«بقیة الله» به معنای سود یا امام مهدی(ع)

از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۱۰ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۳:۵۳ توسط A.ahmadi (بحث | مشارکت‌ها) (ابرابزار)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

در آیه شریفه ﴿بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِین‏... (هود/ ۸۶) که درباره کم فروشی است ظاهر معنای بقیةالله، سودی است که از سرمایه حلال برای انسان باقی بماند، ولی در اصول کافی کتاب الحجه گفته شده است مقصود از بقیةالله امام زمان(عج) می‌باشد؛ این دو مطلب چگونه قابل جمع هستند؟

الگو:درگاه مهدویت درست است که در آیه مورد بحث، مخاطب، قوم شعیب هستند و منظور از بقیت الله سود و سرمایهٔ حلال یا پاداش‌ها و ثواب‌های معنوی است که تا ابد باقی می‌ماند،[۱] ولی هر موجود نافع که از طرف خداوند برای بشر باقی مانده و مایه خیر و سعادت او گردد، بَقِیَّتُ اللَّهِ محسوب می‌شود.

تمام پیامبران الهی و پیشوایان بزرگ «بَقِیَّتُ اللَّهِ» اند.

تمام رهبران راستین که پس از مبارزه با یک دشمن سرسخت برای یک قوم و ملت باقی می‌مانند، از این نظ بَقِیَّتُ اللَّهِ ر اند.[۲]

سربازان مؤمنی که پیروزمندانه از جبهه جنگ بازمی‌گردند بقیت الله‌اند؛ زیرا به اراده الهی باقی مانده‌اند.[۳]

در روایت می‌خوانیم هنگامی که حضرت مهدی(عج) قیام می‌نماید، اولین سخنی که می‌گوید این آیه است: «بقیت الله خیرلکم ان کنتم مؤمنین» آنگاه می‌فرماید: من بقیت الله و حجت و خلیفه خدا در میان شما هستم، پس کسی بر او سلام نمی‌کند مگر این که می‌گوید: السلام علیک یا بقیت الله فی ارضه.[۴]

از آنجا که مهدی موعود(عج) آخرین پیشوا و بزرگترین رهبر انقلابی پس از قیام پیامبر اسلام(ص) است، یکی از روشن‌ترین مصادیق «بقیه الله» می‌باشد و از همه به این لقب شایسته‌تر است، به خصوص که تنها باقیمانده می‌باشد از پیامبران و امامان است[۵] و به خواست خداوند برای هدایت مردم ذخیره و باقی مانده است.[۶]


مطالعه بیشتر

۱. آیت الله حاج میرزا محمد ثقفی تهرانی، روال جاوید در تفسیر قرآن، تهران، برهان، چ اول، ۱۳۷۶، ج۳، ص۱۴۱.

۲. محمد بن محمدرضا القمی المشهدی، تفسیر کنز الدقایق، (تهران، مؤسسه چاپ و نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چ اول، ۱۴۱۱ هـ. ق، ج۶، ص۲۲۳–۲۲۶.


منابع

  1. ر. ک. طبرسی، مجمع البیان، بیروت، دار المعرفه، چاپ اول، ج۵، ص۲۸۶.
  2. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهاردهم، ۱۳۷۲، ج۹، ص۳۵۹.
  3. قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، چاپ اول، ۱۳۷۷، ج۵، ص۳۵۹.
  4. عبد علی عروسی حویزی، نور الثقلین، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، چاپ اول، ج۳، ص۳۱۳.
  5. تفسیر نمونه، ج۹، ص۲۰۴.
  6. تفسیر نور، ج۵، ص۳۵۹.