مقدم بودن تسبیح بر حمد خداوند در تسبیحات حضرت زهرا(س)

از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۰۳ توسط Rezvani (بحث | مشارکت‌ها)


سؤال

چرا در تسبیحات حضرت زهرا(س)، حمد بر تسبیح تقدم دارد، امّا در قرآن کریم، تسبیح بر حمد تقدم دارد؟


درگاه‌ها
فاطمیه.png


مفهوم‌شناسی

آیاتی از قرآن کریم که در آن حمد و تسبیح با هم آمده‌اند، ابتدا واژه تسبیح به کار رفته‌است سپس حمد، به دلیل آنکه ابتدا خداوند را از توصیفاتِ محدود، معدود و معیوب خود منزه می‌دانیم. سپس، حمد او را می‌نماییم. در تسبیحات حضرت زهرا(س) هم، در بیشتر روایات، تسبیح مقدم بر حمد خداوند است ولی در برخی روایات حمد بر تسبیح مقدم شده است.

تعریف و تفاوت حمد و تسبیح

حمد در لغت، ضد مذمت[۱] و به معنی ستایش و ثنا بر اساس فضیلت و معرفت برای خداوند است.[۲]

تسبیح به معنای منزه دانستن خداوند از هر صفتی است که سزاوار آن نمی‌باشد.[۳]

هرگاه خداوند از این نظر ستایش شود که او دارای صفات کمال، جمال و مبدأ کارهای نیک و سودمند است، این نوع ستایش را «حمد» می‌گویند؛ ولی اگر ذات او را از هر نوع عیب و نقص پیراسته بدانیم و پیراستگی او را ابراز کنیم، آنرا «تسبیح» می‌گویند.

و به عبارت دیگر: «حمدِ» خداوند، توصیف اوست در برابر کمال (صفات ثبوتی و اعمال نیک)، خواه این کمال جزء ذات او باشد مانند علم و قدرت، یا از افعال او به شمار رود، مانند رازقیت. در حالی که تسبیح خداوند، تنزیه اوست از عیوب و نقایص (صفات سلبی).

حمد و تسبیح، هر یک تنها اشاره به یک جنبه از صفات الهی دارند. از این رو در بسیاری از آیات قرآنی این دو را با هم هستند. در بیان لزوم این همراهی گفته‌اند: انسان هیچگاه نمی‌تواند کمالات الهی را به درستی بشناسد و انسانِ محدود هرگز نمی‌تواند نامحدود را درک کند. به همین سبب خوب است بعد از هر حمدی، تسبیح الهی هم گفته شود، تا تذکرّی باشد بر این که ماهیت صفات خدا از شناخت ما برتر است و او منزه از آن است که ما صفات او را بشناسیم.

دلیل مقدم بودن تسبیح بر حمد، در قرآن

واژه حمد در هیچ‌یک از آیات قرآن بر تسبیح مقدم نشده است بلکه واژه تسبیح است که بر حمد، مقدم شده‌است؛ مانند سوره بقره، آیه ۳۰، سوره یونس آیه ۱۰، سوره سجده آیه ۱۵، سوره فرقان آیه ۵۸ و ….[۴]

در جواب از اینکه چرا خداوند تسبیح و تنزیه خود را مقدم بر حمد بیان کرده است، علامه طباطبائی نویسنده تفسیر المیزان، نوشته است: مخلوق خدا به هر وضعی او را بستاید به همان مقدار به او و صفاتش احاطه یافته است و او را محدود به حدود آن صفات دانسته، و اندازه‌گیری کرده است. حال آنکه خداوند، محدود به هیچ حدی نیست، نه خودش و نه صفات و اسمائش و نه جمال و کمال افعالش، چرا که «لا یُحیطُونَ بِعِلمهِ؛ احاطه علمی به او ندارند.

بنابر این، ستایش صحیح و بی اشکال خداوند اینست که قبل از حمد، او را از محدودیت و اندازه‌گیری، منزه و پاک بدانیم.[۵]

از آنجا که شناخت خداوند متعال به جهت نامتناهی بودن برای هیچ موجودی حتی ملائکه و پیامبران و اولیای الهی ممکن نیست، تا جایی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) که کامل‌ترین مرتبه از مراتب شناخت و قرب را دارد فرمود: «ما عرفتک حق معرفتک لااحصی ثناء علیک انت کما اثنیت علی نفسک»[۶] لذا از دیدگاه قرآن مجید، تسبیح و تنزیه به عنوان اصل مطرح شده و سپس در پی آن مسألهٔ حمد و ستایش آمده و بدان امر شده است. آیات همگی دلالت بر این معنا دارند که مخلوقات به جهت محدودیت وجودی شان نمی‌توانند حمد و ستایش خداوند را آنگونه که هست به جای آورند، به همین جهت خداوند خود را از حمد حامدان منزه داشته، بدین صورت که حمد را همراه با تسبیح آورده است.

پس اگر بخواهیم او را ستایش صحیح و بی اشکال کرده باشیم، باید قبل از حمد خود، او را منزّه از محدودیت و اندازه‌گیری کنیم و اعلام بداریم که: «پروردگارا تو منزه از آنی که به تحدید و تقریر فهم ما محدود شوی».[۷]

اما در مورد تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها) که حمد مقدم بر تسبیح است باید گفت: اولاً این ذکری است که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) به آن حضرت تعلیم نمودند و داستان آن در کتب روایی شیعه و سنی آمده است.[۸]

ثانیاً در زمینهٔ ترتیب آن روایات مختلفی وجود دارد که در برخی حمد مقدم بر تسبیح شده است و در برخی دیگر تسبیح، مقدم است. اما آنچه قطعی می‌باشد این است که در بیشتر این روایات تسبیح مقدم بر حمد است به همان دلیلی که در بالا ذکر شد. البته اگر هم حمد مقدم باشد مشکلی ایجاد نمی‌کند زیرا اول شخص حمد خدا را می‌کند سپس خداوند را از این حمد خود منزه می‌داند پس اشکالی ندارد که ابتدا حمد گفته شود یا تسبیح.

مطالعه بیشتر

  • فاطمه زهرا شادمانی دل پیامبر(ص)، رحمانی همدانی.
  • دانش نامه فاطمی، پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی، زیر نظر علی اکبر رشاد.

منابع

  1. فراهیدی، خلیل، کتاب العین، قم، هجرت، ۱۴۰۹ق، ج‏۳، ص۱۸۸؛ ابن‌منظور، محمد، لسان العرب، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ق، ج‏۳، ص۱۵۶.
  2. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، دمشق، دارالعلم، ۱۴۱۲ ق، ص۲۵۶.
  3. لسان العرب، پیشین، ج‏۲، ص۴۷۰. کتاب العین، پیشین، ج‏۳، ص۱۵۱.
  4. سوره تغابن: ۱؛ سوره حجر: ۹۸؛ سوره طه: ۱۳۰؛ سوره زمر: ۷۵؛ سوره غافر: ۷ و ۵۵؛ سوره شوری: ۵؛ سوره ق: ۳۹؛ سوره طور: ۴۸؛ سوره نصر: ۳؛ سوره رعد: ۱۳.
  5. طباطبائی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدنی، قم: جامعه مدرسین، ۱۳۷۴ ش، ج۱، ص۳۳ و جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، قم، اسراء، ذیل آیهٔ دوم سورهٔ حمد.
  6. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق، ج۶۸، ص۲۳.
  7. ر. ک. مرتضی مطهری، آشنایی با قرآن، ج۴، ص۱۶۲. محمد بیدهندی، تسبیح موجودات از نظر قرآن کریم، فصلنامه مشکوه، شماره ۵۹.
  8. رک: علل الشرایع، ج۲، ص۳۶۶. کنزل العمال، ج۱۵، ص۴۹۶. مسند احمد، ج۱، ص۱۷۴، ۲۰۶،۲۶۰، ۲۸۷ و ۳۰۵.