علت ذکر نشدن جزئیات در داستان‌های قرآن

از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۱۲ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۱۰ توسط Rezvani (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}}سؤال: چرا قرآن در نقل داستان‌های پیامبران و امت‌های پیشین، جزئیا...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

سؤال: چرا قرآن در نقل داستان‌های پیامبران و امت‌های پیشین، جزئیات را به صورت کامل بیان نمی‌کند؟

پاسخ اجمالی:

بیان گزارش های تاریخی در قرآن به هدف عبرت گیری است از این رو به جزئیاتی که پیام هدایتی و راهبردی ندارد، نمی‌پردازد.

پاسخ تفصیلی:

قرآن كتاب تاريخ نيست و نقل داستان‏ها در آن همانند كتب تاريخ به منظور قصه‏سرايى نيست، بلكه كلامى است الهى به منظور هدايت خلق به سوى خدا و به همين جهت است كه هيچ قصه‏اى را با تمام جزئيات آن نقل نمی‌کند و از هر داستان، آن نكاتی را كه مايه عبرت و دقت است و يا آموزنده حكمت و موعظه‏اى است و يا سودى ديگر از اين قبيل دارد، بیان کرده است. مثلاً در قصه طالوت و جالوت، اين معنا كاملا به چشم مى‏خورد، در آغاز مى‏فرمايد: (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ ...)[۱] آن گاه بقيه جزئيات را رها كرده و مى‏فرمايد: (وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً ...)[۲] باز بقيه مطالب را مسكوت گذاشته مى‏فرمايد: (وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَه مُلْكِهِ ...)[۳]، آن گاه مى‏فرمايد: (فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ ...)[۴]، بعد جزئيات مربوط به حضرت داوود ((ع)) را رها نموده و مى‏فرمايد: (وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ ...)[۵] و كاملا پيدا است كه اگر مى‏خواست اين جمله‏ها را به يكديگر متصل كند، داستانى طولانى مى‏شد و اين نكته در تمامى داستان‏هايى كه در قرآن آمده، مشهود است و اختصاصى به يك داستان و دو داستان ندارد، بلكه به طور كلى از هر داستان آن قسمت‏هاى برجسته‏اش را كه آموزنده حكمتى يا موعظه‏اى و يا سنتى از سنت‏هاى الهيه است و برای هدایت و به کمال رساندن بشریت کاربرد دارد را نقل مى‏كند هم چنان كه اين معنا را در داستان حضرت يوسف ((ع)) تذكر داده و مى‏فرمايد: (لَقَدْ كانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَه لِأُولِي الْأَلْبابِ؛ در سرگذشت آنان عبرتى براى خردمندان است‏)[۶] و نيز مى‏فرمايد: (يُرِيدُ اللَّهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمْ وَ يَهْدِيَكُمْ سُنَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ؛ خدا مى‏خواهد شما را به سنت‏هايى كه در امت‏هاى قبل از شما جريان داشته، هدايت كند)[۷] و نيز فرمود: (قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُروا كَيْفَ كانَ عاقِبَه الْمُكَذِّبِينَ، هذا بَيانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ مَوْعِظَه لِلْمُتَّقِينَ، قبل از شما سنت‏هايى جريان يافته، پس در زمين بگرديد و ببينيد عاقبت تكذيب كنندگان چگونه بوده، اين قرآن بيانى است براى مردم و هدايت و موعظه‏اى براى مردم با تقوا)[۸] و آياتى ديگر از اين قبيل.[۹]

همچنین آیه ۱۲۸ سوره طه به يكى از بهترين و مؤثرترين طرق بيدارى كه مطالعه تاريخ پيشينيان است، اشاره كرده و چنين مى‏گويد: (أَ فَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ في‏ مَساكِنِهِمْ إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى)؛‏ (آيا آنان -كفّار و مشرکین- را راهنمايى ننمود كه قرن‌ها پيش از ايشان، مردم بسيارى -مانند قوم عاد و ثمود- را كه در منازل‌شان راه مي‌رفتند، هلاك و تباه ساختيم، محقّقا در آن هلاك و تباه شدن اينان هر آينه آيات و نشانه‏هايى است براى عقلاء و خردمندان).

از این رو موضوع عبرت گرفتن از تاريخ پيشينيان از مسائلى است كه قرآن و احاديث اسلامى زياد روى آن تكيه كرده است و حقّاً این تاریخ معلم بيداركننده‏اى است، چه بسيارند افرادى كه از هيچ موعظه‏اى پند نمى‏گيرند، اما ديدن صحنه‏هايى از آثار عبرت‏انگيز گذشتگان آنها را تكان مى‏دهد و بسيار مى‏شود كه مسير زندگى آنها را دگرگون مي‌سازد. [۱۰]

اما با توجه به شوق انسان به دانستن زمان و مکان وقوع حوادثی که برای اقوام گذشته پیش آمده و نیز دانستن زمان و مکان قصصی که در قرآن آمده، در متون روایی، به این جنبه‌ها اشاراتی شده است؛ مثلاً در خصوص آیه ۲۴۳ سوره بقره که می‌فرماید: (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ‏ وَ هُمْ أُلُوفٌ‏ حَذَرَ الْمَوْتِ‏ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْياهُمْ؛ آيا به كسانى كه از ترس مرگ از خانه‏هاى خود در حالى كه هزاران نفر بودند، بيرون آمدند ننگريستى؟ پس خدا به آنان فرمود: بميريد، سپس آنان را زنده كرد)؛ در روایاتی برخی از اطلاعات تاریخی و جغرافیایی این واقعه بیان شده است؛ از جمله امام صادق ((ع)) در روایتی فرمودند: «إِنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ مَدِينَه مِنْ مَدَائِنِ الشَّامِ وَ كَانُوا سَبْعِينَ أَلْفَ بَيْتٍ وَ كَانَ الطَّاعُونُ يَقَعُ فِيهِمْ فِي كُلِّ أَوَانٍ ... ؛ آنها اهل شهری از شهرهای شام[۱۱] بودند و هفتاد هزار خانواده بودند و هر از چند گاهی دچار طاعون می شدند و براى ترس از مرگ و این که از طاعون دورى گزينند، از كشور خود بيرون شدند و تا آنجا كه خدا مى‏خواست كوچ نمودند؛ در ادامه، حضرت با اشاره به مردن تمامی آنها، فرمودند: آنگاه پيامبرى از پيامبران بنی اسرائیل به نام حِزقيل از كنار آنها عبور كرد و با ديدن استخوان‌هاى پوسيده آنها، گريست و در مقام مناجات گفت: پروردگارا اگر تو بخواهى در همين لحظه مى‏توانى آنها را زنده سازى، در همان دم خداوند آنها را زنده كرد‏».[۱۲]

در کتب جغرافیایی و تاریخی که عالمان مسلمان گرد آورده‌اند، محل این واقعه را گزارش نموده‌اند؛ مثلاً قزوینی (متوفای ۶۸۲ ق) در کتاب "آثار البلاد و اخبار العباد" که به توصيف اقاليم سبعه زمين پرداخته و ضمن سخن از هر منطقه از همه مسائل مهم آن گفتگو مى‏كند، محل این واقعه را "داوردان" معرفی می‌کند که شهرى است در ناحیه غربى واسط در کشور عراق.[۱۳]

بنابراین، اگر گزارشی از اقوام گذشته در قرآن آمده و آثاری از آنان تا کنون کشف نشده و یا اصلاً آثار آن اقوام به طور کلی نابود شده است، دلیل بر نامعتبر بودن گزارش قرآن نیست بلکه این یک امر طبیعی است که بر اثر عوامل متعددی در طول زمان، برخی آثار کلاً محو می‌شوند و برخی آثار همچنان پا بر جا می‌مانند همانند بقایای آثار برخی از اقوام عذاب شده مانند قوم ثمود که اوصاف آنها در قرآن (آیات ۸۰ تا ۸۴ سوره حجر) آمده و بقایای این اقوام برای عبرت جهانیان هنوز هم باقی است و بر اساس بررسی‌های انجام شده سازه‌های سنگی در مداین صالح یا حجر در شمال عربستان است، طبق گفته مورخان و شواهد و قرائنی که در آیات و روایات وجود دارد این مکان همان محل زندگی قوم ثمود بوده است.

در این جا ممکن است این پرسش مطرح شود که چرا برخی آثار نابود شده‌اند و یا تا کنون کشف نشده‌اند؟

در پاسخ می‌توان گفت: عوامل متعددی وجود دارد از جمله: مدفون شدن زیر خاک‌ها در اثر عوامل طبیعی؛ نابودی آثار به مرور زمان به خاطر بارش باران‌ها و رانش‌های زمین و از این دست موارد... ؛ اما آنچه که مایه عبرت است این که قرآن وحی الهی است و خبر آن صدق است و آن را گزارش نموده است، همین اِخبار قرآن برای عبرت گیری کافی می‌باشد، هر چند بقایای اقوام گذشته به به مرور زمان از بین رفته باشند.

منابع

  1. بقره/ ۲۴۶.
  2. همان/ ۲۴۷.
  3. همان/ ۲۴۸.
  4. همان/ ۲۴۹.
  5. همان/ ۲۵۰.
  6. يوسف/ ۱۱۱.
  7. نساء/ ۲۶.
  8. آل عمران/ ۱۳۸.
  9. طباطبائی، محمد حسین، الميزان‏ فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، ، قم، دفتر انتشارات اسلامى،‏ ۱۳۷۴ش، ‏چاپ پنجم، ‏ج‏۲، ص۴۶۶.
  10. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلاميه، ۱۳۷۴،ش‏ چاپ اول‏، ج‏۱۳، ص۳۳۶.
  11. لازم به توضیح است که شام در گذشته در برگیرنده سرزمین هایی است که امروزه کشورهای سوریه، اردن، لبنان، فلسطین، قبرس، بخش هایی از جنوب ترکیه و شرق مصر در آن جای دارند. گاهی بخش هایی از غرب عراق را نیز جزو سرزمین شام به شمار می آوردند. (سایت ویکی پدیا)
  12. کلینی، محمد، الكافي، تهران، دار الکتب الإسلاميه، ۱۴۰۷ق، چاپ چهارم، ج‏۸، ص۱۹۹، حدیث ۲۳۷.
  13. قزوينى، زكريا، آثار البلاد و اخبار العباد، بيروت، ۱۹۹۸ م‏، چاپ اول،‏ ص۳۶۶؛ ورک: حموى، ياقوت، معجم البلدان‏، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵ م، چاپ دوم، ج۲، ص۴۳۵.