زبان وحی به پیامبران
آیا وحی خداوند به همه پیغمبران به زبان عربی بوده است؟ توضیح دهید.
مقدمه: ابتدا لازم است، مختصری در مورد ماهیت وحی، توضیحاتی داده شود.
وحی؛ شعور و ادراک ویژه ای است، در باطن پیامبران.[۱]
علامه طباطبائی در المیزان، درباره وحی میفرماید: وحی نوعی علم شهودی است که پیامبران در دریافت آن هیچ خطایی انجام نمیدهند.[۲]
با بررسی در آیات قرآن، این نتیجه به دست میآید، که وحی گرچه به موجودات دیگر مثل زنبور عسل هم نسبت داده شد ولی آن به معنای الهام است؛ بنابراین درجه اعلای وحی، همان ارتباط انبیاء با غیب و گرفتن دستورات خدا و رساندن آن به مردم میباشد.
با توجه به این مقدمه میتوان گفت، یکی از سنتهای خداوند، فرستادن پیامبران است برای هدایت انسانها، برای اینکه این سنت، که هدف آن رساندن پیام الهی به مردم است واقع شود، لازم است، مردم توانایی فهمیدن زبان آن پیامبر را داشته باشند، زیرا پیامبر برای همین مبعوث شده که با مردم حرف بزند و آنها را دعوت به دین کند، و زبان، راه ارتباط انسانها با پیامبر است، لذا بر طبق آیه قرآن که میفرماید: ما هیچ رسولی را نفرستادیم، مگر به زبان همان قومی بود که برای آنها فرستاده شده بود،[۳] این نکته روشن میشود، که هر پیامبری به همان زبان قوم خودش برای مردم تبلیغ کرده است.
این سنت الهی، یعنی همزبانی پیامبر با قومش، حتی در مورد آن پیامبرانی که دعوت جهانی داشتند وجود دارد، یعنی، اگر چه برای همه مردم، مبعوث شده بودند، ولی به همان زبان قومی که ابتدا برای آنها مبعوث شده بودند صحبت میکردند.[۴]
از این آیاتی که زبان رسالت را بیان میکند، معلوم است، در تبلیغ، زبان هر پیامبری با همان قوم، یکی بوده اما در مورد زبان وحی پیامبران، در برخی روایات همین مطلب آمده که، وحی در گوش انبیاء هم به زبان قومشان واقع میشده است.[۵]
مثلاً در مورد قرآن، علامه طباطبائی میفرماید: قرآن هم الفاظ آن و هم عربی بودن آن در وحی دریافت شده است؛ و همین عربی بودن باعث حفظ اسرار آن شده است. به عبارت دیگر در حفظ و ضبط آیات الهی، دو چیز دخالت دارد. یکی اینکه خود الفاظ وحی باشد، زیرا اگر معانی الفاظ وحی باشد و الفاظ توسط خود پیامبر اکرم صانتخاب شده باشد، دیگر مانند آیات قرآن نبود، بلکه مانند احادیث قدسی میشد؛ که الفاظ آن، از خود پیامبر است و دوم اینکه، اگر این وحی به زبانی غیر از زبان قوم و مردم بود، لازم میآمد، تا برای آنها، به زبان خودشان ترجمه و بیان شود.
و احتمال داشت حقایقی و اسراری آن گونه که لازم بود، بیان نشود.[۶]
بنابراین، خداوند در مرحله اول، پیام الهی را توسط فرشته وحی، به همان زبان مردم به پیامبر میرسانید، و بعد هم پیامبر عین همان کلمات و الفاظ را به همان زبان مردم، برایشان بیان میکرد.
نتیجه اینکه
چون آیات قرآن دلالت دارد زبان هر پیامبری، با زبان قومی که با آنها صحبت میکرد یکی بوده و از طرفی باید عین کلمات وحی شده، که درگرفتن آن هم هیچ خطا و اشتباهی، راه ندارد، برای مردم بیان میشد، این نتیجه به دست میآید که زبان وحی برای هر پیامبری به زبان قوم آن پیامبر بوده است، تا در تبلیغ آن دین الهی، مشکلی ایجاد نشود.
ناگفته نماند که وحی و حقیقت آن بر ما معلوم نیست تنها میدانیم یک نوع ارتباط اختصاصی بین خداوند و نبی است که گاهی جبرئیل و مانند آن واسطه میشوند و قابل خطا نیست و مزاج و ظرفیت خاصی برای تحمل میخواهد و قابلیت این را دارد که با لفظ خاص القا شود یا اصل حقیقت و معنا تفهیم شود. بهرحال اگر لفظ مدخلیّت داشته باشد به نبی القا میشود و این لفظ لزوماً عربی نخواهد بود.
مطالعه بیشتر
۱ـ تفسیر المیزان، ترجمه، ج۱۸، ص۱۰۰ به بعد.
۲ـ تفسیر موضوعی، جوادی آملی، سیره پیامبر در قرآن.
منابع
- ↑ طباطبائی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه معصومی همدانی، قم، چاپ جامعه مدرسین، ۱۴۰۹ق. ج۲، ص۱۲۲.
- ↑ همان، ج۱۸، ص۱۲۱.
- ↑ ابراهیم / ۴.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۷۴ش. ج۱۰، ص۲۶۹.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج۱۱، ص۴۲ و ج۱۶، ص۱۳۴، ج۱۸، ص۲۶۳، چاپ بیروت، مؤسسه دارالوفاء.
- ↑ ترجمه المیزان، ج۱۱، ص۱۰۲.