مفاهیم حقوق بشر و استنباط آن از کتاب و سنت
از آنجا که مفاهیم حقوق بشر اختصاص به عصر حاضر دارد آیا این مفاهیم، قابل استنباط از کتاب و سنت میباشد.
با مراجعه به نصوص اسلامی و تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی جوامع اسلامی در طول پانزده قرن، میتوان به وضوح وجود یک تصور و اندیشه مشخص اسلامی در زمینه مسائل حقوق بشر را دریافت و به این حقیقت پی برد که مسائل حقوق بشر ـ چه در تئوری و چه در عمل ـ همواره در تاریخ اسلام مطرح و مورد توجه بوده است و تنها مذهبی که به بهترین شیوه به دفاع از حقوق انسانها اقدام نموده اسلام است.
اصولی چون کرامت انسان، آزادی، مساوات، تعلیم و تربیت، حقوق زنان و کودکان و نظایر آن به بهترین نحو در کتاب و سنت معصومین ـ(ع) مورد تبیین و تأکید قرار گرفتهاند. حق حیات، از مهم ترین ارکان فقه اسلام است که تأثیر خود را بر دیگر احکام اسلامی گذاشته است. آزادی از اصول مهم اسلام است و فتوای فقها همواره بر این بوده که به کسی نمیتوان عقیدهای را تحمیل کرد. در اسلام همه افراد از حقوق یکسان بهره مند هستند و کسی امتیاز قومی، نژادی و طبقاتی ندارد.
سابقه حقوق بشر
بحث حقوق بشر اختصاص به زمان حاضر ندارد و از زمانهای کهن در میان زمامداران و اندیشمندان مطرح و مورد بحث و ارزیابی قرار گرفته است. برای مثال در قرن پنجم قبل از میلاد، در عصر و زمانی که قدرتهای فاتح، هیچ گونه احساس رحم و شفقتی نسبت به ملل مغلوب نداشتند و بیشتر آنان را قتلعام میکردند، کورش کبیر پس از فتح بابل فرمان داد که به مردم شهر آسیبی نرسد، همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و بیدینان تحت فشار قرار نگیرند. خانههای آنانی که خراب شده بود از نو ساخت و معابد بسته شده آنان را باز کرد و خدایان معابد را به جای خود بازگردانید.
سقراط معتقد بود که شهر دولت، باید جائی باشد که افکار و استعدادهای افراد بتواند جولان یابد و حیثیت و مقام فرد، محفوظ و محترم باشد و رشد و نمو کند بهطوری که هر فرد، در حدود و لیاقت و استعداد خود قادر بر ترقی و پیشرفت باشد. نظر ارسطو این بود که دولت بایستی تأمین کننده نیازمندیهای عمومی و پرورشدهنده استعدادهای مردم باشد وگرنه خبیث است. منشور کبیر انگلستان که در سال ۱۲۱۵ صادر شده شامل یک سلسله حقوق انسانی و آزادیهای عمومی است از قبیل: احاله رسیدگی دعاوی به دادگاهها و مراجع صالحه، منع توقیف غیرقانونی، تناسب میان جرم و کیفر، لغو کار اجباری و بیگاری، جواز رفت و آمد به کشور انگلستان و... به دنبال انقلاب کبیر فرانسه که در سال ۱۷۸۹ صورت گرفت، مجلس مؤسسان فرانسه موادی از اصول حقوق بشر را تنظیم و به نام «اعلامیه حقوق بشر» اعلام کرد. این اعلامیه در یک مقدمه و ۱۷ ماده تنظیم شده که اغلب مواد آن، با اعلامیه جهانی حقوق بشر توافق دارد و موارد دیگر.[۱]
حقوق بشر در اسلام
حق حیات
بدون شک، مکتب اسلام، اهمیت خاص برای حق حیات انسان قائل است و آن را در رأس همه حقوق قرار میدهد. از این رو است که در اسلام، کشتار انسانها به شدت مذمت شده است؛ بهطوری که کشتن یک انسان را برابر با کشتن همه انسانها میداند و پاداش کسی که فردی را زنده کند یا از خطر نجات دهد، همانند حفظ جان همه انسانها میداند. ﴿مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا؛ هر كس كسى را- جز به قصاص قتل، يا [به كيفر] فسادى در زمين- بكشد، چنان است كه گويى همه مردم را كشته باشد. و هر كس كسى را زنده بدارد، چنان است كه گويى تمام مردم را زنده داشته است.﴾(مائده:۳۲) حرمت خودکشی و سقط جنین و نیز تشریع حکم قصاص در اسلام نیز به منظور حفظ حیات بشر است:[۲]
آزادی
از دیدگاه اسلام، آزادی یک حق و ناشی از استعدادها و تمایلات عالی انسانی میباشد. آزادی به مفهوم اسلامی، نخست از درون آغاز میشود و تا انسان از قید و بند اسارتهای درونی آزاد نگردد، از اسارت طاغوتها و عوامل بیرونی رها نمیشود. اسلام در عین اینکه با بیان اصل ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ؛ در دين هيچ اجبارى نيست.﴾(بقره:۲۵۶) احترام به فکر و آزادی عقیده را بیان میکند ولی هرگز عقایدی را که از راه تقلید کورکورانه و از طرق غیر عقلانی بر انسانها تحمیل میشود را مورد تأیید قرار نمیدهد. در اثر همین آزادی فکر و عقیده بود که علمای مذاهب و دانشمندان مادی میتوانستند آزادانه و فارغ از هرگونه رعب و هراس، با پیشوایان دینی و اندیشمندان مسلمان به بحث و مناظره بپردازند؛ بنابراین در اسلام هر کسی آزاد است و تا زمانی که زیانی متوجه اسلام و دیگران نکرده است میتواند در شرایط سالم و به دور از توطئه، عقیده خود را مطرح کند و برای اثبات دیدگاه خود و جلب نظر دیگران تبلیغ کند، چرا که اسلام تعارض افکار و اندیشهها را موجب رشد و تعالی جامعه میداند.[۳]
همچنین اسلام، تفتیش عقاید را منع میکند و اگر فردی، زبانی اقرار به قبول دین اسلام نماید، میپذیرد و سوءظن و تفتیش را در این زمینه مجاز نمیداند، ﴿و لاتَقُولُوا لِمَنْ أَلْقی إِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً؛ به كسى كه نزد شما [اظهارِ] اسلام میكند؛ مگوييد: «تو مؤمن نيستى.»﴾(نساء:۹۴) اسلام حتی کسانی که اسلام را نپذیرند ولی طبق شرایطی حاضرند در کشور اسلامی زندگی کنند را تحت حمایت خویش میگیرد و آنها را به ترک عقایدشان وادار نمیکند. علت این که اسلام آزادی عقیده و بیان را برای همگان محترم میشمارد و از طرفداران جدی تبادل افکار و اندیشه به شمار میرود این است که از غنا و فراگیری خاصی برخوردار است و در تأمین نیازهای متعدد افراد، ضعف و کمبودی در خود احساس نمیکند؛ بنابراین در اسلام، هر کسی میتواند آزادانه حرف بزند و ابراز عقیده نماید و در جریانات سیاسی و اجتماعی نقش فعال داشته باشد، تا زمانی که از آزادی سوء استفاده نکند و هرج و مرج را دامن نزند.[۴]
مساوات
اصل مساوات و برابری نخستین پایه نظام اجتماعی اسلام است و هیچیک از ادیان و مکتبهای فلسفی دیگر، در این حدّ برای برابری انسان ارزش قائل نشدهاند و این نوع تفاوت، از اختلاف بینش در شناخت شخصیت و ارزشهای والای انسان ناشی میشود. از دیدگاه اسلام، هیچگونه تفاوتی جز تقوا نمیتواند معیار تبعیض و نابرابری تلّقی شود و تمایز بر اساس تقوا نیز معیاری در تقسیم وظایف و وسیلهای برای نیل به اهداف عالیه انسانی است، «یا اَیُّهَا النّاسُ اِنَّ رَبَّکُم واحِدٌ وَ اِنَّ اَباکُم واحَدٌ کُلُّکُم لِادَمَ وَ ادَمُ مِن تُرابٍ؛ ای مردم بدانید و آگاه باشید پروردگار همه شما یکی است و همگان از یک پدر و مادر به دنیا آمده اید و فرزندان آدمید و آدم نیز از خاک آفریده شده است.»[۵] اسلام امتیاز طلبیهای مبتنی بر ثروت و قدرت را محکوم میکند و برای خصائص نژادی، نقشی در تقسیم عادلانه حقوق مردم قائل نمیشود و همه را در برابر قانون یکسان میشمارد.
مطالعه بیشتر
۱. علی گلزاده غفوری، اسلام و اعلامیه جهانی حقوق بشر: الفتح، ۱۳۵۶.
۲. زینالعابدین قربانی، اسلام و حقوق بشر، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۲.
۳. جعفر سبحانی تبریزی، مبانی حکومت اسلامی، ترجمه داوود الهامی، قم: مؤسسه علمی و فرهنگی سید الشهداء، ۱۳۷۰.
منابع
- ↑ منصوری لاریجانی، اسماعیل، سیر تحول حقوق بشر و بررسی تطبیقی آن با اصول تفسیری حقوق بشر در اسلام، تهران، تابان، ۱۳۷۴، صص ۶۰–۱ و قربانی، زینالعابدین، اسلام و حقوق بشر، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۲، صص ۱۰۴–۷۰.
- ↑ جعفری، محمدتقی، همان، صص ۲۶۴–۲۳۹ و منصوری لاریجانی، اسماعیل، همان، صص ۳۱۰–۳۰۸.
- ↑ زمر/۱۸ و ۱۷.
- ↑ منصوری لاریجانی، اسماعیل، همان، صص ۳۵۷–۳۱۵.
- ↑ نهج الفصاحه