقل کردیم، ائمهٔ اطهار اصحاب خود را از نقل این گونه اخبار برحذر داشتند.

با این توضیحات، باید در روایات تطبیق دقت کرد تا این که خدای نکرده به دام غالیان و نیز مخالفان اهل بیت گرفتار نیاییم و ناخواسته، اهداف آنها را تحقق نبخشیم.

واقعیت آن است که عده ای که به غلات مشهورند با حمایت پشت پردهٔ معاندان و دشمنان اهل بیت برای بدنام کردن اهل بیت این گونه احادیث را جعل کرده‌اند و کاری کرده‌اند که تا امروز هم مخالفان مکتب اهل بیت، با تمسّک به این گونه روایات، تفسیر شیعه را زیر سؤال می‌برند.

  • در روایاتی آمده است که منظور از «انسان» در آیات (إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها * وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها * وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها)[۴] امام علی (علیه السلام) است و در برخی از آنها این توضیح آمده است که زمین لرزه ای در زمان خلافت ابوبکر واقع شده و بعد از آن که مردم به ابوبکر، عمر و عثمان مراجعه کردند و آنها نتوانستند کاری بکنند، به علی (علیه السلام) رجوع کردند، آن حضرت پای خود را بر زمین کوبیدند و به زمین گفتند: (مَا لَکِ ما لَکِ); تو را چه شده است؟! و در این زمان بود که زمین ساکت شد![۵]

در سند مربوط به این تطبیق، غلات و ضعفایی چون ابوعبداللّه رازی، محمد بن سنان، ابراهیم بن اسحاِ نهاوندی و حسن بن محمد بن جمهور، همراه با تعدادی از راویان مجهول، وجود دارند.

  • در روایات دیگری آمده است که مراد از (الثَّقَلانِ) در آیهٔ (سَنَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّهَ الثَّقَلانِ)[۶] قرآن و اهل بیت است.[۷]

در سندِ روایاتی که این تفسیر را عرضه کرده است، محمد بن عیسی یقطینی، غالی و آبان بن عثمان، فاسد المذهب اند.

  • در روایاتی آمده است که مراد از بنی اسراییل در قرآن، اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه وآله) هستند! و در آن، این توضیح داده شده است که چون اسراییل در لغت به معنای بندهٔ خدا (عبداللّه) است و اهل بیت، فرزندان رسول خدا و آن حضرت فرزند عبداللّه است، پس اهل بیت، بنی اسراییل هستند!

پیوند به بیرون

  • این مدخل برگرفته شده از کتاب «باطن و تأویل قرآن» گفتگو با علی‌اکبر بابایی و دکتر محمد کاظم شاکری، کارشناس و مجری: مصطفی کریمی، قم، مرکز مطالعات و پژوهش‌های فرهنگی حوزهٔ علمیه، ۱۳۸۱ش.

منابع

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ . زهرا حسینی، جمع‌آوری روایات تطبیق در تفاسیر روایی شیعه و…، (پایان‌نامه کارشناسی ارشد).
  2. . برای مطالعه بیشتر ر.ک. محمد کاظم شاکر، روش‌های تأویل قرآن.
  3. . ر.ک. بحار الانوار، ج۲۶، ص۲۳۹ به نقل از عیون الاخبار، ص۱۶۸ و ۱۹۶.
  4. . سورهٔ زلزال (۹۹)، آیات ۱–۳.
  5. . ر.ک. تفسیر برهان، ج۴، ص۴۹۳ و ۴۹۴.
  6. . سورهٔ الرحمن (۵۵)، آیهٔ ۳۱.
  7. . ر.ک. تفسیر برهان، ج۴، ص۲۶۷.