ابدال
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
درباره ابدال و اوتاد کاملاْ شرح دهید؟
این پاسخ از یک مقدمه و دو بخش تشکیل شده است. در مقدمه، کلیاتی درباره اولیاءالله، طبقات آنها، و نظر شیعه درباره آنها بیان میشود. در بخش اول بهطور خاص درباره ابدال و در بخش دوم درباره اوتاد مطالبی مطرح میشود.
نکته ای که پیش از هر چیز لازم است روشن گردد، این است که این اصطلاحات هم در روایات و متون عرفانی شیعه آمده است و هم در روایات و متون عرفانی اهل سنت. و ما در تبیین آنها از آثار و متون هر دو گروه بهره جستهایم؛ با این توضیح که هر جا خواستهایم نظر شیعیان را بیان کنیم، تصریح کردهایم که شیعه چنین میگوید. و در سایر موارد مطالب از منابع اهل سنت اخذ شده است.
یکی از واژههایی که در متون عرفانی و صوفیانه، درباره آن، حرف و حدیث بسیاری وجود دارد، «اولیاءالله» است. در معرفی اولیاءالله گفتهاند: ایشان کسانی هستند که آستین بر دامن حق بسته و ظاهر و باطنشان فانی در حق و باقی بالله شده، و آراسته به اخلاق الله و متصف به صفات الهی گردیدهاند.[۱] در این متن «اولیاء» به شش دسته تقسیم شدهاند که عبارتند از: ۱- قطب (غوث) ۲- افراد ۳- اوتاد ۴- ابدال ۵- نجباء ۶- نقباء[۲]
ابدال: در لغت جمع بَدَل یا بِدل به معنای جانشین است.[۳] و در میان صوفیان قلمرو امپراطوری عثمانی، ابدال و بدلاء (جمع بدیل) به درویشان نیز اطلاق شده و به معنای کریم و شریف نیز میباشد.[۴]
در روایات و ادعیه شیعه، این کلمه گاهی بر اوصیاء پیامبر اسلام(ص) اطلاق شده و گاه مراد از آن، اصحاب خاصَ ائمه(ع) بوده است.[۵]
نکته قابل توجَه این که لفظ ابدال، گاه به معنای گستردهای به کار میرود و شامل همه طبقات اولیاء میشود.[۶]
در بیان دلیل نامیدن آنان به این اسم، گفتهاند:
۱. به موجب برخی روایات شیعه، اینان از آن رو که جانشینان انبیاء شمرده میشوند، ابدال نامیده شدهاند.[۷]
۲. بعضی گفتهاند: چون تعداد ابدال ثابت است و به محض در گذشت یکی از آنها، فرد دیگری جانشین او میگردد، چنین نامیده شدهاند.[۸]
صفات و ویژگیهای ابدال
۱- رضا از خلق و رحمت نسبت به خلق و سلامت قلب و ناصح مسلمین بودن و سخاوت نفس.[۹]
۲. دانا و مقرب و صاحب کرامت، همت، قدرت و مستجاب الدعوه هستند.[۱۰]
۳. کسانی که بر ایشان ظلم کردهاند را عفو و به کسانی که به آنان بدی کردهاند، احسان و به آنچه خداوند به آنان عطا کرده با دیگران مواسات میکنند.[۱۱]
۴. از کشتن جانوران احتراز میکنند.[۱۲]
۵. همدیگر را میشناسند و در کارها محتاج اذن یکدیگرند.[۱۳]
۶. هر یک از آنها منسوب به یکی از انبیاء است که فیوضات معنوی را از قلب آن پیامبر دریافت میکند.[۱۴]
نقش و آثار وجودی آنها در عالم
- خداوند تبارک و تعالی، اقلیمهای هفتگانه را به وجود آنها حفظ میکند.
راه رسیدن به این مقام
- بر حسب روایتی از طریق اهل سنَت، وصول به مرتبه ابدال، نه بر اثر کثرت نماز و روزه، بلکه به واسطه غنای نفس و سلامت صدر و خیر خواهی برای مسلمانان است.
- ابن عربی به نقل از عبد المجید بن سلمه که توفیق زیارت یکی از ابدال را یافته، یادآور میشود که ابدال به سبب رعایت صمت، (سکوت) سهر، (شب زنده داری) جوع (گرسنگی) و عزلت، (کنارهگیری از مردم) به این مقام رسیدهاند.
- اوتاد: در لغت به معنای میخها جمع وتر است.
مطابق حدیثی از ابن مسعود، اوتاد چهار نفرند و قلبشان بر قلب جبرئیل است. و مقامشان والاتر از ابدال است.[۱۷]
به گفته ابن عربی، آیه شریفه: «الم نجعل الارض مهادا-والجبال اوتادا و… - یعنی آیا زمین را بستر قرار ندادیم و کوهها را میخهای آن نساختیم؟ سوره نباء، آیه ۷ و ۸» اشاره به آنهاست.[۱۸]
در روایات شیعه، کلمه اوتاد گاهی به پیامبر ـ صلَ الله علیه و آله ـ و ائمه دوازدهگانه و گاه به گروهی از اولیاء اطلاق شده است.[۱۹]
صفات و ویژگیها
۱- همدیگر را میشناسند و در کارها به اجازه یکدیگر محتاجند.[۲۰] ۲–۳- هر یک بر خلق یکی از انبیاء، مانند آدم(ع) ابراهیم(ع) عیسی(ع) و محمَد ـ صلَ الله علیه و آله ـ هستند و از روحانیت یکی از فرشتگان مدد میگیرند و هر یک از ارکان کعبه متعلق به یکی از آنهاست.[۲۱] ۴–۵- هر یک از آنها، دارای علومی ویژه است که به سبب آن علوم به مقام اوتادی رسیده است.[۲۲]
- در متون شیعی آمده است که آنان لحظه ای از پروردگار خویش غافل نیستند و از دنیا جز در حد نیاز گرد نمیآورند؛ و از آنها لغزشهای بیشتری پدید نمیآید. . ر.ک. همان.
- ۹- گفتهاند: در مساجد اوتادی هستند که با فرشتگان همنشینند و فرشتگان در بیماری آنان را عیادت و به هنگام نیاز، یاری میکنند. . ر.ک. سفینه البحار، همان، ج۲، ص۴۳۸.
۱۰-
نقشها و آثار وجود آنها در عالم
۱. به برکت ایشان، باران میبارد و بلا از زمین دور میشود و به واسطه ایشان، مردم روزی مییابند. . ر.ک. احمد بن حنبل، مسند، استانبول، ۱۹۸۰ م، ج۲، ص۴۱۸.
۲. ابن عربی میگوید: همچنان که خانه به وسیله ارکان آن حفظ میشود، خداوند نیز عالم را به وسیله اوتاد حفظ میکند. . ر.ک. احمد جام، انس التائبین، به کوشش علی فاضل، تهران، انتشارات کوس، ص۲۱۶.
۳. ابن عربی میگوید: وقتی شیطان گفت: من از چهار جهت به فرزندان آدم وارد میشوم. . ر.ک. ابن عربی، محمد، الفتوحات المکیه، به کوشش عثمان یحیی، قاهره، ۱۳۹۲–۱۴۱۰ ق، ج۱۱، ص۲۶۶. اشاره بر همان جهاتی داشت که اوتاد حافظ آنند و آنان خود از این چهار جهت از دستبرد شیطان مصونند. . اعراف/ ۱۷.
منابع برای مطالعه بیشتر
۱. دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۲ و ۱۰، زیر نظر موسوی بجنوردی، کاظم، تهران، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۶۸.
۲. فرهنگ نوربخش، ج۳، نوربخش، جواد، چاپ سوم، تهران، انتشارات یاد قلم، ۱۳۷۸.
منابع
- ↑ ر. ک. گوهرین، سید صادق، شرح اصطلاحات تصوف، تهران، انتشارات زوار، چاپ دوم، ۱۳۷۶، ص۲۴۹.
- ↑ ر. ک. سجادی، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، تهران، کتابخانه طهوری، ۱۳۷۸، ص۷۹۳.
- ↑ ر. ک. موسوی بجنوردی، کاظم، دائره المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۶۸، ج۲، ص۳۸۴.
- ↑ ر. ک. همان.
- ↑ ر. ک. قمی، شیخ عباس، سفینه البحار، نجف، ۱۳۵۲، ۱۳۵۵ ق، ج۱، ص۶۴.
- ↑ ر. ک. نسفی، عزیز الدین، الانسان الکامل، به کوشش ماریژان موله، تهران، ۱۳۶۲، ص۳۲۲.
- ↑ ر. ک. همان.
- ↑ ر. ک. المقدمات من کتاب نص النصوص فی شرح فصوص الحکم، ص۲۷۶، آملی، حیدر، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران، ۱۳۵۳.
- ↑ ر. ک. کلی، محمد بن علی، قوت القلوب، قاهره، ۱۳۸۱ ق، ج۲، ص۷۸.
- ↑ ر. ک. المقدمات من کتاب نص النصوص فی شرح فصوص الحکم، همان، ص۳۱۸.
- ↑ ر. ک. الانسان الکامل، همان، ص۳۸۵.
- ↑ ر. ک. طبقات الصوفیه، ص۴۱۵، انصاری، خواجه عبد…، به کوشش محمد سرور مولایی، تهران، ۱۳۶۲.
- ↑ ر. ک. کشف المحبوب، ص۲۶۹، هجویری، علی بن عثمان، به کوشش ژوکوفسکی، لیننگراد، ۱۹۲۶م.
- ↑ ر. ک. ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیّه، بیروت، دار صادر، ج۲، ص۹۰۷.
- ↑ ر. ک. دائره المعارف بزرگ اسلام، همان.
- ↑ ر. ک. همان.
- ↑ ر. ک. سفینه البحار، همان، ج۱۰، ص۴۱۰.
- ↑ ر. ک. دائره المعارف بزرگ اسلامی، همان، ج۲، ص۵۹۲.
- ↑ ر. ک. ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیه، تصحیح احمد شمس الدین، چاپ اول، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۰ هـ، ج۳، ص۱۲.
- ↑ ر. ک. سفینه البحار، همان، ج۱۰، ص۴۱۰.
- ↑ ر. ک. هجویری، علی، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸.
- ↑ ر. ک. سفینه البحار، همان، ج۱۰، ص۴۱۱.