یاری نشدن امام حسین(ع) توسط خداوند

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۱۲ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۱۴ توسط Rezapour (بحث | مشارکت‌ها)
سؤال

آیا در کربلا خداوند نمی‌توانست کمک امام حسین کند تا این واقعه تاریک اتفاق نیافتد چرا کمکی نکرد در حالی که خداوند همیشه پیامبران و امامان خود را یاری می‌کند.

درگاه‌ها
امام حسین.png


امام حسین(ع) (در خواب یا بیداری) بود که پیامبر به وی گفت «یا حُسَيْنُ اخْرُجْ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ‏ يَرَاكَ‏ قَتِيلا؛ ای حسین حرکت کن که خداوند خواسته تو را کشته ببیند».[۱] از این معلوم می‌شود که جریان شهادت امام حسین مورد مشیّت الهی بوده است. در متون و منابع اسلامی آمده که وقتی برخی افراد به حضور امام حسین(ع) رسیدند تا او را از رفتن به عراق بازدارند، حضرت به همان کلام الهام شده استناد می‌کرد و آنها را قانع می‌نمود که جریان رفتن به عراق و شهادت مورد مشیّت و خواست خداوند قرار گرفته لذا باید بروم.[۲]

گذشته از این قبل از جریان کربلا حتی در زمان کودکی امام حسین(ع) در روایات متعدد آمده که رسول خدا از جریان شهادت او خبر داده است[۳] از مجموع این حقایق بدست می‌آید همان‌طور که مشیت خداوند بر نجات حضرت عیسی قرار گرفت، مشیت او بر شهادت امام حسین تعلق گرفت. در نتیجه چرایی این دو مسئله را باید به مشیت و خواست خداوند حواله داد و کسی از اسرار این دو گونه انتخاب آگاهی ندارد.

۲. نکته دیگر تحلیل نقش و تأثیر شهادت است یعنی بعید نیست که اگر مثلاً در زمان حضرت عیسی(ع) وی بدست کفار شهید می‌شد اثر چندانی برای حفظ معارف وحیانی نمی‌داشت لذا خداوند او را نجات داد. اما در جریان امام حسین(ع) قضیه برعکس است یعنی شهادت او به اندازه ای در حفظ دین و معارف وحیانی اثر داشت که خداوند خواست، آخرین دین آسمانی را با خون و شهادت بهترین بنده خود حفظ کند و اگر امام حسین(ع) همانند حضرت عیسی به آسمان برده می‌شد، شاید دین خدا از بین می‌رفت و مورد نابودی قرار می‌گرفت لذا خداوند از طریق شهادت امام حسین دین خاتم را تا ابد حفظ کرد. حضرت امام خمینی (ره) درباره تأثیر شهادت امام حسین(ع) در حفظ اسلام می‌گوید: سیدالشهداء مذهب را بیمه کرد، با عمل خودش اسلام را بیمه کرده و با فداکاری بی نظیر و نهضت الهی خود واقعه بزرگ را بوجود آورد که کاخ ستمگران را فرو ریخت و مکتب اسلام را نجات بخشید[۴] و از آن جا که حفظ دین در زمان امام حسین(ع) تنها از طریق شهادت بهترین انسان‌ها تأمین می‌شد خداوند امام حسین(ع) را همچون عیسی نجات نداد، لذا گفته شده: «در دوران سیدالشهداء شرایطی پیش آمده بود که جز با حماسه شهادت، بیداری امت فراهم نمی‌شد وجز با خون عزیزترین انسان‌ها، نهال دین خدا جان نمی‌گرفت این بود که امام و اصحاب شهیدش، عاشقانه آگاهانه به استقبال شمشیرها و نیزه‌ها رفتند تا با مرگ خونین خویش طراوت و سرسبزی اسلام را تأمین و تضمین کنند و این سنت هم چنان در تاریخ باقی ماند و شهادت درس بزرگ و ماندگار عاشورا برای همه نسلها و عصرها گشت»[۵] پس بنابر فلسفه عدم نجات حضرت امام حسین(ع) می‌توان چنین تعبیر و تحلیل کرد که بقاء دین خاتم انبیاء تنها از طریق شهادت امام حسین تأمین می‌شد لذا خداوند او را عیسی گونه نجات نداد بلکه برای حفظ و بقای دینش شهادت در راه خدا را نصیب او نمود.

۳. نکته دیگر آن است که شهادت یک هلاکت نیست و عدم شهادت به مفهوم نجات از مهلکه نیست، بلکه شهادت بالاترین، زیباترین و آگاهانه‌ترین سعادت و حیات است لذا قرآن کریم هرگز اجازه نداده است که شهادت مرگ تلقی شود؛ بلکه فرمود شهادت زندگی برتر انسان هاست: «ولاتقولوا لمن یقتل فی سبیل الله امواتٌ بل احیاءٌ ولکن لاتشعرون»[۶] یعنی به کسانی که در راه خدا کشته می‌شوند، مرده نگویید، بلکه آنان زنده اند، ولی شما درک نمی‌کنید. فیض شهادت چنان ارزشمند است که اولیاء دین همواره از خداوند، آرزوی آن را داشته‌اند، در مکت خاندان وحی شهادت مطلوب و معشوق آنان است و امامان همه مرگ شان با شهادت بود است[۷] پس طبق این تفسیر امام حسین با شهادت خود نه تنها به حیات و نجات برتر رسید بلکه دین خدا را نیز حفظ نمود و تا ابد از خطر نابودی نجات داد.

منابع

  1. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، نشر دارالحیاء لتراث العربی، ۱۴۰۳ق، ج۴۴، ص۳۶۴، باب۳۷.
  2. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، نشر دارالحیاء لتراث العربی، ۱۴۰۳ق، ج۴۴، ص۳۶۴، باب۳۷.
  3. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ص۲۳۸، باب۳۰، حدیث۳۰.
  4. امام خمینی، تبیان، (دفتر۱۲) تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۸ش، ص۲۷۴.
  5. محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، قم، نشر معروف، ۱۳۷۶ش، ص۲۸۱.
  6. محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، قم، نشر معروف، ۱۳۷۶ش، ص۲۸۱.
  7. محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، قم، نشر معروف، ۱۳۷۶ش، ص۲۸۱.