علی(ع) نفس رسول خدا(ص)
این مقاله هماکنون به دست Fabbasi در حال ویرایش است. |
اگر علي به استناد «أنفسنا» در آيه مباهله نفس پيامبر باشد، اشكالات فراواني پيش ميآيد از جمله:
۱. علي بايد همچون پيامبر، پيامبر ميشد و اين صحيح نيست چرا كه پيامبر خاتم الأنبياء است.
۲. لازمه اين اعتقاد اين است كه علي با دختر خود ازدواج كرده باشد.
۳. معناي أنفسنا از معناي أنفسكم مشخّص ميشود، چرا كه معناي أنفسكم يعني شما نصاراي نجران و اهل و اقرباء شما، نه اينكه مراد از أنفسكم اتحاد بين شخصيتهاي نصاري باشد، چطور شيعيان أنفسنا را دالّ بر مماثلت و مساوات بين علي و پيامبر ميدانند؟
مقتضاي مثليت و مانندي اين است که حضرت علي از هر جهت مثل و مانند و مساوي با پيامبر است مگر در نبوت، زيرا محمد(ص) خاتم پيامبران است. آیه مباهله در مقام بیان جایگاه معنوی و اجتماعی حضرت علی(ع) است نه اینکه وی با رسول خدا یک جسم هستند تا ایراد شود چگونه وی با حضرت زهرا(س) ازدواج کرده است. معنای انفسکم یعنی شما مسیحیان و معنای انفسنا یعنی ما که در عمل غیر از پیامبر خدا(ع) و علی(ع) کسی نبود. این به معنای اتحاد دو نفر در یک جسم نیست.
متن آیه
خداوند متعال جریان مباهله را چنین ترسیم نموده است:
﴿ | فَمَنْ حَاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبينَ
هر گاه بعد از علم و دانشی كه به تو رسیده (باز) كسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو بیایید ما فرزندان خود را دعوت كنیم، شما هم فرزندان خود را دعوت كنید، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت كنیم، شما نیز از نفوس خود، آن گاه مباهله كنیم و لعن خدا را بر دروغگویان قرار دهیم. آل عمران:۶۱ |
﴾ |
ختم نبوت همسو با نفس رسول خدا بودن امیرمومنان
خداوند متعال در اين آيه، علي (ع) را به تعبير ﴿أَنْفُسَنا﴾ جان و نفس رسول خدا (ص) خوانده است. اتحاد و عينيت بين پيامبر اکرم (ص) و امیر مومنان امکان پذير نيست، پس مراد اين است که علی(ع) در مقام و منزلت دینی مثل و مانند پيامبر اکرم (ص) است و مقتضاي مثليت و مانندي اين است که حضرت علي(ع) از هر جهت مثل و مانند و مساوي با پيامبر است مگر در نبوت، زيرا محمد (ص) خاتم پيامبران است[۱] و علي خليفه و جانشين وي است و این همان است که در حدیث منزلت بدان تصریح شده است: «أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَه هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَ بَعْدِي»[۲] ؛ «تو براي من به منزله هارون براي موسي هستي، جز اينكه بعد از من پيامبري نيست».
خداوند متعال در آیه اطاعت، اولوا الامر را در کنار خدا و رسول قرار داده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الأمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلا»[۳]؛ «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر را! و هرگاه در چيزى نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد [و از آنها داورى بطلبيد] اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد! اين [كار] براى شما بهتر، و عاقبت و پايانش نيكوتر است».
اما کسی نمیگوید با این نگرش، پیامبر خدا و اولوا الامر خدا هستند و بلکه بدان معناست که اطاعت رسول و اولوا الامر هماند اطاعت خداست.
نفس رسول خدا بودن به معنای پیامبر بودن حضرت علی نیست و بلکه چون با رسالت حضرت محمد، نبوت خاتمه یافته است پس امیر مومنان غیر از نبوت بقیه مقامات معنوی و دینی رسول الله را داراست که امامت و ولایت جامعه، وجوب اطاعت از آن حضرت، معصوم بودن و تبیین احکام الهی از جمله این مقامات است.
از همین پاسخ میتوان ایراد ازدواج امیر مومنان با حضرت زهرا را هم برطرف کرد زیرا نفس پیامبر بودن به معنای این نیست که از نظر جسم نیز دو نفر وجود ندارد؛ پیامبر و امیر مومنان هر کدام پدر و مادر جداگانهای دارند و دختر رسول خدا میتواند با امیرمومنان ازدواج کند.
همسانی معنایی «أَنْفُسَنا» با «أَنْفُسَكُمْ» در آیه مباهله
در آیه مباهله هر دو کلمه درست و به جا ترجمه شده است؛ زیرا «أَنْفُسَكُمْ» یعنی شما مسیحیان خودتان بیایید و «أَنْفُسَنا» یعنی ما هم نفس خود را میآوریم و «أَنْفُسَنا» متکلم مع الغیر است هم بر دو نفر مصداق پیدا میکند و هم به بیشتر از دو نفر و در مباهله تنها مصداق «أَنْفُسَنا» رسول خدا و امیر مومنان میباشد؛ بنابراین هیچ ایرادی ندارد که گفته شود امیرمومنان نفس رسول خدا قرار گرفته است.
این نگرش مخصوص شیعه نیست و بلکه اهل سنت نیز در کتابها خود، آيه مباهله را بيانگر فضیلت و امتیاز امیرمومنان علی بن ابی طالب میدانند؛ از جمله:
- در صحيح مسلم چنين آمده است: معاويه از سعد بن ابي وقاص سؤال كرد: چرا تو لعن و سبّ علي بن ابي طالب نميكني؟ سعد در جواب گفت: به خاطر سه امر: حديث منزلت در جنگ تبوك؛ داستان پرچم در جنگ خيبر و داستان مباهله، وقتي كه آيه «...تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُم...» نازل شد، پيامبر خدا، علي و فاطمه و حسن و حسين را فراخواند و گفت: بار خدايا! اينها اهل منند (اهل بيت من هستند).[۴]
- حامد حفني داود براین باور است که آيه مباهله دليل بر فضيلت و مقدم بودن علي بر ابوبكر و عمر است و اگر بخواهيم احاديث دال بر فضل علي بر آن دو را بيان كنيم، از صد تا روايت هم بيشتر است.[۵]
- فتح الدين حنفي هم مینویسد: بدان كه اهل بيت پيامبر خدا عبارتند از علي، حسن و حسين و سيده نساء العالمين فاطمه زهرا كه روايات مشهور فراواني در كتب تفسير و حديث بر اين مطالب دلالت دارد و بالاترين دليل، آيه تطهير و آيه مباهله است كه بزرگان حديث از اهل سنت هم چون ترمذي، دولابي، بيهقي، احمد حنبل رئيس مذهب حنبلي اهل سنت، طبراني و ... اينها را روايت كردهاند.[۶]
این عالم سنی در ادامه مینویسد: من دلایلی دارم که میرساند علی از بقیه انبیا، رسولان، ملائکه مقربین و همه مخلوقات خدای متعال به غیر از حضرت محمد (صلی الله علیه و سلم)ـ افضل است و از جمله این دلایل آیه مباهله است که خداوند علی را نفس محمد قرار داده و چون محمد افضل همه است پس علی نیز افضل از همه میباشد. [۷]
برداشت اهل سنت از آیه مباهله، بیانگر فضیلت اهل بیت و حقانیت مولای متقیان است هر چند جو حاکم و خفقانی که بر جامعه اولیه اسلام حکم فرما بود نگذاشته است این فضیلت به اوج خود برسد ولی با این همه نتوانستهاند خورشید درخشان امامت و ولایت واهل بیت عصمت و طهارت ((ع)) را خاموش کنند و در لابه لای کتابهای تفسیری و حدیثی خود به این حقانیت امیر مؤمنان ((ع)) و اهل بیت لب به اعتراف گشودهاند: «يُرِيدُونَ لِيُطْفُِوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكَافِرُون»َ[۸] ؛ «آنان میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند، ولی خداوند نور خود را کامل میکند هر چند کافران خوش نداشته باشند».
منابع
- ↑ سوره احزاب، آیه ۴۰.
- ↑ كلينى، محمد بن یعقوب، الكافي، تهران، دار الکتب الاسلاميه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۱۰۷.
- ↑ سوره نساء، آیه٥٩.
- ↑ نیسابوری قشیری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۷۱.
- ↑ حامد حفني داود، نظرات فی الکتب الخالده، مصر، قاهره، مطبوعات النجاح، چاپ اول، ۱۳۹۹ق، ص۱۸۴.
- ↑ حنفی، علی محمد، فلک النجاه فی الامامه و الصلاه، بی جا، مؤسسه دار الاسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۸ق، ص۳۴.
- ↑ فلک النجاه فی الامامه و الصلاه، پیشین، ص۱۸۴.
- ↑ سوره صف، آیه۸.