اسلام در نگاه گلدزیهر
این مقاله هماکنون به دست Shamloo در حال ویرایش است. |
آراء اسلامشناسانهٔ گلدزیهر مستشرق مجارستانی، از جمله نظرات او دربارهٔ ریشههای غیراسلامی عقاید اسلامی و شخصیت پیامبر اسلام(ص)، از سوی صاحبنظران مسلمان عموماً نادرست تلقی شده است. آنان گلدزیهر را متهم کردهاند که نظراتش را بیش از آنکه بر اساس تحقیقات علمی ارائه کند بر اساس پیشفرضهای حاصل از دشمنی مذهبی با اسلام ارائه کرده است.
گلدزیهر از پایهگذاران اسلامشناسی جدید در غرب بهشمار میرود. بعضی از آثار او در برخی زمینههای اسلامشناسی و قرآنپژوهی کاملاً ابتکاری و محققانه بهشمار رفته است. ترجمهٔ آثار گلدزیهر از جمله دو اثر مهم او، درسهایی دربارهٔ اسلام و گرایشهای تفسیری قرآن در میان مسلمانان، به زبانهای ملل مسلمان موجب نگارش آثار متعددی در نقد و رد آراء او در جهان اسلام شد.
زندگینامه
ایگناس گُلدزیهر (Ignác Goldziher)، اسلامشناس و مستشرق نامدار مجارستانی، در سال ۱۸۵۰م در شهر استولونیسبورگ در خانوادهای یهودی به دنیا آمد. گُلدزیهر در سال ۱۸۷۰م تحصیلات دانشگاهی خود را در رشتهٔ مطالعات شرقشناسی در دانشگاه لایپزیک بهپایان رساند. او پس از بازگشت به مجارستان، به دانشیاری دانشگاه بوداپست رسید. هنوز مدتی از استقرار او در دانشگاه بوداپست نگذشته بود که از سوی وزارت فرهنگ مجارستان به همراه هیئتی تحقیقاتی به وین، لیدن و شرق اسلامی فرستاده شد.[۱]
گلدزیهر در سفر به شرق به سوریه، فلسطین و مصر رفت. در سوریه با شیخ طاهر جزایری رئیس کتابخانهٔ ظاهریه و عضور مجمع علمی دمشق طرح دوستی ریخت و در مصر از درسهای دانشگاه الأزهر استفاده کرد. گلدزیهر در سال ۱۸۷۳م به مجارستان بازگشت. در دانشگاه بوداپست، توجه گلدزیهر بیش از پیش معطوف به مطالعات عربی و اسلامی شد و همین باعث رشد و شهرت او در مجامع علمی مجارستان و اروپا شد.[۲]
در سال ۱۸۷۱م، به عضویت مکاتبهای آکادمی مجارستان رسید و در سال ۱۸۹۲م به عضویت فعال این آکادمی نائل شد. همچنین، او در سال ۱۸۹۴م به استادی زبانهای سامی در دانشگاه بوداپست منصوب شد و از آن پس بهعنوان خاورشناسی مطرح در مجامع علمی خاورشناسی شرکت کرد. گلدزیهر ربع قرن اخیر حیات خود را به تألیف آثار و تربیت شاگردان در حوزهٔ تحقیقات اسلامی گذراند و نهایتاً در سال ۱۹۲۱م در شهر بوداپست درگذشت.[۳]
گلدزیهر به دلیل یهودیبودن در طول زندگی علمی خود دچار محدودیتهایی بود. او مدت سی سال، از ۱۸۷۴م تا ۱۹۰۴م، دبیرکل جامعهٔ یهودیان تجددخواه بوداپست بود. فشارها و محدودیتهایی که به دلایل مذهبی بر او وارد میشد موجب شد تا از دانشگاه استعفا دهد و خانهنشین شود.[۴][۵]
آثار و آراء
گلدزیهر در طول حیات علمی خود آثار فراوانی در مورد اسلامشناسی منتشر کرد.[۶] از مهمترین آثار او میتوان به کتابهای زیر اشاره کرد:
- درسهایی دربارهٔ اسلام، که در کنار کتاب دیگری از گلدزیهر کاملترین، مشهورترین و مؤثرترین اثر گلدزیهر خوانده شده است.[۷] این کتاب در سال ۱۹۱۰م در شهر هایدلبرگ بهچاپ رسید و در فاصلهٔ کوتاهی پس از انتشار به زبان انگلیسی و فرانسوی برگردانده و منتشر شد. این کتاب در کشورهای اسلامی مورد توجه قرار گرفت. این توجه موجب شد تا سه تن از فضلای مصری به نامهای محمد یوسف موسی، عبدالعزیز عبدالحق و علی حسن عبدالقادر آن را تحت عنوان العقیدة و الشریعة فی الاسلام ترجمه و منتشر کنند. علینقی منزوی (۱۳۰۲-۱۳۸۹)، مؤلف و کتابشناس، در سال ۱۳۵۰ این کتاب را از عربی به فارسی برگرداند و با عنوان درسهایی دربارهٔ اسلام منتشر کرد.[۸] اساس این کتاب ارائهٔ دیدگاهی کلی دربارهٔ جنبههای مختلف اسلام است و ماهیت نگاه گلدزیهر به تمام حیات مذهبی اسلامی را نشان میدهد.[۹]
- گرایشهای تفسیری قرآن در میان مسلمانان، کتاب دومی از گلدزیهر که از سوی محققان بهعنوان کاملترین، مشهورترین و مؤثرترین اثر گلدزیهر بهشمار رفته است.[۱۰] این کتاب در سال ۱۹۲۰م در لیدن هلند منتشر شد. در سال ۱۹۴۴م علی حسن عبدالقادر قسمتی از این کتاب را به عربی ترجمه کرد. عبدالحلیم نجار این کتاب را به طور کامل با نگارش حواشی در سال ۱۹۵۴م در مصر منتشر کرد.[۱۱] این ترجمهٔ عربی بعداً مبنای ترجمهٔ فارسی این کتاب در سال ۱۳۸۳ توسط سید ناصر طباطبایی با مقدمهٔ سید محمدعلی ایازی شد.[۱۲]
- ظاهریه: مذهب و تاریخشان، اولین پژوهش قابل توجه گلدزیهر در مسائل اسلامی بود که در سال ۱۸۸۴م منتشر شد. این کتاب علاوه بر پرداختن به ظاهریه نوعی پیش درآمد بر فقه اسلامی است.[۱۳]
- تحقیقات اسلامی، کتابی که ضمن آن تحقیقات مفصل گلدزیهر دربارهٔ دانش حدیث اسلامی ارائه شده است.[۱۴]
- اسلام و دین پارسی، پژوهشی که در سال ۱۹۰۰م در اولین کنفرانس بینالمللی ادیان ارائه شد و ضمن مجلد ۴۳ مجلهٔ تاریخ ادیان بهچاپ رسید. در این پژوهش برای اولین بار، تأثیر دین بر دولت ساسانیان در اسلام اولیه مورد پژوهش قرار گرفته است.[۱۵]
- موضعگیری قدمای اهلسنت در برابر علوم یونانی، مقالهای که عبدالرحمن بدوی (۱۹۱۷-۲۰۰۲م)، استاد فلسفهٔ اهل مصر، آن را در ضمن کتاب خود التراث الیونانی فی الحضارة الاسلامیة به عربی ترجمه و منتشر کرد.[۱۶]
همچنین،گلدزیهر متن چند اثر اسلامی را همراه با مقدمات و تحقیقات خود بهچاپ رساند. از جمله، کتاب المعمرین ابیحاتم سجستانی، التوحید محمد بن تومرت و قسمتهایی از کتاب المستظهری ابوحامد غزالی.[۱۷]
نظر گلدزیهر دربارهٔ رسالت جهانی اسلام
سید حسین نصر:
اکثر دانشمندان غربی اصالتی برای تشیع قائل نیستند و آن را ساختهٔ قرن سوم هجری میپندارند و شرقشناسان بنام قرن اخیر نیز مانند نولدکه و گلدزیهر این نظر را تقویت کردند و با نهایت بیعدالتی مطالبی مبتذل و بیاساس دربارهٔ منابع و مراجع دینی تشیع نگاشتهاند.[۱۸]
- اسلام رسالتی جاویدان ندارد چون پیامبر آن از سرنوشت آن اطلاعی نداشته است. به همین دلیل، قواعدی که برای این دین، از نظر عقیدتی و عملی، وضع کرد مناسب وضعیت تاریخی که دین اسلام بعداً از نظر رشد و گسترش پیدا کرد را نبود و فقط پاسخگوی فضای تاریخی جزیرةالعرب بود.[۱۹]
- تمدن اسلامی بیش از آنکه متکی به اندیشههای اسلامی و قرآنی باشد متکی به اندیشههای هلنیستی (یونانیمآب) است. این اندیشهها با افکار و نظریات سیاسی در ایران باستان و آرای فلسفی هندی و نوافلاطونی آمیخته و ارائه شده است.[۲۰]
- مطلب تازه و نویی در دعوت اسلامی وجود ندارد و عقاید توحیدی و احکام فقهی اسلامی برگرفته از کلام و فقه یهودی است. آنچه پیامبر اسلام(ص) عرضه کرده گلچینی از اطلاعات و عقاید مذهبی نیست که او آنها را فراگرفته باشد، بلکه او این اطلاعات را در برخورد با شخصیت های یهودی و مسیحی و جز آنها به دست آورده و تحت تأثیر آنها قرار گرفته و حاصل این عقاید را وحی الهی پنداشته است.[۲۱]
- اسلام توانایی ارائهٔ الگویی اخلاقی و نمونهٔ والای انسان اسلامی را برای تأسی مسلمانان به آن ندارد. پیامبر اسلام(ص) خود چنین صفاتی را در خود نمیدید. او به ضعف و عیوب خود معترف بود و برای خود قائل به عصمت و قداست نبود. از آنجا که معجزه را هم حاصل قداست میدانست، خود را از ارائهٔ معجزه معاف میپنداشت. این تفاسیر کلامی و عرفانی از متن دینی و تاریخ رسالت بود که به پیامبر اسلام(ص) قداست و عصمت عطا کرد.[۲۲]
- عقیدهٔ مهدویت در اسلام برگرفته از عقاید یهودی و مسیحی در این زمینه است. روایاتی که در متون اسلامی دربارهٔ مهدویت آمده است جعلی است.[۲۳]
- آنچه که در میان مسلمانان از وحدت نظر دربارهٔ قرآن به نظر میرسد با نگاهی دقیق و عمیق به تشتتی غیرقابل وحدت تبدیل میشود. مسلمانان دربارهٔ هیچ یک از موضوعات مربوط به قرآن، از نحوهٔ نزول تا تفسیر آن، وحدت نظر ندارند و هر یک عقاید خود را در این متن دینی جستوجو میکنند.[۲۴]
- در میان مذاهب اسلامی، شیعیان اولین گروه هستند که دست به تفسیر فرقهای از قرآن میزنند. شیعیان اهداف سیاسی و فرقهای خود را از این راه تأمین میکنند.[۲۵] روش تفسیر رمزی و مجازی از قرآن حاصل تلاش شیعیان است.[۲۶]
- شیعیان معتقد به تحریف قرآن هستند[۲۷] و مصحف عثمان را تا جایی قبول دارد که مطابق با آرای سیاسی آنان باشد.[۲۸]
- در حدیث اسلامی تلاشهای شخصی و خاص امت اسلامی تجلی یافته است. حدیث اسلامی تجلیگاه عقاید سیاسی گروههای مختلف اسلامی است. همچنین، معارف ادیان دیگر از مسیحیت تا یهودیت و اندیشههای فلسفی سایر ملل به عنوان روایات اسلامی نشر شده است.[۲۹]
نقد آراء گلدزیهر
ترجمه و انتشار آراء اسلامپژوهی گلدزیهر در جهان اسلام با واکنش انتقادی و منفی مسلمانان همراه شد؛ به طوری که در مجموع، گلدزیهر در جهان اسلام تبدیل به شخصیتی نامحبوب شد.[۳۰] بسیاری از عالمان اسلامی از ملل مختلف اسلامی بر وجوه مختلف اندیشههای اسلامشناسانهٔ گلدزیهر نقد نوشتند و کتابها و مقالات بسیاری به زبانهای مختلف، بهخصوص به زبان عربی و فارسی، در نقد نظرات گلدزیهر نوشته شد. به برخی از این آثار در ادامه اشاره میشود:
- اولین منتقدان آرای گلدزیهر دربارهٔ اسلام مترجمان کتاب گفتارهایی دربارهٔ اسلام گلدزیهر به عربی بودند. محمد یوسف موسی، عبدالعزیز عبدالحق و علی حسن عبدالقادر در ذیل برخی از صفحات ترجمهٔ خود تعلیقاتی انتقادی و کوتاه بر آرای گلدزیهر نگاشتند.
- تعلیقات مترجمان این کتاب از نظر محمد غزالی (۱۹۱۷-۱۹۹۶م)، فقیه و عالم مصری، ناکافی به نظر رسید[۳۱] و او در ضمن کتابی با عنوان دفاع عن العقيدة و الشريعة ضد مطاعن المستشرقين، به طور مفصل، به رد آرای گلدزیهر پرداخت. این کتاب در سال ۱۳۶۳ توسط سید صدرالدین بلاغی (۱۲۹۰-۱۳۷۳)، خطیب و نویسندهٔ ایرانی مشهور به صدر بلاغی، تحت عنوان محاکمهٔ گلدزیهر صهیونیست معلم نویسندگان بیست و سه سال به فارسی ترجمه شد. صدر بلاغی، در پیشگفتار خود بر این ترجمه، گلدزیهر را مورد هجوم و نقد قرار داده و او را متهم کرده که از روش خائنانهٔ جعل و تحریف و قلب حقایق تا آخرین حد بهره گرفته و همگی سموم حقد و حسد را، که از آباء و اسلاف خود به ارث برده، یکجا در جام و کام اسلام افشانده است.[۳۲]
- علینقی منزوی، مترجم کتاب درسهایی از اسلام گلدزیهر به فارسی و فرزند آقابزرگ تهرانی کتابشناس شاخص شیعه (۱۲۹۳-۱۳۸۹ق)، به توصیهٔ پدر و برای ایجاد امکان پاسخگویی به نظرات گلدزیهر کتاب درسهایی از اسلام او را از عربی به فارسی ترجمه کرد.[۳۳] منزوی، با حذف نقدهای مترجمان کتاب به عربی، با اضافهکردن یادداشتهایی انتقادی از خود این کتاب را به فارسی منتشر نمود. این یادداشتهای انتقادی که از سوی برخی ناکافی و قابل نقد قلمداد شده بود.[۳۴] این ترجمه پس از چاپ دوم آن در سال ۱۳۵۷ دیگر منتشر نشد.
- سید مصطفی حسینی طباطبایی، قرآنپژوه معاصر شیعه، در کتاب خود، نقد آثار خاورشناسان، به نقد کارنامهٔ اسلامپژوهی گلدزیهر پرداخته است.[۳۵] حسینی طباطبایی معتقد است که گلدزیهر، در عین تتبع بسیار در کتابهای اسلامی و انباشتهبودن آثارش از ارجاع به منابع اسلامی، تحقیقات خود را با حسن نیت همراه نکرده و در تحقیق دربارهٔ مباحث اسلامی غالباً به پندارگرایی روی آورده است.[۳۶] همچنین، او گلدزیهر را در فهم برخی متون عربی اسلامی ناتوان قلمداد کرده و به نمونهای از این موارد در نقد خود اشاره کرده است.[۳۷]
- سید محمدعلی ایازی، قرآنپژوه معاصر شیعه، در مقدمهٔ خود بر ترجمهٔ کتاب گرایشهای تفسیری قرآن در میان مسلمانان به نقد کارنامهٔ گلدزیهر مخصوصاً در قرآنپژوهی پرداخته است.[۳۸] از نظر او گلدزیهر در طرفداری از دین آبایی خود یهودیت راه افراط پیموده و اسلامشناسی او بازتابی از این طرفداری را در خود دارد و آن تلاش برای تحقیر اسلام و مسلمانان است.[۳۹] ایازی حواشی انتقادی نیز بر بخش پنجم کتاب،که دربارهٔ تفسیر شیعیان از قرآن است، اضافه کرده است.[۴۰] از نظر ایازی مترجم و ناقد عربی کتاب، به دلیل نداشتن تخصص دربارهٔ تفسیر شیعه، از انتقاد از مطالب گلدزیهر در این بخش ناتوان بوده است.[۴۱]
- عبدالوهاب حمودة، استاد دانشگاه فؤاد قاهره، در کتاب خود القراءات و اللهجات به نقد برخی از آراء قرآنشناسانهٔ گلدزیهر پرداخته است.[۴۲]
- محمدحسین علی الصغیر، استاد دانشگاه کوفه، در کتاب المستشرقون و دراسات القرآنیة به نقد مباحث قرآنشناسی گلدزیهر پرداخته است. او مطالب گلدزیهر در این زمینه را فرضیاتی دانسته که استدلال بر آنها دشوار است.[۴۳]
- محمد احمد بهاءالدین حسین، استاد دانشگاه بینالمللی مالزی، در قسمتهای مختلف کتاب المستشرقون و القرآن الکریم به نقد آراء گلدزیهر دربارهٔ قرآن کریم پرداخته است.[۴۴] او در کتاب دیگر خود، المستشرقون و الحديث النبوی، به طور مبسوط به نقد آرای گلدزیهر دربارهٔ حدیث نبوی(ص) پرداخته است.[۴۵]
- عجیل جاسم نشمی، استاد دانشکدهٔ دین در دانشگاه کویت، در کتاب المستشرقون و مصادر التشریع الاسلامی به نقد آراء گلدزیهر دربارهٔ قرآن و حدیث پرداخته است.[۴۶]
منابع
- ↑ بدوی، عبدالرحمن، فرهنگ کامل خاورشناسان، ترجمهٔ شکرالله خاکرند، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۵، ص ۳۲۸-۳۳۰.
- ↑ حسینی طباطبایی، سید مصطفی، نقد آثار خاورشناسان، تهران، انتشارات چاپخش، ۱۳۷۵، ص ۱۰۰.
- ↑ بدوی، فرهنگ کامل خاورشناسان، ص ۳۲۸-۳۳۰.
- ↑ گلدزیهر، ایگناس، گرایشهای تفسیری در میان مسلمانان، مقدمهٔ سید محمدعلی ایازی، ترجمهٔ سید ناصر طباطبایی، تهران، انتشارات ققنوس، ۱۳۸۳، مقدمه، ص ۱۲.
- ↑ برای اطلاع از زندگینامهٔ شخصی و علمی کاملی از گلدزیهر ن.ک: ماسینیون، لوی و کلژدو فرانس، «بهیاد ایگناس گلدزیهر»، ترجمهٔ حسن رضوی، مجلهٔ کاوه (چاپ مونیخ)، ش ۶۹، پاییز ۱۳۵۷، ص ۱۳-۱۵.
- ↑ فهرست کاملی از آثار او را ن.ک: العقیقی، نجیب، المستشرقون، قاهره، دارالمعارف، ۲۰۰۶م، ج ۳، ص ۴۱-۴۲.
- ↑ بدوی، فرهنگ کامل خاورشناسان، ص ۳۳۴.
- ↑ حسینی طباطبایی، نقد آثار خاورشناسان، ص ۱۰۰-۱۰۱.
- ↑ بدوی، فرهنگ کامل خاورشناسان، ص ۳۳۴.
- ↑ بدوی، فرهنگ کامل خاورشناسان، ص ۳۳۴.
- ↑ حسینی طباطبایی، نقد آثار خاورشناسان، ص ۱۰۱.
- ↑ گلدزیهر، ایگناس، گرایشهای تفسیری در میان مسلمانان، مقدمهٔ سید محمدعلی ایازی، ترجمهٔ سید ناصر طباطبایی، تهران، انتشارات ققنوس، ۱۳۸۳.
- ↑ بدوی، فرهنگ کامل خاورشناسان، ص ۳۳۲.
- ↑ بدوی، فرهنگ کامل خاورشناسان، ص ۳۳۳.
- ↑ بدوی، فرهنگ کامل خاورشناسان، ص ۳۳۴.
- ↑ حسینی طباطبایی، نقد آثار خاورشناسان، ص ۱۰۲.
- ↑ العقیقی، المستشرقون، ج ۳، ص ۴۱-۴۲.
- ↑ نصر سید حسین، «گزارشی از اولین مجمع علمی علمی دربارهٔ تشیع در مغربزمین»، مجلهٔ معارف اسلامی، ش ۶، تیرماه ۱۳۴۷، ص ۲۵.
- ↑ گلدزیهر، ایگناس، درسهایی دربارهٔ اسلام، ترجمهٔ علینقی منزوی، تهران، انتشارات کمانگیر، ۱۳۵۷، ص ۷۳-۷۵.
- ↑ گلدزیهر، درسهایی دربارهٔ اسلام، ص ۵-۶.
- ↑ گلدزیهر، درسهایی دربارهٔ اسلام، ص ۵-۶.
- ↑ گلدزیهر، درسهایی دربارهٔ اسلام، ص ۳۲.
- ↑ جولتسیهر، اجناس، العقیدة و الشریعة فی الاسلام، محمد یوسف موسی، عبدالعزیز عبدالحق و علی حسن عبدالقادر، قاهره، المرکز القومی للترجمه، ۲۰۱۳م، ص ۲۱۸.
- ↑ گلدزیهر، گرایشهای تفسیری در میان مسلمانان، ص ۲۹-۳۰.
- ↑ گلدزیهر، گرایشهای تفسیری در میان مسلمانان، ص ۲۴۱.
- ↑ گلدزیهر، گرایشهای تفسیری در میان مسلمانان، ص ۲۴۶.
- ↑ گلدزیهر، گرایشهای تفسیری در میان مسلمانان، ص ۲۴۷-۲۷۰.
- ↑ گلدزیهر، گرایشهای تفسیری در میان مسلمانان، ص .
- ↑ گلدزیهر، درسهایی دربارهٔ اسلام، ص ۸۳.
- ↑ بهاءالدین خرمشاهی، دانشنامهٔ قرآن و قرآنپژوهی، تهران، انتشارات ناهید و انتشارات دوستان، ۱۳۸۱، ج ۲، ص ۱۹۲۰-۱۹۲۱.
- ↑ الغزالی، محمد، دفاع عن العقيدة و الشريعة ضد مطاعن المستشرقين، جیزه، شرکة نهضة مصر للطباعة و النشر و التوزیع، ۲۰۰۵، ص ۴.
- ↑ غزالی، محمد، محاکمهٔ گلدزیهر صهیونیست معلم نویسندگان بیست و سه سال، ترجمهٔ سید صدرالدین بلاغی، تهران، انتشارات حسینیهٔ ارشاد، ۱۳۶۳، ص ۶.
- ↑ گلدزیهر، درسهایی دربارهٔ اسلام، مقدمهٔ مترجم، ص ۲۵-۲۷.
- ↑ گلدزیهر، درسهایی دربارهٔ اسلام، مقدمهٔ مترجم، ص ۲۸؛ از جملهٔ این انتقادات را ن.ک: پور طباطبایی، سیدمجید، «قرآنپژوهی گلدزیهر»، مجلهٔ قرآنپژوهی خاورشناسان، ش ۲، بهار و تابستان ۱۳۸۶، ص ۲۰۱-۲۰۳.
- ↑ حسینی طباطبایی، نقد آثار خاورشناسان، ص ۱۰۲-۱۰۷.
- ↑ حسینی طباطبایی، نقد آثار خاورشناسان، ص ۱۰۲.
- ↑ حسینی طباطبایی، نقد آثار خاورشناسان، ص ۱۰۶-۱۰۷.
- ↑ گلدزیهر، گرایشهای تفسیری در میان مسلمانان، مقدمه، ص ۷-۲۰.
- ↑ گلدزیهر، گرایشهای تفسیری در میان مسلمانان، مقدمه، ص ۱۲.
- ↑ گلدزیهر، گرایشهای تفسیری در میان مسلمانان، پاورقیهای ویراستار، ص ۲۴۱-۲۸۸.
- ↑ گلدزیهر، گرایشهای تفسیری در میان مسلمانان، ص ۲۴۱.
- ↑ حمودة، عبدالوهاب، القراءات و اللهجات، قاهره، مكتبة دارالسعادة، ۱۹۴۸م، ص ۱۸۳-۲۱۳.
- ↑ الصغیر، محمدحسین علی، المستشرقون و الدراسات القرآنیة، بیروت، دارالمؤرخ العربی، ۱۹۹۹م، ص ۲۶.
- ↑ برای نمونه ن.ک: حسین، محمد احمد بهاءالدین، المستشرقون و القرآن الکریم، عمّان، دارالنفائس للنشر و التوزیع، ۲۰۱۴م، ص ۲۴۹-۲۵۱.
- ↑ برای نمونه ن.ک: حسین، محمد احمد بهاءالدین، المستشرقون و الحدیث النبوی، عمّان، دارالنفائس للنشر و التوزیع و دارالفجر، ۱۹۹۹م، ص ۱۸۶-۲۱۵.
- ↑ برای نمونه ن.ک: نشمی، عجیل جاسم، المستشرقون و مصادر التشریع الاسلامی، کویت، المجلس الوطني للثقافة و الفنون و الأداب، ۱۹۸۴م، ص ۶۲-۶۴.