مصادیق عفاف در قرآن
این مقاله هماکنون به دست Fabbasi در حال ویرایش است. |
مصادیق عفاف را در قرآن بیان کنید؟
عفاف در فقر؛ عفاف در امور مالي (امانت داري)؛ عفاف در مسائل شهواني جنسي؛ عفاف در سخن گفتن؛ عفاف در وضع ظاهر از جمله مصادیق عفتورزی در قرآن میباشد.
عفاف در فقر
افراد فقیر که ایمانشان به خدا قویتر است، به گونهای حفظ ظاهر کرده و زندگی میکنند که از شدت خويشتنداري و عفاف، افراد بياطلاع، آنها را غني ميپندارند. آنها رنجهاي دروني خود را كاملا حفظ ميكنند و زبان به شكوه نميگشايند و در عين نيازمندي شديد، همچون بي نيازان گام بر ميدارند، ولي بر آگاهان رنگ رخساره آنها از سرّ درونشان خبر ميدهد.[۱]
در نگاه قرآن این افراد عفیف هستند و باید انفاق مومنان به این افراد در اولویت باشد.
﴿لِلْفُقَراءِ الَّذينَ أُحْصِرُوا في سَبيلِ اللَّهِ لا يَسْتَطيعُونَ ضَرْباً فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسيماهُمْ لا يَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَليمٌ؛ (انفاق) براى نيازمندانى باشد كه در راه خدا، در تنگنا قرار گرفتهاند؛ نمىتوانند مسافرتى كنند و از شدّت خويشتندارى، افراد ناآگاه آنها را بىنياز مىپندارند؛ امّا آنها را از چهرههايشان مىشناسى؛ و هرگز با اصرار چيزى از مردم نمىخواهند. و هر چيز خوبى در راه خدا انفاق كنيد، خداوند از آن آگاه است.﴾(بقره:۲۷۳)
عفت در آيه ياد شده به معني خويشتن داري در مسائل مالي است نه امور جنسي، جمعي از مفسران شأن نزول آن را اصحاب صفه دانستهاند، آنها يك گروهی از مسلمانان مكه و اطراف مدينه بودند كه نه خانهاي در مدينه داشتند و نه خويشاونداني كه به منزل آنها بروند، ولي در عين حال، در نهايت تعفّف در محلي كه به صورت سكوي بزرگي در كنار مسجد بزرگ پيامبر(ص)، زندگي ميكردند. آنها مجاهداني بودند كه به فرمان رسول الله(ص) به ميدان جنگ حركت ميكردند و در عين گرسنگي و نيازمندي شديد، به عزت نفس و خويشتن داري، عفت خويش را حفظ ميكردند.[۲]
عفاف در امور مالي (امانت داري)
در نگاه قرآن هر سرپرستي كه خود بينياز است؛ در زندگيش حاجتي به گرفتن مال يتيم ندارد. طريق عفت را پيش میگيرد و ملازم آن میشود و از مال يتيم چيزي را نگيرد و اگر فقير است به طور شايسته از مال يتيم بخورد و يا به عنوان قرض بردارد، و يا به عنوان حق الزحمه نگهداري يتيم و اموال او به طور متعارف استفاده كند.
﴿وَ ابْتَلُوا الْيَتامى حَتَّى إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ وَ لا تَأْكُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ يَكْبَرُوا وَ مَنْ كانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ كانَ فَقيراً فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَ كَفى بِاللَّهِ حَسيباً؛ و يتيمان را چون به حد بلوغ برسند، بيازماييد! اگر در آنها رشد (كافى) يافتيد، اموالشان را به آنها بدهيد! و پيش از آنكه بزرگ شوند، اموالشان را از روى اسراف نخوريد! هر كس كه بىنياز است، (از برداشت حق الزحمه) خوددارى كند؛ و آن كس كه نيازمند است، به طور شايسته (و مطابق زحمتى كه مىكشد،) از آن بخورد. و هنگامى كه اموالشان را به آنها بازمىگردانيد، شاهد بگيريد! اگر چه خداوند براى محاسبه كافى است.﴾(نساء:۶)
عفاف در مسائل شهواني جنسي
حضرت يوسف(ع) در سختترين شرايط كه تمام اسباب گناه در آن آماده بود، خود را حفظ كرد. به خداوند خويش پناهنده شد و از كورة يك امتحان بزرگ الهي، آبرومندانه بيرون آمد.
﴿وَ راوَدَتْهُ الَّتي هُوَ في بَيْتِها عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ وَ قالَتْ هَيْتَ لَكَ قالَ مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوايَ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ؛ و آن زن كه يوسف در خانه او بود، از او تمنّاى كامجويى كرد؛ درها را بست و گفت: بيا (بسوى آنچه براى تو مهياست!) گفت: پناه مىبرم به خدا! او [عزيز مصر] صاحب نعمت من است؛ مقام مرا گرامى داشته است؛ مسلّماً ظالمان رستگار نمىشوند!﴾(یوسف:۲۳)
قرآن در آيات ۳۲ تا ۳۴ سوره يوسف ادامة شرح زندگي حضرت يوسف(ع) و بيان مقام والاي عفت و پارسايي او، ضمن اشاره به آزمون ديگري كه يا خود را تسليم كند و يا راهي زندان شود، بدون لحظهاي ترديد، راه خود را انتخاب كرد به درگاه خداوند متعال رو آورد و گفت: ﴿پروردگارا! زندان با آن همه مشكلات و رنجهايش. نزد من، محبوبتر از اين كار زشتي است كه زنان از من تقاضا دارند و من براي اطاعت فرمان تو و حفظ پاكي و تقوا و پارسايي و عفت خويش حاضرم روانة زندان وحشتناك گردم، امّا آلودة خواست شوم آنها نشوم.﴾
در ادامة همين آيات آمده است كه خداوند، اين زندان را نردبان ترقي حضرت يوسف(ع) قرار داد. سرانجام به خواست خداوند، بر تخت قدرت عزيز مصر تكيه زد و با حفظ آبرو وتقوا، به همه چيز رسيد، در حالي كه همة آلودگان رسوا شده و كنار رفتند. اين پاداشي بود كه خداوند دردنيا به اين سلاله نيكان و پاكان عنايت كرد.[۳]
خداوند وعده داده است کسانی را که توان ازدواج ندارند و عفت ورزند، غنی کند: ﴿وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ؛ و كسانى كه امكانى براى ازدواج نمىيابند، بايد پاكدامنى پيشه كنند تا خداوند از فضل خود آنان را بىنياز گرداند!﴾(نور:33)
كساني كه قدرت بر ازدواج ندارند از زنا احتراز بجويند و عفت نفس پيشه كنند تا خداوند ايشان را از فضل خود بينياز كند و مسائل ازدواجشان را فراهم نمايد.[۴]
عفاف در سخن گفتن
زنان نباید در برابر مردان آهنگ سخن گفتن را نازك و لطيف كنند تا دل او را دچار خيالهاى شيطانى نموده، شهوتش را بر انگيزانند و در نتيجه آن مردى كه در دل نیروی ایمانی ندارد، به طمع بيفتد.آن نيرويى كه آدمى را از ميل به سوى شهوات باز مىدارد.[۵]
قرآن برای اهمیت دادن به این نگرش، زنان رسول خدا(ص) را مورد خطاب قرار میدهد: ﴿يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذي في قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً؛ اى همسران پيامبر! شما همچون يكى از آنان معمولى نيستيد اگر تقوا پيشه كنيد؛ پس به گونهاى هوسانگيز سخن نگوييد كه بيماردلان در شما طمع كنند، و سخن شايسته بگوييد! احزاب﴾(آیه۳۲)
عفاف در وضع ظاهر
خداوند در حفظ ظاهر جامعه، شخص رسول خدا(ص) را مورد خطاب قرار میدهد: ﴿يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً؛ اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابها (روسرىهاى بلند) خود را بر خويش فروافكنند، اين كار براى اينكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند بهتر است؛ (و اگر تا كنون خطا و كوتاهى از آنها سر زده توبه كنند) خداوند همواره آمرزنده رحيم است﴾(احزاب:۵۹)
مطالعه بيشتر
- اخلاق در قرآن، ج ۲، آيت الله مكارم شيرازي، قم، مدرسه الامام علي بن ابيطالب.
- اخلاق در قرآن، آيت الله محمد تقي مصباح يزدي، تحقيق و نگارش محمد حسين اسكندري، قم، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- مسئله حجاب، آيت الله شهيد مطهري، مرتضي، قم، انتشارات صدرا.
منابع
- ↑ طباطبايي، محمد حسين، الميزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوي همداني، تهران، دارالکتب الاسلاميه، ج۲، ص۶۱۲.
- ↑ مكارم شيرازي، ناصر، اخلاق در قرآن، انتشارات مدرسه الامام علي بن ابيطالب(ع)، ج ۲، ص۳۰۷.
- ↑ مكارم شيرازي، ناصر، كتاب اخلاق در قرآن، انتشارات مدرسه الامام علي بن ابيطالب(ع)، ج۲، مبحث عفت.
- ↑ ترجمه تفسير الميزان، ج ۱۶.
- ↑ طباطبايى، محمدحسين، الميزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ ه.ش، ج۱۶، ص۴۶۱.