دلیل عدم ضعف در خداوند

نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۵۰ توسط Mnazarzadeh (بحث | مشارکت‌ها) (بارگزاری اولیه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

علت اينكه خدا ضعف ندارد چيست؟ از كجا بفهميم خدا عاجز نيست؟


عجز به معني عقب افتادن از چيزي و قرار گرفتن در دنباله كاري است، سپس به عنوان قصور و ناتواني از انجام كار در مقابل قدرت به كار رفته است.[۱] بنابراين عجز در صورتي صادق است كه قدرت در آن مورد بتواند إعمال شود و در تعريف قدرت گفته اند: عبارت است از اينكه فاعل به گونه اي باشد كه هرگاه بخواهد فعل را انجام دهد و هرگاه نخواهد انجام ندهد. پس اوّلا خواست و اراده لازم است و ثانياً قدرت فعل و ترك را در بر مي گيرد و ثالثاً اراده از قدرت محدودتر است و هم اينكه اراده مسبوق به علم است.[۲] مسئله قدرت خداوند از اهم مباحث صفات كمال و جمال است كه از هر نظر نا محدود و بي پايان است و هر امر ممكني را شامل مي شود، قدرتي كه توأم با اختيار و مشيّت است، هر زمان اراده كند انجام مي دهد و هر زمان اراده محو و نابودي چيزي را كند، از ميان مي رود[۳] اما مقدور بودن هر چيزي مستلزم تحقق آن نيست و تنها اموري تحقق مي يابند كه اراده الهي به ايجاد آنها تعلق گرفته باشد، پس دايره مرادات تنگ تر از مقدورات است[۴] و خداوند حكيم جز كار شايسته و حكيمانه انجام نمي دهد ولو اينكه مقدور او باشد.

دليلهاي قدرت و عدم عجز خدا

۱- برهان سعه وجودي

خداوند هستي بي پايان و نا محدود استو چنين وجودي بطور مسلّم بر همه چيز توانا است، زيرا عجز و ناتواني از انجام يك كار و منظور، يا بواسطه محدود بودن قدرت فاعل است و يا بر اثر محدود بودن وسايل توليد و يا وجود مانع. (و با فرض يك قدرت نا محدود همه شرايط فراهم و موانع از بين خواهد رفت) و اگر فرضاً خداوند بر چيزي قادر نباشد آيا مي توان تصور كرد وجود و قدرت ديگري بر آن چيز قادر باشد؟ اگر بگوييم نمي توان تصور كرد معلوم مي شود آن موضوع اساساً محال است و قابل اين نيست كه مشمول قدرت شود، و اگر مي توان تصور كرد كه وجود ديگري قادر بر آن باشد، معلوم مي شود آن وجود از خدايي كه ما تصور كرده ايم بزرگتر است؛ در حاليكه كاملتر از خداوند نمي توان پيدا كرد؛ زيرا او وجودي است كه از هر نظر بي پايان است و كاملتر از او تصور نمي شود[۵] و هر قدر فاعل از نظر مرتبه وجودي كاملتر باشد، داراي قدرت بيشتر خواهد بود و طبعاً موجودي كه داراي كمال بي نهايت باشد، قدرتش نا محدود است.[۶]

۲- برهان امكان و وجوب:

در اثبات واجب الوجود ثابت شده كه سلسله ممكنات و معلولات به علّه العلل باز مي گردد و اگر عله العلل فاقد آنها بود (يعني قدرت بر ايجاد آنها نداشت) به وجود نمي آمدند؛ پس پيدايش هر موجود نشانه قدرت آفريننده آن است[۷] و تمام ممكنات و پديده ها نه تنها در آغاز وجود يافتن، كه در بقاء خود نيز، متكي به او و مخلوق او هستند و اين است معني قدرت مطلقه خداوند بر همه چيز.[۸]

۳- دليل تجربي و علمي ـ حسّ و مشاهده

عالم هستي با پديده هاي عظيم و شگرفش و با ريزه¬كاريهاي دقيق و ظريفش، همه نشانه هاي قدرت او است و دلايل نا محدود بودن آن[۹] صدها هزار نوع گياه و جاندار و ريز و درشت و ميليونها ستاره و كهكشان با حركات متنوع و ساختمان عجيب سلولها و اتم ها و نظم حيرت انگيز حاكم بر همه اينها، و از همه جالبتر اينكه همه با يك قلم و مركّب ترسيم شده اند و تمام موجودات زنده به واحدهاي كوچكي به نام سلول و تمام جهان مادّه به واحد كوچكي به نام اتم باز مي گردد.[۱۰]

عدم تعلق قدرت به محال

در پاسخ به سؤالاتي نظير اينكه آيا خدا مي تواند مثل خود را بسازد يا موجودي بسازد كه نتواند آن را معدوم سازد يا نتواند آن را حركت دهد؟ آيا اين جهان وسيع را مي تواند در درون تخم مرغ جاي دهد؟....اگر بگوييد مي تواند، باور كردني نيست؛ زيرا شرك و محدوديت قدرت و محال لازم مي آيد و اگر بگوييد نمي تواند پس خدا را عاجز دانسته ايد؟....لذا پاسخ اصلي آن اين است که قدرت به امور ممكنه تعلق مي گيرد نه به محالات ذاتي متناقض، يعني اين امور از قابليت هستي بيرون هستند، مثلا: خدا مثل خود را بيافريند يعني در عين اينكه مخلوق و ممكن و پديده است، خالق و واجب و قديم باشد، يعني هم باشد و هم نباشد و اين يك عبارت متناقضي است[۱۱] و صورت مسئله غلط است مثل اينكه ۲۰ پرتقال را به ۴۰ نفر تقسيم كنيم كه به هر كدام يك عدد كامل برسد؟ سؤال داراي تناقض است و قابل طرح نيست تا نوبت به جواب برسد.[۱۲]

امام علي(عليه السلام) در پاسخ اين نوع سؤالات فرمود: به خدا نسبت عجز نمي توان داد اما آن چيزيكه تو گفتي امكان ندارد و قدرت به امر ممتنع تعلق نمي گيرد.[۱۳]

پاسخ قرآن به اين سؤال:

﴿و ما كان اللّه ليعجزه من شيء في السّموات و لا في الأرض انّه كان عليماً قديرا

نه چيزي در آسمانها و نه چيزي در زمين از حوزه قدرت او بيرون نخواهد رفت، او دانا و توانا است.[۱۴] در اين آيه مسئله عموميت قدرت خداوند در دو بعد مطرح شده است. نخست نفي هر گونه عجز و ناتواني از او و سپس بيان توانائي او بر هر چيز; عجز و ناتواني در برابر چيزي يا ناشي از جهل و بي خبري است كه قدرت مقابله با حادثه را از شخص مي گيرد يا بر اثر ضعف و بي خبري است. اما كسي كه هم عالم است و هم قادر، نه در برابر حادثه اي غافلگير مي شود و نه از مقابله با آن عاجز و ناتوان مي گردد.[۱۵]

«قل اللّهم مالك الملك...» بگو اي خداي مالك حكومتها به هر كس بخواهي حكومت مي بخشي و از هر كس بخواهي مي گيري هر كس را بخواهي عزّت مي دهي و هر كس را بخواهي خوار مي كني، تمام خوبيها به دست تو است تو بر هر چيزي قادري، شب را در روز داخل مي كني و روز را در شب و زنده را از مرده بيرون مي آوري و مرده را از زنده و به هر كسي بخواهي بدون حساب روزي مي بخشي.[۱۶] در اين دو آيه ۱۲ مرتبه از قدرت خداوند نام برده شده است، تا روح توحيد را در انسان شكوفا كند.[۱۷]

مخالفان عموميت قدرت خداوند

بعضي از مذاهب بخاطر اشكالاتي كه در حلّ آن عاجز بوده اند، در عموميت قدرت خداوند ترديد كرده اند.

الف: پيروان مذهب مجوسي كه به دو خدا قائل اند و هر يك را از كار ديگري عاجز مي دانند، يكي را خالق خير و ديگري را خالق شر محسوب مي دارند. پاسخ آنها اين است كه شر مطلق در عالم وجود ندارد بلكه يا جنبه عدمي دارد و يا نسبي است، عدم، نياز به خالق ندارد و نسبي في نفسه لازم است.

ب: پيروان مكتب تفويضي: افعال انسان را از حوزه قدرت خدا بيرون مي دانند؛ چرا كه در غير اين صورت جبر لازم مي آيد. پاسخ اين است كه: افعال انسان در طول خواسته خدا است و او خواسته، انسان، فاعل مختار باشد و هر لحظه بخواهد سلب مي كند.

ج: بعضي، افعال قبيح را مقدور خداوند ندانسته اند. پاسخ اينكه امكان ذاتي غير از امكان وقوعي است؛ ظلم و فساد از حكيم صادر نمي شود، نه اينكه قدرت بر آنها نداشته باشد.

د: بعضي خدا را قادر بر امور محال ندانسته اند. پاسخ اينكه قدرت به امور محال تعلق نمي گيرد[۱۸] عدم تعلق قدرت بر امور محال نشانه عجز نيست.


معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:

۱. آموزش عقايد، ج ۱، ص ۱۰۰ـ۹۹.

۲. پيام قرآن، ج ۴، مبحث قدرت خداوند.

۳. خدا را چگونه بشناسيم، از آيه اللّه مكارم شيرازي، بحث صفات خداوند.


منابع

  1. مكارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، ج ۴، ص ۱۶۳.
  2. جمعي از نويسندگان، معارف اسلامي۱، ص ۹ـ ۷۸.
  3. مكارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، ج ۴، ص ۱۶۰.
  4. مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش فلسفه، ج ۲، ص ۵ ـ ۳۸۲.
  5. مكارم شيرازي، خدا را چگونه بشناسيم، ص ۱ـ۹۰.
  6. مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش عقايد، ج ۱، ص ۱۰۰ ـ ۹۹.
  7. جمعي از نويسندگان، معارف اسلامي، ص ۹ـ ۷۸.
  8. مكارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، ج ۴، ص ۶ـ۱۷۴.
  9. همان، ص ۱۶۰.
  10. همان، ص ۶ـ۱۷۴.
  11. مكارم شيرازي، خدا را چگونه بشناسيم.
  12. مكارم شيرازي، پيام قرآن، ج ۴، ص ۱۸۴.
  13. نور الثقلين، ج ۱، ص ۳۹، به نقل از: دهقان، اكبر، هزار و يك نكته از قرآن كريم، ص ۶۰.
  14. فاطر/ ۴۴.
  15. مكارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، ج ۴، ص ۱۷۲.
  16. آل عمران / ۲۶ و ۲۵.
  17. دهقان، اكبر، هزار و يك نكته از قرآن كريم، مركز فرهنگي درسهايي از قرآن، ص ۶۰.
  18. مكارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، ج ۴، ص ۱۸۴ـ۱۷۸، (خلاصه شده).