برهان نظم

نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۵۵ توسط A.rezapour (بحث | مشارکت‌ها) (ابرابزار)
سؤال

کتاب هستی از نظر فلسفه و عرفان از کیست و چه محتوایی دارد؟

برهان نظم …

جایگاه برهان نظم

مشاهدهٔ نظم و سامان حاکم بر جهان از دیرباز انسانها را به وجود خدا به عنوان صانع و تدبیرکنندهٔ جهان دلالت می‌کرده است. این نوع رهیافت، با همهٔ خرده‌هایی که بر صورت برهانی آن گرفته‌اند، نسبت به دیگر استدلالها به فهم عموم نزدیک‌تر است و با تجربه‌های دینی مؤمنان نیز سازگاری بیشتری دارد.[۱]

مایه‌های اصلی برهان نظم را در آیات فراوانی از قرآن کریم می‌توان دید که نشانه‌های خلقت و حکمت الهی را در چند نمونه از نظامهای سنجیدهٔ طبیعت بیان می‌کند و انسانها را دعوت می‌کند که در بدایع طبیعت بیندیشند (برای نمونه، آیه ۱۶۴ سوره بقره؛ و آیات ۱۶ و ۷۸ سوره نبأ). اینگونه استدلال ـ که در ادوار پیشین «اتقان صنع» نامیده شده است ـ در قالب برهانیش اغلب برای اثبات صفاتی چون علم و حکمت الهی به‌کار رفته است.[۲]

از ویژگیهای برهان نظم تنوع گسترده‌ای است که در تقریرهای آن وجود دارد. در شیوهٔ استنتاج آن نیز مبانی متفاوتی به کار گرفته‌اند. قالب مشترک این تقریرها بر دو مقدمهٔ کلی استوار است: ۱. جهان طبیعت دربردارندهٔ پدیده‌های منظم است، ۲. هر نظمی نیازمند تدبیر فاعلی نظم‌آفرین است. مقدمهٔ نخست این برهان که چگونگی تبیین آن در پذثیرش مقدمهٔ دوم نیز مؤثر است، از راه شناخت سازوکارها و قوانین طبیعت حاصل می‌شود. از همین‌رو، یافته‌های علمی جدید به گسترش دامنهٔ بحث دربارهٔ برهان نظم مدد رسانده است.[۳]

برهان نظم در میان متکلمان رواج بیشتری داشته است. سابقهٔ این نوع برهان به پیش از دروه‌ای بازمی‌گردد که استدلالهای عقلی پیچیده‌تری چون برهان حدوث رواج یافت. آیات قرآنی و احادیثی که پدیده‌های جهان را نشانه‌های خلقت الهی معرفی می‌کند، الهام‌بخش عموم متکلمان اعم از اصحاب حدیث و مکاتب عقل‌گرا بوده است. استدلال ساده و دور از مناقشات عقلی ویژگی مشترک در بیانهای مختلف آنان است، چنان‌که اختلاف مبانی اعتقادی تأثیری در نوع تقریر این برهان ندارد.[۴]

آنچه از راه برهان نظم اثبات می‌شود، ضرورت وجود نیرویی نظم‌دهنده و هدف دار برای جهان است، زیرا رکن مفهوم نظم را عنایت و تدبیر تشکیل می‌دهد. با توجه به این نکته می‌توان دربارهٔ حدود کاربرد این برهان بحث کرد. کسانی که اعتبار این برهان را نپذیرفته‌اند، هیچ‌گاه منکر وجود علت فاعلی برای نظم پدیده‌ها نبوده‌اند، چنان‌که اصل علیت یا موجبیت، وجود علتی را برای مجموعهٔ منظم ایجاب می‌کند. اختلاف در این است که منکر آن وجود خدا نظم موجود را معلول عوامل درون طبیعت قلمداد می‌کنند و غایت را به نهاد طبیعت نسبت می‌دهند. از اینجاست که برخی معتقدند برهان نظم به لحاظ فلسفی از اثبات وجود مبدأی بی‌نیاز از طبیعت قاصر است. از این دیدگاه که با مبانی اغلب فلاسفهٔ مسلمان نیز سازگاری دارد، برهان نظم را می‌تون مکمل برهانهایی چون وجوب و امکان دانست و از آن برای شناخت صفات واجب متعال بهره گرفت.[۵]

برهان نظم، بر فرض تمامیّت، دارای یک مقدمه تجربی و یک مقدمه عقلی است و چون اعتبار علمی مقدمه تجربی به قیاس خَفی است که او را همراهی کرده و پشتیبانی می‌نماید، لذا اعتبار مقدمه تجربی به همان قیاس خفی عقلی است. در نتیجه، برهان نظم از مقدمات عقلی (بدون واسطه یا با واسطه) برخوردار است، لذا هرگز صغرای برهان نظم حسّی نیست، چون نظم عبارت از ربط وجودی و ناگسستنی بین دو یا چند چیز است و هرگز نظم به معنای خاص که تحلیل آن گذشت، از راه حسّ به دست نمی‌آید و جزء کیفیات محسوس نیست، همان‌طور که قانون علیّت توسط حسّ احراز نمی‌گردد. ص۲۷.[۶]

آنچه معلوم حضوری هر انسانی نسبت به جهاز طبیعی، مثالی و عقلی اوست، هماهنگی کامل در نظام داخلی و غایی اوست، چه اینکه پیشرفت‌های علوم تجربی عهده‌دار اثبات نظم داخلی و نیز نظام غایی بسیاری از موجودهای طبیعی است؛ بنابراین اصل نظم در موجودهای طبیعی فی الجمله قطعی است. ص۳۱.[۷]

انسان‌های خداپرست برای اثبات وجود آفریدگار جهان، دلایل فراوانی را آورده‌اند و روشن‌ترین و قانع‌کننده‌ترین دلیل آنها برهان نظم می‌باشد. چرا که برهان نظم، عقل و وجدان را قانع و راضی می‌سازد. به همین دلیل، این برهان، همیشه مورد توجّه دانشمندان و فلاسفه الهی قرار گرفته است. ص۴۹.[۸]

بیان برهان نظم

برهان نظم بر دو محور عمده قرار گرفته است:

۱. در سرتاسر جهان، آثار و نشانه‌های نظم، حساب، قانون و هدف به چشم می‌خورد.[۹]

۲. هر دستگاه و مجموعه‌ای که در آن، آثار نظم، حساب، قانون و هدف باشد، نشان‌دهنده آن است که سازنده آن از علم و عقل برخوردار بوده است.[۱۰]

جهان منظم است

در تمام نقاط این دنیای وسیع، دستگاه‌ها و سازمان‌های منظّم و مرتّبی به چشم می‌خورد در حالی که برنامه، حساب و قانون، حتّی بر کوچک‌ترین اجزای آنها حکومت می‌کند. موجودات گوناگون جهان، مانند لشکری بزرگ که به گروه‌های مختلفی تقسیم شده‌اند، با صف‌های منظّم و هماهنگی شگرف و عجیبی، زیر نظر فرمانده‌ای واحد، به سمت هدف مشخّصی، حرکت می‌کنند. به عبارت دیگر جهان آفرینش، آشفته و مشوّش نیست بلکه می‌بایست موجودات و حوادث در مسیر مشخّصی حرکت کنند تا سرانجام به هدف نهایی که دست تقدیر برای آنها رقم زده برسند. به عبارت سوم یک نوع ارتباط و هماهنگی خاصّی در بین تمام اجزا و موجودات عالَم هستی دیده می‌شود.[۱۱]

نظم نتیجه اتفاق نیست

نمی‌توان باور داشت که دقّت و نظم چنین سازمانی، نتیجه اتّفاق و تصادف باشد؛ یعنی، تعدادی عوامل بدون درک و شعور، آن را به وجود آورده باشند. ص۵۲.

از این دو مقدّمه (نظم عالم و ممکن نبودن آن نظم بدون فاعل عاقل حکیم) می‌توان چنین نتیجه گرفت که جهان دارای آفریدگاری دانا و تواناست و این آفریدگار دانا و توانا، سازمان عظیمی را طبق نقشه و هدف خاصّی ایجاد کرده و رهبری و هدایت می‌کند. ص۵۲.[۱۲]

منابع

  1. انواری، محمدجواد، «براهین اثبات باری»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ذیل مدخل.
  2. انواری، محمدجواد، «براهین اثبات باری»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ذیل مدخل.
  3. انواری، محمدجواد، «براهین اثبات باری»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ذیل مدخل.
  4. انواری، محمدجواد، «براهین اثبات باری»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ذیل مدخل.
  5. انواری، محمدجواد، «براهین اثبات باری»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ذیل مدخل.
  6. جوادی آملی، عبدالله، تبیین براهین اثبات خدا، قم، مرکز نشر اسراء، ۱۳۸۶ش.
  7. جوادی آملی، عبدالله، تبیین براهین اثبات خدا، قم، مرکز نشر اسراء، ۱۳۸۶ش.
  8. مکارم شیرازی، ناصر، آفریدگار جهان، قم، مدرسه الامام علی بن ابی طالب(ع)، ۱۳۷۹ش.
  9. مکارم شیرازی، ناصر، آفریدگار جهان، قم، مدرسه الامام علی بن ابی طالب(ع)، ۱۳۷۹ش. ص۴۹.
  10. مکارم شیرازی، ناصر، آفریدگار جهان، قم، مدرسه الامام علی بن ابی طالب(ع)، ۱۳۷۹ش. ص۴۹.
  11. مکارم شیرازی، ناصر، آفریدگار جهان، قم، مدرسه الامام علی بن ابی طالب(ع)، ۱۳۷۹ش، ص۵۰.
  12. مکارم شیرازی، ناصر، آفریدگار جهان، قم، مدرسه الامام علی بن ابی طالب(ع)، ۱۳۷۹ش.