اختلاف اصلی شیعیان و اهل‌سنت

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۳۳ توسط Rezvani (بحث | مشارکت‌ها) (ابرابزار)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


سؤال

اختلاف اصلی شیعه و سنی بر سر چیست؟

پاسخ کوتاه: اختلاف آساسی بین شیعه و سنی از مسئله امامت آغاز می‌گردد شیعیان در کنار قرآن کریم از امامان اهل بیت(ع) و رهنمودهای آنان پیروی می‌کنند اما اهل سنت بنا به عواملی بعد از وفات پیامبر اسلام راهی را بر خلاف روایات آن حضرت انتخاب نموده و امامان معصوم را نپذیرفتند. ولی در مسائل دیگر اعتقادی و فقهی اختلاف زیادی با هم ندارند.

پاسخ تفصیلی:

مذهب شیعه و اهل سنت در بسیاری از آموزه‌های مهم دینی اتفاق نظر دارند در مسئله توحید، نبوت، معاد، و قسمت بزرگ احکام دینی مثل نماز، روزه، حج و … و حتی در زیر شاخه‌ها و احکام جزئی آنها وحدت نظر دارند و در برخی از عقاید و احکام با هم اختلاف دارند همانگونه که دربین مذاهب کلامی و فقهی اهل سنت اختلاف وجود دارد. ولی برخی از علمای مذاهب این اختلافات را بزرگ جلوه می‌دهند و مسلمانان را آگاهانه یا غیر آگاهانه به چالش و ناهماهنگی مبتلا می‌سازند. اما اختلاف آساسی بین شیعه و سنی از مسئله امامت آغاز می‌گردد. شیعیان در کنار قرآن کریم از امامان اهل بیت(ع) و رهنمودهای آنان پیروی می‌کنند اما اهل‌سنت بنا به عواملی بعد از وفات پیامبر اسلام راهی را بر خلاف روایات آن حضرت انتخاب نموده و امامان معصوم را نپذیرفتند. ولی در مسائل دیگر اعتقادی و فقهی اختلاف زیادی با هم ندارند.

مسئله اختلاف و تفرقه در دین و امور اعتقادی و اجتماعی و امثال اینها که از جهالت، خودخواهی، و پیروی از ارزش‌های حیوانی و خواهش‌های نفسانی و سلیقه‌های شخصی ناشی می‌شود چیزی نیست که فقط دین اسلام گرفتار آن شده باشد بلکه هر دین آسمانی و غیر آسمانی دستخوش این پدیده خانمانسوز گردیده و حتی در مسائل عادی اجتماعی و عرفی جامعه نیز این اختلاف‌ها جریان داشته و باعث شده تا ضربات مهلکی بر پیکر جامعه بشری وارد شود.

تاریخ بشر گواهی می‌دهد که همیشه وقتی که یک دین اعم از دین آسمانی و غیر آسمانی ظهور کرده است، پیروان آن به علل و عوامل مختلف اجتماعی، روانی و اخلاقی باعث انشعاب و تفرقه در دین گردیده و موجب ایجاد فرقه‌ها و مذاهب مختلف شده‌اند.

بر همین اساس مسلمانان نیز بعد از وفات پیامبر اسلام(ص) در اثر عوامل متعدد اجتماعی و غیراجتماعی حاکم بر روحیات و افکار برخی از مسلمانان چه در صدر اسلام و چه بعد از آن، راه‌های مختلفی را به عنوان اسلام در پیش گرفته و هر کدام راه خود را به عنوان اسلام تلقی نموده و آن را به عنوان حق پذیرفته و معرفی می‌نماید و به تبع آن حق واقعی و دین راستین اسلام که بدون هیچ نوع نقص و عیبی بر پیامبر اسلام(ص) برای هدایت بشر نازل شده است در میان این راه‌های مختلف و متضاد برای اکثریت مردم ناآشنا و نامشخص گردیده و باعث حیرت و سردرگمی آنان شده است و نیز جامعه اسلامی نه تنها اتحاد و وحدت خود را از دست داده بلکه گرفتار منازعات، مشاجرات و زد و خوردهای خونین شده و در مقابل دشمنان توانایی و قدرت خود را تضعیف نموده‌اند.

خدای متعال دین کاملی را با رسالت خاتم الانبیاء(ص) برای بشر نعمت بزرگی قرار داده است.[۱] در این راستا یکی از برنامه‌های مهم رسمی و الهی پیامبر خدا(ص) بیان و تثبیت نعمت امامت و خلافت بعد از خودش بود[۲] و پیامبر خدا(ص) به خاطر حساس بودن مسئله امامت و نقش اساسی آن در رهبری امت اسلامی در ابعاد اعتقادی، دینی، علمی و سیاسی در طول مدت رسالت الهی خود تأکیدی زیادی بر آن داشته است و بارها در محافل و مکان‌های مختلف آن را به مسلمین بیان نمود تا بعد از او امتش در گمراهی بسر نبرند و راه حق را توسط رهبری امامان بر حق و جانشینان واقعی او پیروی نموده و به سعادت و قله کمال برسند. روایات و حوادث تاریخی متعددی از آن جمله حدیث ثقلین،[۳] حدیث منزلت،[۴] حدیث و واقعه تاریخی غدیر،[۵] حدیث قلم و دوات (یا حدیث قرطاس)[۶] و… دلایل قطعی بر این مطلب می‌باشند، که در کتاب‌های شیعه و سنی از پیامبر اسلام(ص) در رابطه با امامت و وصایت و جانشینی آن حضرت نقل شده است. اینک به‌طور خلاصه به برخی از آنها در اینجا اشاره می‌شود:

پیامبر خدا(ص) فرمود: اسلام پیوسته با دوازده امام عزیز خواهد بود.[۷]و فرمود: من در بین شما دو چیز گرانبها به جا گذاشتم که تا قیامت از هم دیگر جدا نمی‌شوند یکی قرآن و دیگری عترت و اهل بیتم می‌باشد اگر به آنها تمسک کنید هرگز گمراه نخواهید شد.[۸] و نیز از پیامبر اسلام نقل شده است که فرمود: یا علی منزلت تو به من مثل منزلت هارون به موسی است با این فرق که بعد از من پیامبری نخواهد بود؟[۹] و باز نقل شده است که پیامبر اسلام وقتی که از حجه الوداع برمی‌گشتند همه حجاج را در منطقه ای بنام غدیر متوقف نمودند و در مراسم رسمی فرمودند: آگاه باشید هر که من مولای او هستم این علی مولای او خو اهد بود.[۱۰] و بالاخره آخرین تلاش و تأکید پیامبر اسلام(ص) در روزهای آخر زندگی اش صورت گرفت. پیامبر(ص) خواست که در آخرین روزهای حیات خودش، بعضی از مزاحمین را به عنوان سریه تحت فرماندهی اسامه بن زید از مدینه دور کند و مسئله امامت را با نصب علی(ع) در این مقام الهی تثبیت نماید لکن عده ای از اصحاب از آن جمله عمر و ابوبکر از این دستور پیامبر(ص) سر برتافتند و بر حضورشان در مدینه و خانه رسول خدا سماجت ورزیدند تا اینکه پیامبر(ص) مجبور شد در حضور آنان مسئله را تمام کند و لذا فرمود: «بیائید کاغذ و دوات برایم بیاورید تا چیزی برای تان بنویسم که هرگز بعد از آن گمراه نشوید» عمر بلافاصله گفت درد بر رسول خدا غلبه کرده است (العیاذ بالله هذیان می‌گوید) و شما قرآن را دارید و قرآن ما را کفایت می‌کند. با این سخن عمر اختلاف و مشاجره بین اصحاب درگرفت تا اینکه پیامبر عصبانی شدند و فرمود از خانه من بیرون روید. و بدین سان نامه رسول خدا(ص) نوشته نشد و ابن عباس همواره با چشم گریان می‌گفت: بالاترین مصیبت بر اسلام مصیبتی بود که نگذاشتند پیامبر خدا نامه را بنویسد.»[۱۱]

این قدر مسلّم است که در زمان حیات پیامبر(ص) هیچ نوع اختلاف اعتقادی و سیاسی در بین مسلمین لااقل در ظاهر وجود نداشت و همه مسلمانان با یک پرچم و یک هدف و یک عقیده در تحت رهبری و رسالت پیامبر اسلام(ص) امت واحد اسلامی را تشکیل می‌دادند. لکن بعد از رسول الله آنچه که باعث تفرقه دربین مسلمین گردید اختلاف آنان در مسئله امامت و رهبری مسلمین بود. و این اختلاف با توجه به حدیث دوات و قلم، در لحظات آخر زندگی پیامبر خدا(ص) بین پیامبر و عمر آغاز گردید. و براساس همین واقعیت در مقدمه صواعق المحرقه - نوشتهٔ یکی علمای اهل سنت - وقتی که این حدیث را از کتاب شرح مواقف نقل می‌کند می‌گوید این اختلاف بین رسول الله و عمر در مسئله امامت و منصب خلافت بوده است.[۱۲]

و در کتاب الفرق بین الفرق یکی دیگر از عالمان اهل سنت نیز می‌گوید: اختلاف مسلمین برای بار اول در مسئله امامت بوده است. انصار اعتقاد به امامت سعد بن عباده داشته و قریش اعتقاد داشتند که امامت از آن قریش است.[۱۳]

به هر صورت وقتی نامه رسول خدا نوشته نشد عده معدودی از اصحاب بر اساس آیات قرآن کریم هم سخنان و سفارشات رسول خدا(ص) را وحی الهی دانسته[۱۴] و هم معتقد به وجوب پیروی از آن حضرت بودند،[۱۵] لذا از سخنان و دستورات آن حضرت در مسئله امامت پیروی نمودند و بر اصل اسلام باقی ماندند و این روایات را سرلوحه هدایت خودشان قرار داده و بعد از پیامبر(ص) اعتقاد به امامت امام علی(ع) و سایر اهل بیت(ع) را در حوزه دینی خودشان حفظ نمودند. این دسته از مسلمین توسط خود پیامبر(ص) شیعه نامیده شدند[۱۶] و بعد از رحلت آن حضرت بر همین نام تا امروز باقی ماندند.

اما عده دیگری به رهبری عمر و ابوبکر بلا فاصله بعد از رحلت پیامبر(ص) فرصت را غنیمت شمرده و در سقیفه بنی ساعده که در واقع یک نوع کودتا بر علیه علی(ع) بود با چند نفر دیگر جمع شده و بعد از مشاجرات و مجادلات قبیله ای ابوبکر با بیعت عمر به عنوان خلیفه و امام مسلمین انتخاب شد و زمام سیاسی مسلمین را به دست گرفت.[۱۷]

از همین‌جا اولین مذهب با انشعاب عمر و ابوبکر از مسیر اصلی اسلام و بر اساس مخالفت با سفارشات پیامبر بزرگ خدا، به وجود آمد که بعدها به اهل سنت نامیده شد. و بعداز آن در اثر این اختلاف اساسی اختلافات متعدد دیگر در اثر عوامل مختلف به وجو آمده است.

با وجود این واقعیت تلخ بی‌گمان، یکی از دردناک‌ترین جریانات و واقعیات انکار ناپذیر اسلام و مسلمان، پیدایش اختلافات و تفرقه‌هاست که علی‌رغم منع خدا و پیامبر گرامی اسلام[۱۸] بین جوامع و اقوام مسلمین وجود دارد که این اختلافات و تفرقه‌ها، گاهی به شکل نحله‌های سیاسی، فرقه‌های مذهبی، واکنش‌های اجتماعی،[۱۹] جنگ‌ها و خون‌ریزی‌های داخلی بروز پیدا کرده است هر چند رسول مکرم اسلام(ص) و به تبع آن ائمه اطهار(ع) تلاش می‌کردند که اتحاد و یکپارچگی مسلمانان حفظ شود و هیچ‌گونه اختلاف و فتنه‌ای بین مسلمین اتفاق نیفتد. و حتی در این راه، ائمه اطهار، علی‌رغم نص صریح بر حق امامت ایشان، به خاطر مصلحت و تفرقه نیفتادن بین مسلمانان، از حق مسلم خود چشم‌پوشی کرده و خانه‌نشین شدند.

بعد از این اختلاف اساسی در مسئله امامت، در بین جوامع و اقوام مسلمین، عوامل، زمینه‌ها و بسترهایی بودند که وجود تفرقه و اختلاف را به‌طور طبیعی فراهم آورد.

متفکران و دانشمندان اسلام در تحلیل و بررسی اختلافات عوامل و زمینه‌های زیادی را برای اختلاف در میان مسلمانان ذکر کرده‌اند که ما به بعضی از آنها اشاره می‌کنیم.

۱. تعصبات قبیله‌ای و گرایش‌های حزبی، چنانچه سایر قبایل قریش همیشه به خاطر رقابت و حسادت قبیله‌ای با قبیله بنی‌هاشم به خاطر وجود حضرت محمد(ص) از این قبیل، دشمنی کرده و سعی می‌کردند آنها را تضعیف کنند.

۲. عدم فهم دقیق مفاهیم و حقایق دینی از سوی بعضی از مسلمانان، که این خودش باز، دلایل و عوامل زیادی دارد از جمله، مسلمان شدن سریع و غافل‌گیرانه و بدون برنامه اقوام و قبیله‌های عرب و ملل گوناگون با فرهنگ‌های مختلف، در اثر فتوحات و گسترش اسلام. چنانچه رسول خدا(ص) در حدیثی از گروهی سخن می‌گوید: که قرآن می‌خوانند، اما در فهم دین، آنچنان به خطا می‌روند که تیر از کمان.[۲۰]

۳. منع تدوین و نقل حدیث از سوی خلیفه اول، دوم و سوم،[۲۱] که خود این آثار سوء زیادی از جمله: ۱. از بین رفتن بخش عظیمی از احادیث ۲. وضع و جعل احادیث ۳. اختلاف حدیث (زیرا هنگامی‌که اعتماد بر حافظه باشد، بدیهی است که خصوصیات الفاظ گاه از ذهن غائب گردد) ۴. تشکیک در سنت ۵. غصب حق اهل بیت و تبعات سوء دیگری که در جامعه مسلمین به دنبال داشت.

۴. توطئه دستگاه‌های حکومتی در جهت دامن‌زدن به اختلافات فکری و مشغول کردن مردم به مسائل غیر مهم و بهره‌برداری سیاسی از آن و در حقیقت حکام جور، از سه عامل تطمیع، تهدید و تبلیغ در جهت دامن‌زدن به اختلافات و دور کردن مردم از اسلام واقعی و زمینه‌سازی برای حکومت خود استفاده می‌کردند.

۵. وجود منافقان در بین مسلمانان، که به خاطر منافع متعدد خود، به ظاهر اسلام آوردند ولی در باطن و خلوت خود بر علیه اسلام و مسلمین توطئه می‌کردند.[۲۲]

مواردی که ذکر شد، متأسفانه بستری شد برای اختلافات بیشتر مسلمانان بعد از رحلت رسول مکرم(ص) و به وجود آمدن فرقه‌های مختلف، ولی بی‌گمان تنها وظیفه و مسئولیتی که برگردن مسلمانان در عصر ما هست این است که با اتکاء به توحید و کتاب و سنت و اشتراکات فراوانی که در جهان اسلام می‌باشد وحدت و همدلی خود را بیشتر کرده خود و جهان اسلام را در مقابل دشمنان آن تقویت کنند.

مطالعه بیشتر

۱ـ تاریخ شیعه و فرقه‌های اسلام، دکتر محمد جواد مشکور.

۲ـ آنگه هدایت شدم، سید محمد تیجانی.

۳ـ المراجعات، سید شرف الدین عاملی.

۴- فرقه و مذاهب کلامی، ربانی گلپایگانی.

پیامبر(ص) فرمود:

 «شیعه علی همان رستگاران روز قیا مت اند».[۲۳]

منابع

  1. مائده / ۳.
  2. مائده / ۶۷.
  3. نیشابوری، حاکم محمد بن محمد، المستدرک علی الصحیحین، دارالمعرفه، بیروت، بی تا، ج۳، ص۱۱۰.
  4. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر، بی تا، ج۷، ص۱۲۰.
  5. ابن اثیر، اسدالغابه، تهران، اسماعیلیان، بی تا، ج۵، ص۲۰۵.
  6. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، بیروت، دارصعب، بی تا، ج۳، ص۹۱.
  7. متقی هندی، کنز العمال، بیروت، مؤسسه الرساله، بی تا ج۱۲، ص۳۲؛ حجر عسقلانی، فتح الباری، بیروت، دارالمعرفه للطباعه و النشر، چاپ دوم، ج۱۳، ص۱۸۱؛ ابوداد و طیاسی، مسند ابی داود، بیروت، دارالحدیث، ص۱۰۵؛ عمر بن عاصم، ضحاک، کتاب السنه، بیروت، المکتب الاسلامی، چاپ سوم، ۱۴۱۳ق، ص۵۱۸.
  8. امام احمد بن حنبل، مسند احمد، بیروت، دارصادر، ج۳، ص۱۴ و ج۵، ص۱۸۲ و ۱۸۹؛ ترمزی، محمد بن عیسی، سنن ترمزی، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۳۲۹؛ حاکم نیشابوری، محمد بن محمد، مستدرک حاکم، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۶ق، ج۳، ص۱۱۰؛ متقی هندی، کنزالعمال، بیروت، مؤسسه الرساله چاپ پنجم، ۱۴۰ ق، ج۱، ص۳۸۱.
  9. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ۷/۱۲۰ و ۱۲۱ بیروت، دارالفکر، بی تا. و ترمزی، محمد بن عیسی، سنن ترمزی، ۵/۳۰۲، بیروت، دارالفکر، دوم، ۱۴۰۳ ق، و حاکم نیشابوری، محمد بن محمد، مستدرک حاکم، ۲/۳۳۷، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۶ ق.
  10. ابن اثیر، اسد الغابه، ۵/۲۰۵، تهران، اسماعیلیان. و ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ۲/۲۸۹ و ۱۷/۱۷۴ قم، دار احیاء الکتب العربیه، بی تا، و ابن النجار البغد ادی، ذیل تاریخ بغداد ۳/۱۰، بیروت، دارالکتب العلمیه، اول، ۱۴۱۷، و الخوارزمی، الموفق، مناقب خوارزمی، ص۷، قم، نشر اسلام، دوم، ۱۴۱۱ ق، و قندوزی حنفی، شیخ سلیمان، ینابیع الموده ۱/۱۰۷ و ۲/۲۴۹ دارالاسوه، اول ۱۴۱۶ ق.
  11. بخاری، محمد ابن اسماعیل، صحیح بخاری، ۳/۹۱، بیروت، دارصعب، بی تا و نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ۵/۷۶، بیروت، دارالمعرفه، بی تا.
  12. هیتمی، احمد بن حجر، الصواعق المحرقه، مقدمه، ص (هـ) مصر، مکتبه القاهره، بی تا.
  13. ابو منصور، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، ص۱۳، بیروت، دارالوفاق الجدیده دوم، ۱۹۷۷ م.
  14. سوره نجم، آیه ۳ و ۴.
  15. سوره نساء، آیه ۹۵ و سوره حشر، آیه ۷.
  16. شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص۱۶، بیروت، مؤسسه فقه الشیعه، اول ۱۴۱۱ ق و متقی هندی، کنز العمال، ۱۳/۱۵۶، حدیث ۳۶۴۸۳، بیروت، مؤسسه الرساله.
  17. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ۲/۲۹۱، بیروت، دارصعب، بی تا و جزای، مبارک بن اثیر، جامع الاصول، ۴/۴۷۰، بیروت، احیاء التّراث العربی.
  18. . انعام/۱۵۲، آل عمران/۱۰۳، حجرات/۱۰، انفال/۶۳؛ جزری، ابن الأثیر، جامع‌الاصول فی احادیث الرسول، ج۳، ص۴۸ به نقل از کتاب «مبانی حکومت اسلامی»، جعفر سبحانی.
  19. . عده‌ای از صحابه و تابعین، بعد از رسول خدا(ص) که البته اینها در زمان خود رسول خدا(ص) هم بودند ولی بعد از رحلت ایشان بیشتر شدند خانه‌نشین شدند که اصطلاحاً به اینها قاعدین می‌گفتند که حتی در هیچ‌کدام از جنگهای امیرالمؤمنین علی(ص) هم شرکت نکردند. و این عمل خود را به رسول خدا(ص) نسبت داده و می‌گفتند ایشان فرمود، هنگام بروز فتنه‌ها، از خانه‌های خود بیرون نیایید.
  20. . ابن حنبل، المسند، بیروت، دارالجیل، ج۱، صص، ۱۶۰، ۱۴۷، ۱۱۳، ۱۰۸، ۹۲، ۸۸ و ج۲، ص۲۱۹ و ج۳، صص ۲۹، ۳۲، ۱۵، ۵ و ج۴، ص، ۴۲۲، و ج۵، ص۳۱؛ مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، بیروت، مؤسسه عزالدین، ج۱، ص۱۰۶۴–۱۰۶۳، متقی هندی، کنزالعمال، بیروت، مؤسسه الرساله، ص۱۳۱–۱۲۶.
  21. . ابن کثیر، تاریخ ابن کثیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج۸، ص۱۰۷؛ متقی هندی، پیشین، ج۵، صص ۲۳۹ و ۴۸۶۵.
  22. . بقره، آیات ۸–۱۶؛ توبه، ۱۰۱.
  23. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۵۷.